تهران- ایرنا- سورنا ستاری می گوید: الان استارتاپ‌های ایرانی ابزار بزرگی شده‌اند برای تغییر ذائقه جامعه و این همان اتفاقی است که باید بیفتد. یعنی مردم باید دانش و فناوری را در زندگی روزمره خود حس کنند تا به آن اهمیت بدهند.

روزنامه ایران در قسمتی از گفت و گو با سورنا ستاری معاون علمی و فناوری رئیس جمهوری، آورده است: پس از پنج سال دوباره راهی خیابان شیخ بهایی می‌شوم. گفت‌وگوی پنج سال پیش من با سورنا ستاری معاون علمی و فناوری رئیس‌جمهوری درست در میانه دو سفر مهم او از نیویورک به توکیو انجام شد. از دیپلماسی علمی و بازگشت نخبگان گفت و لزوم تغییر بنیان‌های اقتصاد خام فروش به اقتصاد دانش بنیان. حالا می‌خواهم بدانم در این پنج سال چه اتفاقاتی افتاده است؟ آیا نشانه‌هایی از پوست‌اندازی اقتصاد وابسته به منابع زیرزمینی و خام فروشی این منابع دیده می‌شود؟ آیا می‌توان گفت در زیر لایه اقتصاد فرسوده سنتی، شبکه‌ای نو با بنیانی نو و رویکردی نو درحال شکل‌گیری است؛ وضعیتی که کمتر آن را می‌شناسیم و با ابزارهای تحلیل برخاسته از همان اقتصاد سنتی، به درکی درست از آن نمی‌رسیم؟
درنهایت اینکه اگر اتفاقات مهمی در این پنج سال افتاده، چرا کمتر در رسانه‌ها منعکس شده است؟ ما با انبوهی از اخبار در زمینه شرکت‌های دانش بنیان، مراکز علمی و فناوری، تغییر اکوسیستم اقتصادی و... رو به رو هستیم اما کمتر درکی از این اخبار داریم. اشکال کار کجاست؛ رسانه یا منبع تغذیه رسانه؟

سیاست خارجی معاونت علمی و فناوری روی چه مواردی تمرکز دارد؟
نگاه ما در معاونت علمی به داخل است. براین اساس در حوزه خارجی بیشتر روی صادرات محصولات متمرکز هستیم چون زمینه‌های واردات به اندازه کافی و حتی بیش از نیاز کشور وجود دارد. اساساً ما یک کشور وارداتچی هستیم و ساختارهای واردات‌ قوی داریم؛ هم از لحاظ فرهنگی و هم از نظر سازوکارهای فنی و اجرایی. براین اساس ما در حوزه صادرات، فعالیت جدی داریم و هزینه می‌کنیم.
همچنین در بحث برگشت نخبگان به کشور برنامه داریم و برقراری ارتباط با کشورهای نوظهور علمی مثل چین و روسیه. این‌ها مجموعه سیاست‌هایی است که در زیرساخت معاونت خارجی ما وجود دارد و روی آن متمرکز هستیم. ضمن اینکه ما عملاً هماهنگ‌کننده دستگاه‌های مختلفیم و مجری نیستیم. محدوده کاری ما کل هیأت دولت و کل کشور است. بنابراین برای پیشبرد سیاست‌ها با وزارت صنعت، وزارت علوم، آموزش و پرورش و سایر وزارتخانه‌ها و نهادها تعامل می‌کنیم و سیستم اجرایی مجزایی نداریم.

