مورخین به نقل از سیدساجدین(ع) برآنند که معلم شهادت، حضرت اباعبدالله الحسین(ع) در شب عاشورا این ابیات را با خویش زمزمه میکرد. در این ابیات حضرت سالار شهیدان سرنوشت عاشورا را تعیین کرده بود و پیشاپیش میدانست که در فردای این شب که اکنون چادری از ظلمت بر سر کشیده چه واقعهای رقم خواهد خورد.
شگفت اینکه رسول خداوند نیز بر شگفتی سرنوشت امام شهیدان واقف است، مورخی نقل میکند: پس از فاجعة کربلا نخستین شیونگری که در مدینه صدا به نوحه برداشت، امسلمه بود، پیامبر شیشهای را که در آن خاکی بود به او داده و گفته بود: ان جبرئیل اعلمنی ان امتی تقتلالحسین. ام سلمه گفته: که رسول، آن خاک را به من داد و مرا گفت: هر آنگاه که خون تازه گردید، بدان که حسین کشته شده. خاک نزد وی بود و چون وقت آن رسید، در هر ساعتی به آن شیشه مینگریست و چون آن را دید که خون گردیده است، فریاد برآورد: ای حسین! ای پسر پیامبر خدا! پس، زنان از هر سو شیون برآوردند، تا از شهر مدینه چنان شیونی برخاست که هرگز مانند آن شنیده نشده بود.
سرنوشت ائمه شیعه، نمودگار سرنوشت تشیع است؛ گذار از غبار قرون تا عصر حاضر به ره توشهای از درد و رنج و ملامت و شهادت صورت گرفته است و تا زمان کنونی ادامه دارد. از این رو شیعه همیشه در گسترهای از درد و حرمان و رنج زیسته و به تعبیر آن شاعر شیعی، همواره چوبه دار خویش را بر شانههای خویش کشیده است. هر جا ظلمی قد برافراشته، شکست طلسم ظلم خویش را در احیای تفکر شیعی دانسته و برای تضمین حیات و قدرت خویش، زندگی را از شیعیان دریغ داشته است.
و شیعه این راه پر خوف و خطر را به شکلهای گوناگون طی کرده است، گاه حیات را در شهادت جسته، و گاه با راهاندازی نهضت علمی و فکری احیای اندیشه نموده و گاه برای استمرار حیات نهضت تقیه پیشه کرده است تا اساس تفکر و اندیشه و اعتقاد شیعی طی اعصار و قرون از بین نرود؛ به هر شکلی همیشه در راه بوده و بر بوریای مسجد بیداران تشیع جایی برای خفتن نبوده است.
همین سرنوشت دردآلود است که موجب شده، از آن روزگار که ائمه شیعه را تیغ کین درمیربود تا امروز، شیعه، یا حسرت و دردمندی و سوگ و سرود و آیینهای مختلف، حفظ هویت کند تا یکدلی، همراهی و مساعدت را در پیرامون خویش حفظ نماید و از تفرقه و پراکندگی دوری گزیند. این آیینها و شرکت در مراسم مختلف ادامة حیات تشیع را تضمین کرده است و شیعه را به صورت روحی واحد و ظلم ستیز در تاریخ تفکر اسلامی درآورده است، تا بدانجا که عدهای از کجاندیشان به اصطلاح مستشرق، شیعه را به اعتبار همین سوگها و دردها و آیینها تعریف کردهاند و تنها بر جنبة عاطفی اعتقادی شیعیان تکیه داشتهاند. آنان این نکته را همچنان مکتوم و ناشناخته باقی نهادهاند که این آیینها تا چه اندازه در حیات معنوی شیعه مؤثر بوده و وفاق و یکدلی بین این امت ایجاد کرده است.
بیشک، در راس همة این رسمهای شناخته شده، آیینهای سوگواری قافله سالار کربلا جای دارد، که هر ساله بین میلیونها رهرو مخلص در ایران و دیگر نقاط جهان پیوند عاطفی و معنوی ایجاد میکند و معجزة «ذکر» تکرار میشود.
