کتاب «حقیقت عاشورا؛ از عاشورای حسین(ع) تا تحریفات عاشورا» همانطور که از عنوانش هویداست دو بخش اصلی دارد. بخش اول درباره حقیقت عاشورا و در بخش دوم «تحریفات» عاشورا مورد توجه قرار گرفته است.
محمد اسفندیاری موضوع عاشورا را چند پهلو و پیچیده میداند. او کتابش را گامی در جهت ماهیت شناسی عاشورا و بررسی عوامل و پیامدهای تحریف نهضت امام حسین(ع) میداند. وی در این اثر تلاش کرده تا ابعاد مختلف نهضت امام حسین را بررسی و تلاشهای حضرت را از حماسه تا جلوگیری از جنگ را مورد مطالعه قرار دهد. وی نشان میدهد این نهضت در عین حال که ظلم ستیز بوده اما همواره نهضتی به دور از افراط گرایی نیز بوده است. در این کتاب به طور خلاصه گفته شده که نهضت عاشورا علاوه بر آنکه حرکتی حماسی و ظلم ستیزانه بوده در عین حال عقلانی نیز بوده است و نباید این حماسه را به گونهای روایت کرد که این دو وجه در برابر یکدیگر قرار گیرند و یکی از ابعاد حماسه یا ظلم ستیزی را قربانی دیگری کنیم.
این پژوهشگر تحریفات واقعه عاشورا را به پنج دسته تقسیم میکند و در درجه اول تلاش میکند رویکرد انتقادی خود را نسبت به تقلیل دادن این حماسه به عزاداری حفظ کند و با عینک انتقادی به بازنمایی عاشورا در عصر کنونی نگاه کند. وی به همین ترتیب رواج تفسیرهای عامه پسند از این واقعه را عامل دیگری برای تحریف این آن میداند و از سویی دیگر متذکر میشود بازخوانی سراسر عقلانی از این حماسه یا در مقابل آن بیان دیدگاههای فوق طبیعی نسبت به این حماسه نیز منجر به تحریف آن میگردد. اسفندیاری به همین ترتیب در خصوص تفسیرهای خشونت طلب و افراطی نیز ابراز نگرانی میکند و ترویج این رویکردها در فهم حرکت امام حسین(ع) را مصداقی از تحریف اصالت این رویداد میداند.
اسفندیاری بحث خود را با این پرسش پیگیری میکند که حادثه عاشورا چه بوده است؟و آیا میتوان آن را حماسه دانست یا این اتفاق تنها برای مسلمانان یک مصیبت تاریخی است؟ وی سپس بحث نزاع دین و شبه دین را در روز عاشورا را به میان میکشد و عنوان میکند که حرکت امام حسین(ع) تقابل دین و شبه دین بوده است و وی از این مقدمه نتیجه میگیرد که نباید حرکت امام حسین(ع) را مختص به مسلمانان یا شیعیان دانست؛ اسفندیاری یادآور میشود حادثه کربلا یک مساله انسانی است و اگر درست بازخوانی و روایت شود موضوعی فرامذهبی و فرادینی است.
او در ادامه میگوید چگونه برخی تلقیها از عاشورا سبب شده این واقعه اتفاقی فوق بشری تلقی شود که نتیجه آن تبدیل شدنش به یک واقعه غیرقابل تکرار است. او پیامد این اتفاق را «سیاستزدایی از عاشورا» میداند و مینویسد: «خلاصه اینکه هم می توان گفت قیام امام حسین حرکتی سیاسی بوده، اما به دستور دین؛ و هم میتوان گفت حرکتی دینی بوده، اما با موضوع سیاست. نقد نخست من معطوف به سنت گرایانی است که در سدههای گذشته، از قیام امام حسین سیاست زدایی کرده بودند. آنان چون خود سیاسی نبودند، یا موضوع سیاست در کانون توجهشان نبود، سیاسی بودن عاشورا را نمیفهمیدند.»
تحریفات عاشورا....
اولین کسی که روضهخوانها را دروغگو و ریاکار خواند، و تاریخنگاری عاشورا را آلوده به خطا و دروغ دانست، میرزا حسین نوری بود. این ادعا را محمد اسفندیاری مولف کتاب «حقیقت عاشورا؛ از عاشورای حسین (ع) تا تحریفات عاشورا» در تازهترین اثر خود مطرح میکند. او در این باره مینویسد: «میرزا حسین نوری با تالیف کتاب لولوء و مرجان در سال ۱۳۱۹ قمری، نخستین فردی بود که از دروغها و خطاها در تاریخنگاری عاشورا پرده برداشت و روضه خوانها را محکوم کرد که ریا میورزند و دروغ میگویند.» اسفندیاری در ادامه همین بحث مینویسد: «به این کتاب [لولوء و مرجان]، چنانکه باید، توجه نمیشد تا اینکه مطهری از اهمیت آن سخن گفت و این کتاب را غیر از کتابهای دیگر نوری معرفی کرد.»
