تهران- ایرنا- هر فعل و اقدامی در زندگی اجتماعی نیاز به دخالت عنصر «انصاف» دارد و این مهم در عرصه سیاست دارای ظرافت و حساسیت دوچندانی می‌شود، بدین واسطه که این عرصه‌ای است که می‌تواند مستقیم و غیرمستقیم نه تنها بر زندگی میلیون‌ها نفر در حال حاضر بلکه بر وضعیت نسل‌های بعد هم تأثیرگذار باشد.

در یادداشت روزنامه ایران به قلم مسعود پزشکیان،  نایب رئیس مجلس شورای اسلامی می خوانیم: در کنکاش عنصر «انصاف» درمی‌یابیم که این مهم هم دارای ریشه‌های قدرتمندی در فلسفه اخلاق و زیست اجتماعی است و هم خود ستونی مهم از زیست مذهبی و عقاید شرعی در ادیان الهی محسوب می‌شود. بر همین اساس اصولاً باید انتظار داشت که در سیستمی با ساختار سیاست ورزی دینی و دموکراتیک این مهم نمودی پر رنگ تر و برجسته تر داشته باشد. حال آنکه متأسفانه در جامعه و چارچوب‌های سیاسی ما در ایران عکس این مسأله را شاهد هستیم.

ما در ایران همزمان که از عدم تعادل در توزیع مسئولیت بین نهادهای مختلف و در هم ریختگی سازمانی امر سیاست ورزی رنج می‌بریم، شاهد فاصله گرفتن مکرر از اصل انصاف در امر سیاسی هستیم. چیزی که باعث شده تا در عمل بروز نوعی ماکیاولیسم را تجربه کنیم و جای تأسف دو چندان دارد که این ماکیاولیسم در خیلی جاها لباس مقدسات و ارزش‌ها را بر تن می‌کند.

یکی از مهم‌ترین عرصه‌هایی که این نوع ماکیاولیسم نمود بیشتری پیدا کرده در حوزه نقد سیاسی است. جایی که فارغ از حدود واقعی مسئولیت‌ها و بی توجه از تأثیرات فشارها تنها توجه نقادان متوجه به زیر کشیدن و بی اعتبار کردن رقیب با هدف کسب قدرت می‌شود. در شرایط کنونی نوع افراطی این موضوع در قبال دولت در حال وقوع است و مع الاسف هر چه فشارهای خارجی بر کشور افزایش پیدا می‌کند، این نوع نقد و فشار نیز در داخل با جدیت بیشتری پیگیری می‌شود.

در اینکه دولت آقای روحانی چه در دوره قبل و چه دوره فعلی دارای نقاط ضعف قابل ملاحظه و جدی بوده نمی‌توان تردید کرد. اما مسأله اصلی نوشتن مسئولیت کل شرایط موجود به حساب این دولت است. بی‌آنکه توجه شود که اولاً میراث تحویل داده شده به این دولت چه میراثی بوده و ثانیاً دایره تسلط و اختیار واقعی دولت در شئون مختلف کشور چقدر است.

سخن بر سر تعطیلی نقد و فرآیند نظارت عمومی نیست، سخن بر سر این است که این نقد در چه فرآیندی و با چه منطقی صورت می‌گیرد. حتی اگر دولت در ساختار سیاسی ایران نهادی همه‌کاره می‌بود و تمام انتقادات قبلی مطرح شده به آن توسط منتقدانش نیز قرین صحت محسوب می‌شد، منطق فضای کنونی با توجه به فشاری که هدفش نه یک جناح بلکه کل ایران است، حکم می‌کرد با کم کردن از غلظت نقدها حرکتی به سمت وحدت در داخل آغاز شود. اتفاقی که عکس آن در حال وقوع است.

یعنی ما با دولتی مواجه هستیم که عملاً همه کاره نیست و تنها بخشی از مسئولیت کشور را برعهده دارد و در شرایط فشار مضاعف، مخالفانش نه تنها آن را در مقام پاسخگوی مطلق بلکه در جایگاه مقصر مطلق قرار داده‌اند. اشتباهی که بی شک می‌تواند برای کلیت نظام و کشور خطرآفرین باشد.

دولت آقای روحانی هر چه باشد در شرایطی که فشار بی سابقه ترین تحریم‌های امریکا روی شانه ایران است توانسته کشور را اداره کند. هر چند این مدیریت هزینه‌هایی هم داشته اما منتقدان باید زمانی را به یاد بیاورند که با روشن شدن افق چشم‌اندازهای خارجی کشور تورم از بالای ۴۰ درصد به زیر ۸ درصد و رشد اقتصاد از حدود منفی ۷ درصد به نزدیک ۶ درصد رسیده بود و اینها کارنامه همین دولت بودند. کارنامه‌ای که ریشه بی ثباتی آن نه الزاماً در داخل بلکه در کاخ سفید قابل رصد است.

نگاهی به تیتر برخی اظهارات مخالفان دولت نشان می‌دهد که این اظهارات در واقع نه هیچ ارتباطی با مفهوم نقد دارند و نه هیچ تناسبی با مسئولیت دولت. به طور مثال اینکه وزیر امور خارجه کشور در پیگیری سیاست خارجی نظام متهم به رفتار خودسرانه و بدون اطلاع مسئولان عالی رتبه کشور می‌شود را باید از طرف کسانی که بخوبی به ساختارها و سازوکارهای نظام واقف هستند، نقد دانست یا تخریب؟ آنهایی که معتقدند دولت باید شرایط جنگی کشور را درک کند اما خود بی محاباتر از شرایط عادی مشغول فشار به دولت و ساخت هجمه‌های مختلف علیه دستگاه اجرایی کشور به عنوان پیشانی مقابله با تهدیدات و تحریم‌های خارجی هستند، بزرگ‌ترین بی‌تدبیری را در کشور رقم زده‌اند.

منبع: روزنامه ایران