امام حسین (ع) نمودگار مظلومیت شیعه در طول تاریخ است؛ همة آرمانها و دردها و رنجهای پیروان مولیالموحدین علیبنابیطالب(ع) در شهادت امام حسین(ع) و مراسم مختلفی که محبان اهل بیت به یاد این فاجعه جانگداز برپا میکنند تجسم مییابد. معلم بزرگ شهادت به جهانیان آموخت در زمانهای که سبعیت و درندهخویی ظالم همة راههای شناخت اصولی و درست را مسدود نموده، شهادت، پردهدری از چهره کریه ظلم است. در شهادت همه چیز به اعلا درجة امکان ظهور و بروز مییابد؛ شهادت نوعی زندگی است؛ اما زندگی که اختصاص به خویش ندارد یک سوی آن به حیات اجتماعی وابسته است و هستة بنیادین نهضت اجتماعی است. شهادت امکان بروز دوسویه میطلبد. هیچکس در تنهایی و تنآسانی و مسئولیتگریزی به درک معنای این امر نایل نمیشود. امام حسین(ع) نیز با «شهادت» به تفسیر زندگی نشست. امام برای بقای زندگی شهید میشود و شهادت سلاح امام است برای زنده ماندن. از همین رو آنگاه که به تفسیر زندگی مینشیند آن را به عقیده و جهاد معنا میکند و سربازان او کسانی هستند که در کام مرگ زندگی را جستجو میکنند. سخن پیامبرسان شهیدان کربلا، حضرت زینب سلامالله علیها در مجلس عبیداللهبن زیاد نیز مؤید همین معناست. آنچه پس از بیدادی که بر خاندان رسول رفته و علیالظاهر شکست و نیستی نصیب آنان شده به بیان علیوار فرمود: الحمدللهالذی اکرمنا بنبیه محمد صلیالله علیه وآله وسلم و طهرنا منالرجس تطهیراً انما یفتضحالفاسق و یکذبالفاجر و هو غیرنا و الحمدالله.
قیام سالار شهیدان قابل تفسیر نیست؛ مگر در متن نهضت رسول که برای برافکندن شرک و ظلم و بیداد بنیان نهاده شد و برای اینکه اشرف آفریدههای خداوند را از بندگی مخلوق به بندگی خداوند برساند. آنان که رویاروی او ایستادند، کسانی بودند که در هنگامة نهضت آسیب میدیدند. خاندان یزید در زمره همین آسیبدیدگان بودند. اشرافیت جاهلی قریش در قیام چوپان یتیم کوه ابوقبیس شکست خورده بودند و داغ این شکست را بر پیشانی خویش داشتند. اگر بناچار به انقلاب بزرگ رسول وحی گردن نهادند اما کینة دیرین خویش را نسبت به رسول مکرم اسلام، انقلاب او و ادامهدهندگان این طریق، حفظ کردند و معمار این بنای شگفت خود میدانست که این اسلام پذیرفتههای پس از فتح مکه از سر اضطرار نظام جدید را پذیرفتهاند. یزید برآمده از این پذیرش، از سر ناچاری است و بر آن است تا دوباره جاهلیت گذشته را احیا کند و انتقام تاریخی خویش را از نهضتی بگیرد که اشرافیت زخم خوردة جاهلی را از میدان به در کرده بود. تمامت عناد و مخالفت تاریخی خود را در قالب کلمه میریزد و آنجا که با خیزران بر گلبرگ لب حضرت امام حسین(ع) میزند، دهان گستاخش ابیاتی بر زبان میآورد که جهانبینی او را نشان میدهد:
لَیتَ أشیاخی بِبَدْرٍ شَهِدُوا
جَزَعَ الخَزرَج مِنْ وَقعِ الاَثل
از اینرو عاشورا تنها حادثهای مولم نیست، نقطه عطف یک نهضت است که از رسول مکرم اسلام حضرت ختمی مرتبت شروع شد و در پی او پیروان راستینش آن را ادامه دادند. به تعبیری در هر انقلابی که پس از قیام عاشورا، شیعیان در آن شرکت کردند، تأسی به حسین داشتند و انقلاب اسلامی ایران نیز از این ویژگی مستثنا نیست.
امام حسین(ع) را به صفت "ثارالله و ابنثاره" میشناسیم و ثار خونی است که پیوسته در جوشش است و در طلب انتقام. هر نهضتی که رنگ شیعی دارد، انتقام خون اوست، زیرا حسین(ع) صورت نمادین نیکی، پارسایی و مجاهده و یزید صورت نمادین بدی، شرارت، ظلم و ستمگری است.
تأکید حضرت امام خمینی(س) بر تعظیم ماههای محرم و صفر از همین باب بود؛ تلقی حضرت ایشان از انقلاب امام حسین(ع) نهضتی فکری و اجتماعی و سیاسی بود و این امر را به صورت واقعهای دفعی و گذرا نمیدید. عاشورا نزد امام راحل بخشی از انقلاب تشیع بود که بدان اندازه برجستگی و تشخص یافته که جهان را مبهوت خود ساخته است. امام تنها جنبة ثواب اخروی نهضت عاشورا را درنظر نداشت، بلکه ثواب اخروی را جزئی از مجموعه اعتقادی خود میدانست که برای احیای عدالت و نفی حاکمیت ظالم کوشیده است و تلقی بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران از نهضت عاشورا کوششی برای بهسازی دین و دنیا بود. آنجا که فرمود: «و سلام بر حسین بن علی(ع) که با یاران معدود خویش برای برچیدن بساط ظلم غاصبان خلافت بهپا خاست و از ناچیز بودن عِده و عُده به خود خیال سازش با ستمگر را راه نداد و کربلا را قتلگاه خود و فرزندان و اصحاب معدودش قرار داد و فریاد «هیهات منّاالذِّلّه» اش را به گوش حقطلبان رساند.»
