به گزارش گروه اطلاعرسانی ایرنا، آنچه در دهمین روز از محرمالحرام سال ۶۱ هجری در سرزمین کربلا رقم خورد، چنان شگفت و باعظمت بوده که از پس گذشت حدود ۱۳۸۰ سال، همچنان آتشِ آن حماسه بیمانند شعلهور و پُرفروغ است و داغِ مصیبتِ عُظمای آن بر دلِ آزادگانِ عالم، تازه و جانسوز.
از همان روزِ باشکوهِ پیروزی خون بر شمشیر تا امروز، هرکه دلش در غمِ سیّد مظلومِ شهیدان و خاندان و یارانش حزین شده، کوشیده است به هر شکلی که میتوانسته، نام خود را در ذیل طومار عاشورا ثبت کند. یکی روضه خوانده است، یکی اشک ریخته و دیگری بر سر و سینه زده است؛ و البته داستانِ این آهِ چندین سدهیی به همینها محدود نمانده است. ایثارِ جان و مال؛ ساختِ حسینیهها و مسجدها و برپایی تکیهها؛ ساختِ ضریح و طلاکاریِ ایوان و گنبد و بارگاهِ حضرت اباعبدالله (ع) و خاندانشان (ع)؛ نهادنِ نامِ حسین و عباس و علیاکبر و علیاصغر و زینب و رقیه (علیهمالسلام) بر روی فرزندان؛ دادنِ نذری؛ پیادهرفتن به زیارتِ ارباب؛ کشیدنِ طرح و نقش و نگارگری؛ ساختن آهنگ و خواندن آواز و تصنیف و ترانه؛ اجرای تعزیه و نمایش؛ ساخت فیلم؛ و سرایش شعر و نگارش کتاب؛ اینهمه، بخشی کوچک از عرض ارادتهای مردمانِ دلدرگروِ سالار شهیدان (ع) است که طی سالها و دههها و سدهها به آستانِ بندهنوازِ حضرت حسین بن علی (ع) پیشکش شده است.
در گستره زبان و ادبیات فارسی نیز بسیاری از گویندگان و نویسندگان کوشیدهاند با زبانِ شعر و قلم، آنچه را در دل دارند در پیشگاه شاهِ دین عرضه بدارند، به امید آنکه مقبول افتد؛ و بیتردید مقبول نیز خواهد افتاد، که امام جعفر صادق (ع) فرمودهاند: هرکس درباره ما یک بیت شعر بگوید، خداوند در بهشت برای او خانهیی میسازد.[۱] نگاشتنِ مَقتَلهای مختلف، سرایش قصیدهها و مثنویها و غزلها و قطعهها و رباعیها و شعرهای نو با مضمون حماسه عاشورا، نوشتن کتابهای تاریخی و تحلیلی و همچنین نگارش حکایتها و قصهها و رمانهایی درباره آن رویداد بزرگ، جلوهیی است از تلاشِ عاشقانه و مُحبّانه شهروندانِ ادبیات فارسی در عرض دوستداری به محضر حضرت اباعبدالله الحسین (ع). یکی از آثاری که در روزگار قاجار پدید آمده و عشقِ به سالار شهیدان (ع) را به خوبی میتوان در بخشی از آن دید، منظومهیی است به نام اخبارنامه.
قصصالانبیایی که به شعر سروده شده است
در میان متونِ گوناگونی که از گذشتهی ادبیات فارسی برای ما به یادگار مانده، یکی هم آثاری است که بهطور ویژه به بیان داستانها و سرگذشتهای پیامبرانِ الهی میپردازد. تاجالقصص (سده پنجم هجری) اثر ابونصر احمد بن محمد بخاری، قصصالانبیا (قرن پنجم هجری) تألیف ابواسحاق نیشابوری و مجمعالهُدی فی قصص الانبیا (سده دهم هجری) اثر ابوالحسن علی بن حسن زواری، ازجمله آثار معروفی است که در این زمینه به زبان فارسی نگاشته شده است. افزون بر این کتابها، تعدادی قصصالانبیا نیز به زبان عربی نوشته شده که بسیاری از آنها به فارسی ترجمه شده است.
کتاب اخبارنامه هم یکی از قصصالانبیاهایی است که به زبان فارسی نگاشته شده است. تفاوت مهم این اثر با کتابهایی که پیشتر یاد شد، در این است که اخبارنامه بهنظم است و آن دیگر کتبِ قصصالانبیا همگی بهنثر. اما اخبارنامه تفاوت مهم دیگری نیز دارد؛ و آن، اینکه این منظومه، دربردارنده روایتی عامیانه از داستانهای انبیا است.
