در گزیده ای از یادداشت امروز روزنامه شرق می خوانیم: حضور دونالد ترامپ در رأس اداره کشور آمریکا و طرح موضوع معامله قرن که او و دامادش کوشنر دنبال میکنند، نوعی نفس مصنوعی برای این رژیم به شمار میرود که باید تأکید کرد موضوع جدیدی نیست.
دو دهه پیش این مسئله هم مطرح شد و به جایی نرسید. کشورهای غربی، عبری و عربی امیدوار بودند با برگزاری همایش اقتصادی منامه بحرین، رنگ و لعاب اقتصادی به مسائل بدهند و فلسطینیان زیسته در محرومیت را با خود همراه کنند. آنان نفت کشورهای بیاراده را هدف گرفتهاند که البته تقریبا ملتهای منطقه هیچکدام با این حرکت همراهی نکردند.
ایالات متحده در انزوایی کمسابقه، بهدنبال ایجاد ائتلاف نظامی در خلیج فارس و تنگه هرمز است و اسرائیل اعلام کرده در حد پشتیبانی اطلاعاتی، در آن حضور خواهد داشت. ایران کشوری ساحلی و دارای دست بالا در تنگه هرمز است و هر اقدامی بدون درنظرگرفتن مؤلفههایی مانند محیط جغرافیایی، شرایط زمان، موقعیت کشورها و قوانین و حقوق بینالمللی حتما نوعی اشتباه محاسباتی خواهد بود. هر اقدامی مبتنی بر این محاسبات اشتباه هم منجر به اشتباهات جدید میشود. آمریکا با خروج از برجام زنجیرهای از حوادث و بحرانها را برای خود و متحدانش و همچنین سایر کشورها بهدنبال آورده و بههمیندلیل ناچار است هر روز به شکلی، شکست در این حوزه را تحت تأثیر مانورهای تبلیغاتی و ژستهای سیاسی قرار دهد.
وضعیت خلیج فارس از نظر حقوق دریاها و مقررات بینالمللی و همچنین شرایط جغرافیایی و سوابق کشورها مشخص است و از مدتها قبل معلوم است که چه کشوری نقش تأمینکننده امنیت و پاسدار صلح را ایفا میکند و چه بازیگر یا بازیگرانی موجب ناامنی و بیثباتی در منطقه شدهاند. جمهوری اسلامی با توقیف نفتکش انگلیسی در آبهای خلیج فارس ثابت کرد به حقوق بینالملل در این حوزه مسلط است.
این نفتکش سه تخلف مشخص از قوانین دریانوردی داشته و با وجود آنکه انگلیس تلاش کرد با اعمال فشار آن را آزاد کند، همچنان اتفاقی در این زمینه رخ نداده است. برخی بازیگران مانند واشنگتن و لندن به جای درسگرفتن از این موضوع تخلفات جدیدتر و اشتباهات محاسباتی بیشتری انجام میدهند. شرایط ایران و دیپلماسی فعال آن در کنار ظرفیت نیروهای نظامی کشور، فضایی ایجاد کرده که کشورهای اروپایی و آسیایی از پیوستن به ائتلاف آمریکا و انگلیس سر باز زدهاند و اسرائیل اینبار هم نخواهد توانست فرصتی برای خود ایجاد کند.
رژیم اسرائیل نه پذیرش منطقهای و نه توان حضور در خیلج فارس را دارد و این یک مسئله روشن است. تحرکات ایذائی در برخی کشورهای منطقه که حتما در زمان مناسب با واکنش منطقی محور مقاومت روبهرو خواهد شد، حاکی از تلاش برای منحرفکردن افکار عمومی از ناتوانی اسرائیل در حضور در ائتلاف ادعایی آمریکا ضد ایران است. این حملات توسط پهپاد انجام شده که در اختیار رژیم صهیونیستی و دولت ترکیه است؛ قاعدتا این حملات از سوی ترکیه صورت نگرفته است. با افشاگریهای اخیر چند رسانه درباره مقاصد اسرائیل در عراق و یمن، حالا میتوان وضعیت را از منظری دیگر ارزیابی کرد. این نوع اقدامات در راستای ایجاد نگرانی در جامعه عراق و البته منطقه است.
اسرائیل دورکردن ارتش و پلیس از حشدالشعبی و ایجاد اختلاف در عراق و لطمه به روابط ایران و عراق را دنبال میکند؛ تضعیف امکانات و نیروی حشدالشعبی و زمینهسازی برای نفوذ و تسلط برخی کشورهای عربی همراه اسرائیل در عراق و پیشگیری از گسترش قدرت حشدالشعبی، هدف این اقدامات است.
همچنین این کار برای کشاندن صحنه درگیری ایران به خاک عراق است. حشدالشعبی به تفکر مقاومت نزدیک و با ایران ارتباط دارد؛ بنابراین این حملات نوعی تلاش با تقابل با عمق استراتژیک جمهوری اسلامی ایران است که اینبار بهجای سوریه در خاک عراق رخ داده است.این مسئله همچنین انفعال اسرائیل برای حضور در ائتلاف دریایی را میپوشاند. مهمترین اقدامی که ایران باید انجام دهد، انعقاد پیمان دفاع مشترک یا یک پیمان جامع همکاری امنیتی و دفاعی با عراق و سایر کشورهای عربی منطقه است که آمادگی این اقدام را دارند.
ایران، سوریه، عراق و روسیه میتوانند محور ایجاد این ائتلاف با سایر کشورهای عربی باشند. در هر حال باید نسبت به تحرکات اخیر اسرائیل، با هوشمندی و همگرایی منطقهای مواجه شد و حتی به اروپا درباره تبعات اقدامات اسرائیل هشدار جدی داد.