اسفندیاری شهید مطهری را یکی از پیشگامان بررسی تحریفات واقعه عاشورا میداند که در سلسله سخنرانیهایش در سال ۱۳۴۸ هجری شمسی باب بحث در این باره را گشوده است. وی در بررسی دیدگاه مطهری درباره عاشورا هم یادآور میشود که از نظر مرتضی مطهری روضه خوانان و سخنرانان، عاشورا را به انواع تحریفات آلوده کردهاند وی سپس و در ادامه بحث خود تعبیر صریحی را از مطهری نقل میکند مبنی بر اینکه، «در حادثه کربلا، با کمال تاسف هرچه تحریف شده است، از ناحیه دوستان است.»
نویسنده کتاب سپس میان تحریف و تاریخ نگاری اشتباه تفاوت قائل میشود وی برای بیان مقصود خود اختلاف نظر در باب نحوه وقوع برخی حوادث در کربلا یا نقل برخی احادیث را مصداق تاریخ نگاری غلط میداند و نه تحریف. اسفندیاری سپس به نکته جالبی اشاره میکند و به مخاطب یادآور میشود تحریف عاشورا صرفا بازگویی نادرست حوادث کربلا نیست بلکه تحریف میتواند ناشی از عدم بیان برخی وقایع این حماسه باشد. وی در همین رابطه مینویسد: «گاهی تحریف از نوع افزایشی است و گاهی تحریف کاهشی. در نوع اول چیزهایی را به عاشورا افزودهاند که واقعیت ندارد، و در نوع دوم، چیزهایی را از عاشورا کاستهاند که واقعیت دارد. همچنین تحریف عاشورا بدین گونه است که اجزای آن را ناموزون کنند؛ یعنی جزئی از آن را بزرگتر از اندازهاش، و جزء دیگر را کوچکتر بنمایانند.»
چگونه میتوان عاشورا را از تحریف محافظت کرد؟
اسفندیاری در بخش بررسی تحریفات عاشورا به یک سوال جدی پاسخ میدهد، پرسشی مبنی بر اینکه چرا تحریف عاشورا بسیار بیشتر از وقایعی مانند جنگهای پیامبر(ص) و جنگهای حضرت علی(ع) بوده است. اسفندیاری- از منظر خود- علت این امر را در قطع کردن ارتباط این واقعه با عقل میبیند. او در همین رابطه مینویسد: «از هنگامی که عاشورا فرابشری شد و رشته ارتباط آن با عقل و تاریخ قطع گردید و ماهیتی خود بنیاد یافتف دچار انبوه تحریفات شد.» از نظر اسفندیاری عدهای به گمان اینکه شهادت امام حسین(ع) شکست است تلاش کردند به این واقعه جنبه فرابشری بدهند تا دور از شان حضرت(ع) نباشد. وی برای دفاع از حقایق عاشورا مینویسد: «چاره در این است که عاشورا را به دامان پدر و مادرش برگردانیم؛ یعنی تاریخ و عقل. موثرترین کاری که در تحریف زدایی میتوان کرد، چیزی جز این نیست.»
اسفندیاری در همین رابطه گزارش فاضل دربندی را با کار ابومخنف مقایسه میکند و اولی را آلوده به قوه بافندگی میداند اما ویژگی دومی را در این میداند که ابومخنف میخواسته نهضت الهی عاشورا را جنبه بشری بدهد، رویدادی که در نگاه ابومخنف چیزی در آن نیست که عقل بدان گردن ننهد. اسفندیاری به همین ترتیب لیست بلند بالا از تحریفات عاشورا را بیان میکند.
محمد اسفندیاری احتمال میدهد گروهی کتابش را بر نتابند؛ او مینویسد این گروه از هر سخن جدیدی هراسناک هستند و مصلحت را بر حقیقت مقدم میدانند. کتاب «حقیقت عاشورا» ده بار بازخوانی شده و نتیجه دو سال پژوهش نویسنده آن است. برای نگارش این کتاب بیش از ۴۰۰ منبع مهم مورد مطالعه قرار گرفته که در ۵۰۸ صفحه توسط نشر نی منتشر و راهی کتابفروشیها شده است.