 اگر فعالیت‌های خارجی یعنی سرمایه‌گذاری و هدایت صادرات، بازگشت نخبگان و توسعه روابط با کشورهای نوظهور علمی را در کنار فعالیت‌های داخلی این معاونت بگذاریم که از سیاست کلی دولت یعنی تمرکززدایی از زیرساخت‌ها و فعالیت‌ها تبعیت می‌کند، متوجه می‌شویم کارهای زیادی انجام شده. شما مدام درحال کلیدزدن یا بازدید از یک پروژه در شهرستان‌ها هستید و همین دیروز هم برای بازدید از چند مجموعه به خمین رفته بودید، اما چرا این فعالیت‌ها دیده نمی‌شود؟
بحث جدی ما در اقتصاد دانش بنیان ایجاد یک اکوسیستم است و این اکوسیستم هم زیرساخت فرهنگی لازم دارد. اگر شما می‌خواهید پایه اقتصاد را از منابع زیرزمینی ببرید روی منابع انسانی، باید از خود مردم عادی کوچه و بازار شروع کنید؛ اینکه مردم ما به یک جوان به‌خاطر پول بیشتر احترام می‌گذارد یا علم ودانشی که در سر دارد؟ مسأله دقیقاً از این نقطه شروع می‌شود بعد به دانشگاه‌های ما می‌رسد و بعد بقیه ابعاد و اضلاع جامعه. به موازات این مسأله هم باید اتفاقات جدی در ساختار اقتصادی ما بیفتد، دست مافیای واردات کوتاه شود، فضای کسب و کار بوروکراتیک اصلاح شود، دولت و حکومتی که کارکنان زیادی دارد و این خود باعث پیچیده‌تر شدن و سنگین‌تر شدن بوروکراسی شده و... همه این‌ها محتاج اصلاح ساختاری و فرهنگی است. ما براساس همین نیاز از دو سه سال پیش درکنار سایر ستادهای فناوری راهبردی  ستاد فرهنگ‌سازی اقتصاد دانش بنیان را ایجاد کردیم که درحال حاضر هم بسیار فعال است. جریان سازی فرهنگی، تولید محتوا، گفتمان سازی و ترویج زیست بوم فناوری و دانش بینیان و حمایت از تولید ملی و ایران ساخت ازجمله وظایف و اهداف آن است.   اگر برنامه‌های رادیو و تلویزیون، مطبوعات و رسانه ها را از این دریچه ببینید، متوجه می‌شوید که فضا خیلی فرق کرده است.
پیش از اینکه من وارد معاونت علمی شوم، بخش علمی و فناوری روزنامه‌ها و رسانه‌ها یک بخش حاشیه‌ای بود و جدی گرفته نمی‌شد اما الان با کمک ستاد فرهنگسازی اقتصاد دانش بنیان یکی از بخش‌های جدی رسانه‌هاست که به حوزه‌های دیگر هم تسری پیدا کرده، چون توسعه شرکت‌های دانش بنیان و توسعه فناوری ما خود به خود تبدیل به ابزاری برای تغییر فرهنگ رسانه شده است.
الان استارتاپ‌های ایرانی ابزار بزرگی شده‌اند برای تغییر ذائقه جامعه و این همان اتفاقی است که باید بیفتد. یعنی مردم باید دانش و فناوری را در زندگی روزمره خود حس کنند تا به آن اهمیت بدهند. یک دانشجو وقتی می‌بیند همکلاسی‌اش شرکتی دارد که چند میلیارد تومان قیمت‌گذاری شده، دنبال استارتاپ و شرکت دانش بنیان جدیدی می‌رود و ایده جدیدی را دنبال می‌کند. ما دانشگاهی نمی‌خواهیم که دانشجویش از روز اول دنبال استخدام دولتی باشد یا اینکه از یک دانشگاه خارجی پذیرش بگیرد، بلکه دانشگاهی می‌خواهیم که دانشجوی آن همان ابتدا بداند که چند سال دیگر وقتی مدرک گرفت، با یک شرکت و یک ایده آینده زندگی‌اش را خواهد ساخت. همه این‌ها باید در کنار هم دیده شود تا آن اکوسیستم کلی شکل بگیرد. با این همه دیدگاه مردم نسبت به چهار پنج سال پیش در این زمینه‌ها خیلی فرق کرده و با همین پشتوانه هم الان شرکت‌های دانش بنیان ما چند هزار میلیاردی شده‌اند و بزودی بزرگترین شرکت‌های کشور خواهند شد.


 در قسمت «نیم نگاه» گزیده هایی از این گفت و گو آمده است:

* در حوزه خارجی بیشتر روی صادرات محصولات متمرکز هستیم چون زمینه‌های واردات به اندازه کافی و حتی بیش از نیاز کشور وجود دارد اساساً ما یک کشور وارداتچی هستیم و ساختارهای واردات‌ قوی داریم؛ هم از لحاظ فرهنگی و هم از نظر سازوکارهای فنی و اجرایی

* در مورد چرخه غذا پرسیدید که من همیشه در این مورد مرغ را مثال می‌زنم. ما فکر می‌کنیم که تولیدکننده مرغ هستیم. بله ظاهر قضیه این است که ما بیش از نیاز کشور مرغ تولید می‌کنیم اما درواقع برای کسان دیگری بازارسازی می‌کنیم. شما یک خط مونتاژ را درنظر بگیرید که ورودیش جوجه یک روزه است که از انگلیس وارد می‌کنیم. بعد می‌گویند این‌نژاد جوجه انگلیسی فلان غذا را مصرف می‌کند که هیچ ربطی به اکوسیستم کشاورزی ما ندارد.


* پیش از اینکه من وارد معاونت علمی شوم، بخش علمی و فناوری روزنامه‌ها و رسانه‌ها یک بخش حاشیه‌ای بود و جدی گرفته نمی‌شد. اما الان یکی از بخش‌های جدی رسانه‌هاست که به حوزه‌های دیگر هم تسری پیدا کرده


* برای کشوری که چهار پنج هزار سال تاریخ آقایی دنیا را دارد و دارای تجربه‌های تاریخی غنی علمی، فرهنگی، تکنولوژیکی و تجاری است، زشت است که بگوید نفتم را نخریدند چه خاکی به سرم بریزم


* در اقتصاد نفتی، هر نوآوری و خلاقیتی سرکوب می‌شود و این کار را خود ساختار انجام می‌دهد نه اینکه فکر کنیم کار فلان وزیر و فلان معاون است. وقتی پول مفت وارد اقتصاد شد، خود به خود تبدیل به ابزاری قوی برای سرکوب و مبارزه با خلاقیت می‌شود.


* یکی از صدمات بزرگ خودروسازها به فرهنگ ما این بود که اعتماد عمومی را به کالای ایرانی و تولید داخلی از بین برد. ماهم وارد این حوزه نشدیم چون اساساً اکوسیستم حاکم بر صنعت خودروسازی، اکوسیستمی نیست که بخواهد از نوآوری حمایت کند.

منبع: روزنامه ایران