پیوستگی دین و دنیای مسلمین در نزد ایشان انکارناشدنی بود، از همین رو آنجا که اصلاح دین را طلب میکرد، تأثیر این اصلاح را در دنیای مسلمین نیز درنظر داشت.
وی از تمامی قابلیتهای دینی برای بهسازی دنیای مسلمانان بهره میگرفت. قیام عاشورا را نیز در نزد ایشان نقطة عطفی در تاریخ کوششهای دینی محسوب میشد؛ از همین رو، احساسات پاک مسلمین را، نسبت به اباعبداللهالحسین(ع) به سمتی هدایت فرمود که در سرنوشت ایران و جهان اسلام تأثیری شگفت نهاد. همة ما به یاد داریم خاطرة سوگواری محرم هزار و سیصد و پنجاه و هفت را که پایههای سلطنت پهلوی را به لرزه درآورد و سقوط نظام جائر و جابر پهلوی را تسریع کرد. غنچة میلیونها فریاد در تکایا و مساجد و حسینیه و خیابان و کوی و برزن میشکفت و دستههای سوگوار در معنایی جدید یزید زمان را به معارضه و مبارزه میطلبیدند. کار شگفت امام در بازسازی و جهتدار نمودن این احساسات پاک و بیشائبه بود. قرنها بود که این عزاداریها برگزار میشد و هرگز در این مسیر هدایت نشده بود؛ حضرت ایشان از عاشورا تفسیری جدید کرد. ضمن تأیید حرکتهای قبلی معنای جدید به این نهضت بزرگ تاریخی بخشیدند؛ سینهزنی، تشکیل دستههای عزاداری از مدتها قبل در ایران رایج بود و حتی گاه در حین عزاداری به شیوههایی متوسل میشدند که موجبات وهن دینی را فراهم میآورد. این کارها به قصد نبود بلکه غلیان احساسات گاه به بروز رفتارهایی منجر میشود که با مصالح دین سازگاری نداشت؛ قمهزنی، ایام محرم از اینگونه اعمال است. حضرت امام ضمن توصیه مردم به اجتناب از اینگونه اعمال نامطلوب، برگزاری عزاداری به شیوة گذشته را به سمت معناداری حکایت نموده، به واقع قالب و صورت گذشته، بازسازی معنایی شد، در عین حفظ صورت قدیم سمت و سویی جدید پیدا کرد. ایشان در این خصوص فرمودند:
«ما باید حافظ این سنتهای اسلامی باشیم، حافظ این دستهجات مبارک اسلامی، که در عاشورا، در محرم و صفر، در مواقع مقتضی به راه میافتند؛ تأکید کنیم که بیشتر دنبالش باشند، ... زنده نگه داشتن عاشورا با همان وضع سنتی خودش از طرف روحانیون، از طرف خطبا، با همان وضع سابق، و از طرف تودههای مردم با همان ترتیب سابق که دستجات معظم و منظم، دستجات عزاداری به عنوان عزاداری راه میافتاد. باید بدانید که اگر بخواهید نهضت شما محفوظ بماند، باید این سنتها را حفظ کنید.»
پیر روشنگر ما امام خمینی قیام امام حسین(ع) را به عنوان یکی از ارزشمندترین الگوها برای درک فلسفه سیاسی شیعه مورد استفاده قرار داد و در خلال گفتارها و پیامهای خویش مکرر به این نکته اشارت فرمودند که از حوصله این مختصر خارج است.
این مقال را با نقل بخشی از پیام معمار انقلاب اسلامی ایران خاتمه میدهم: «دستور آموزنده کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا باید سرمشق امت اسلامی باشد. قیام همگانی در هر روز و در هر سرزمین. عاشورا قیام عدالتخواهان با عددی قلیل و ایمان و عشقی بزرگ در مقابل ستمگران کاخنشین و مستکبران غارتگر بود و دستور آن است که این برنامه سرلوحه زندگی امت در هر روز و در هر سرزمین باشد. روزهایی که بر ماگذشت عاشورای مکرر بود و میدانها و خیابانها و کوی و برزنهایی که خون فرزندان اسلام در آن ریخت، کربلای مکرر؛ و این دستور آموزنده، تکلیفی است و مژدهای. تکلیف از آن جهت که مستضعفان اگرچه با عدهای قلیل علیه مستکبرین، گرچه با ساز و برگ مجهز و قدرت شیطانی عظیم مأمورند چونان سرور شهیدان قیام کنند؛ و مژده که شهیدان ما را در شمار شهیدان کربلا قرار داده است و مژده که شهادت، رمز پیروزی است ...»