به گزارش گروه تحلیل، تفسیر و پژوهش های خبری ایرنا، سفر هفته گذشته رئیس جمهوری ترکیه به روسیه و رایزنی های رهبران دو کشور در زمینه هماهنگی در تحولات سوریه، پروژه های زیرساختی در بخش انرژی، همکاری های تجاری، خریدهای تسلیحاتی و ... نگاه برخی تحلیلگران را به کلیات و سمت و سوی مناسبات آنکارا و مسکو جلب کرد؛ دو کشوری که در پاییز سال ۹۴ و در پی اسقاط جنگنده روسی رو در روی یکدیگر قرار گرفتند و گمانهزنی های متعددی در زمینه اقدام متقابل و تلافیجویانه رهبران کرملین، استمداد آنکارا از ناتو برابر روسیه و در نهایت درگیری میان دو بازیگر مهم تحولات سوریه و منطقه خاورمیانه صورت گرفت.
پیش از آن نیز مناسبات دو کشور بر سر مسائلی چون نفوذ در قفقاز، گسترش ناتو به سمت شرق و ... بیشتر در دایره رقابت تعریف می شد.
موضع گیری های «رجب طیب اردوغان» پس از دیدار با «ولادیمیر پوتین» در زمینه احتمال تجدیدنظر در خرید جنگ افزارهای نظامی از آمریکا و جایگزینی آن با تسلیحات روسی و نیز هشدار به واشنگتن جهت عمل به تعهداتش در سوریه طی روزهای گذشته نشان داد که ترک ها اینک به روسیه به چشم شریکی برای ایجاد توازن در مناسبات سرد و پراختلاف با کاخ سفید می نگرند.
به موازات تغییر رویکردهای ترکیه در قبال روسیه و تغییر اوضاع میدانی سوریه به نفع دمشق، آنکارا طی سال های اخیر به تدریج از ائتلاف غربی- عربی مخالفان دولت «بشار اسد» هم کناره گرفت تا صف بندی های منطقه ای شکل و شمایلی تازه یابد.
از دیگر تحولات مهمی که طی سال های اخیر در خاورمیانه به وقوع پیوست، می توان به بحران دیپلماتیک حاشیه جنوبی خلیج فارس اشاره کرد.
میانه خردادماه سال ۹۶ بود که عربستان و امارات متحده عربی حملات شدیدی را متوجه امیر قطر و معروفترین رسانه این کشور یعنی «الجزیره» ساخته و دوحه را به اختلافافکنی در جهان عرب، حمایت از تروریسم و اخوان المسلمین، همدستی با ایران علیه دولت های عربی و ... متهم ساختند.
با شکل گیری ائتلاف عربی علیه قطر متشکل از عربستان، امارات، مصر و بحرین، دوحه برای گریز از محاصره اقتصادی مناسبات خود را با ایران و ترکیه گسترش داد.
مجموع این رخدادها سبب شد تا علاوه بر سست شدن پیوندهای عربی در تشکل هایی چون «شورای همکاری خلیج فارس»، تقابل بین محور اخوانی و سعودی در خاورمیانه تشدید و عیانتر شود؛ تقابلی که در ماجرای قتل «جمال خاشقچی» روزنامه نگار منتقد سعودی در مهرماه پارسال به اوج خود رسید تا «محمد بن سلمان» ولیعهد عربستان و رسانه های این کشور خشمناکتر از همیشه دوحه و آنکارا را به چشم مسببان بحران ایجاد شده برای ریاض بنگرند.
این رخدادها در شرایطی به وقوع پیوست که تا چند سال پیش هر سه کشور با هدفی مشترک چون سرنگونی نظام سوریه کنار یکدیگر قرار گرفته بودند و قطر به رغم برخی اختلافات پیدا و پنهان شریک مهمی برای پیشبرد سیاست های سعودی در منطقه محسوب می شد.
تغییر صفبندی بازیگران منطقه ای بحران سوریه محدود به چرخش ترکیه نبود. زمانی «محمد المرسی» رئیس جمهوری برکنارشده و متوفی مصر از جدی ترین مخالفان «بشار اسد» در خاورمیانه به شمار می آمد اما پس از وقوع کودتا در این کشور در سال ۹۲، به دلیل ضدیت «عبدالفتاح السیسی» حاکم جدید مصر چرخشی آشکار در این مواضع خصمانه به وجود آمد.
به موازات چرخش های اینچنینی، آنچه در تحولات یمن به ویژه پس از تجاوز ائتلاف سعودی به این کشور شکل گرفت نیز قابل تامل می نمود.
عربستان در سال ۱۳۹۴ در راس ائتلافی با همکاری کشورهایی چون امارات برای بازگرداندن «عبدربه منصور هادی» رئیس جمهوری مستعفی و متواری به یمن حمله کرد. در برابر این یورش بود که دشمنان قدیمی یعنی گروه «انصارالله» و «علی عبدالله صالح» رئیس جمهوری سابق که سال ها با هم جنگیده بودند در برابر تجاوز سعودی با هم همپیمان شدند.
صالح که سال ها نزدیکترین روابط را با سعودی ها برقرار ساخته بود ناراضی از سیاست های رهبران ریاض، به سوی حوثی هایی دست دراز کرد که زمانی با همکاری عربستان در استان صعده آنان را هدف حملاتی بیامان قرار داده بود. این همپیمانی اما در نهایت به پیمانشکنی و کشته شدن دیکتاتور سابق یمن انجامید.
طی سال های اخیر منطقه خاورمیانه بارها چرخش هایی از این دست را شاهد بوده است. یکی از مهمترین دگرگونی ها را می توان در تغییر بنیادین مناسبات ایران و عراق شاهد بود که ظرف دو دهه از دو کشور متخاصم به شرکایی منطقه ای مبدل شدند.
برخی تحلیلگران وقوع تحولاتی از این دست را تصدیق این گزاره معروف می انگارند که هیچ دوست و دشمن دائمی در زمینه روابط خارجی کشورها وجود ندارد. گروهی دیگر نیز روی تجربیات حاصل از این دگرگونی ها انگشت نهاده و بر این باورند که رهبران کشورها در کش و قوس های مربوط به روابط خارجی ضروری است رفتاری آینده نگرانه را در راستای منافع ملی و کاهش هزینه های ناشی از تصمیم سازی های اشتباه در پیش گیرند.
در این راستا دوری از سیاست های متصلب، افراطی و غیرقابل بازگشت، گرایش به سمت عملگرایی در سیاست خارجی و انتخاب تعامل به جای تخاصم دیگر بایسته هایی است که از دل تجربیات منطقه ای می تواند چراغ راهنمای رهبران کشورها به ویژه در جغرافیای تحولخیز خاورمیانه باشد.