اخبارنامه منظومهیی است دارای هزار و دویست بیت که در بحر متقارب مثمن محذوف / مقصور (فعولن فعولن فعولن فعل) که همان وزن شاهنامه فردوسی است، سروده شده است. این کتاب در سال ۱۲۶۷ هجری قمری، یعنی در عهد ناصرالدین شاه قاجار، در تبریز چاپ سنگی شده است. نام شاعر این اثر، «صادق» بوده و تخلّص شعریاش، دُرّی. جز این، آگاهی دیگری درباره سراینده اخبارنامه به دست نیامده است.
اخبارنامه دارای ۵۲ بخش است که شاعر طی آنها داستان بیست پیامبر را روایت کرده است. این پیامبران به ترتیبی که قصهیشان در کتاب آمده، عبارتند از: آدم، ادریس، نوح، صالح، ابراهیم، اسماعیل، لوط، یعقوب، یوسف، ایوب، موسی، خضر، دانیال، سلیمان، یونس، زکریا، یحیی، عیسی، جرجیس (علیهمالسلام) و حضرت خاتمالنبیین (ص).
اخبارنامه اما برخلاف بسیاری از کتابهایی که درباره داستانهای پیامبران است، به ذکر قصههای پیامبران محدود نمانده و سراینده شیعه مذهبِ آن، پس از یادکرد حضرت محمد (ص)، به ذکر سرگذشت حضرت امیرالمؤمنین (ع) و امامانِ پس از ایشان پرداخته و کتاب خود را با قیام حضرت مهدی (عج) و علامتهای ظهور آن حضرت (همچون خروج دجّال) و در پیِ آن، برپایی قیامت کبری به پایان رسانده است.
از ویژگیهای مهم کتابِ اخبارنامه، دارا بودن تصاویر مرتبط با محتوای داستانها است. در این کتاب ۸۳ تصویرِ نقاشی شده وجود دارد که ارزشی دوچندان به اخبارنامه بخشیده است. نام نقاشِ این تصویرها ثبت نشده، اما به عقیده اولریش مارزُلف، یکی از مصححانِ اخبارنامه، سبکِ نقاشیهای کتاب بسیار نزدیک است به طرز آثار میرزا علیقلی خویی، نقاش و تصویرگر نامدار عهد ناصری.
روایتی عامیانه از ماجرای کربلا
سراینده اخبارنامه بنای کار خویش را در این کتاب بر اختصار نهاده است و از آغاز تا پایان کتاب نیز بر همین اصلِ مختصرگویی وفادار مانده است. وی در دیباچه کتاب اشاره کرده است که به فرمان یکی از سادات ری، کمر همت بسته به سرایش این کتاب و در همانجا میگوید که آن سید سفارش کرده که چون برای عامه مردم قرار است روایت کند، پس باید بهاختصار سخن بگوید:
به اندازه هر کسی گو سخن که گویند نامت به هر انجمن...
سَبُک گوی و خوش گوی با هر کسی ملال آورد حرفِ پُرگو بسی
اطاعت نمودم مر آن رای را فشاندم بر آن رایِ او پای را.[۲]
زبانی که دُرّی در اخبارنامه به کار گرفته، زبانی است ساده و همهفهم. افزون بر زبان، نوع روایتِ وی از داستانهای پیامبران و بهویژه مَقتَلِ شهیدان کربلا نیز دارای نگاهی است عامیانه. آنچه دُرّی روایت کرده، گاه برابر است با روایتهای متون تاریخی و دینی و گاه مطابقتی با این روایتها ندارد. این مسئله و اینکه برای داستانهای این اثر نقاشیهای بسیاری کشیده شده است، این ظنّ را تقویت میکند که شاید اخبارنامه به طرزِ نقّالی برای جمعهای مردم روایت میشده. دکتر پگاه خدیش، دیگر مصحح اخبارنامه، در مقدمه کتاب در اینباره بدین شکل توضیح داده است:
براساس زبان و سبک بیان و کلمات به کار رفته در متن میتوان احتمال داد که اخبارنامه به شیوه نقّالان سروده شده و در مراسم یا مناسبات خاص مذهبی در حضور جمع خوانده میشده است. از سوی دیگر باتوجه به پردههای نقّاشی و تصاویری که درباره هر حکایت در کتاب آمده شاید بتوان گفت که اخبارنامه از نوع اشعاری بوده است که پردهخوانان برای بینندگان و شنوندگان مشتاق خویش میخواندهاند و داستان پیامبران و امامان را با آبوتاب برای مردم نقل میکردهاند... . نکته دیگری که این فرضیه را تقویت میکند، آن است که شاعر در شرح معجزات امامان معصوم شیعه (ع)، کراماتی برای آنان برمیشمارد که در بسیاری موارد در منابع و مآخذ موجود یافت نمیشود. در هرحال اخبارنامه حال و هوایی کاملاً عوامانه و مردمی دارد و گمنامی سراینده آن نیز شاهدی بر این مدّعا است.[۳]
مجلس عروسی حضرت قاسم (ع)
نمونهیی از این سبک و روایت و زبان عامیانه اخبارنامه را میتوان در سرگذشت به میدان رفتن، برادرزاده اباعبدالله (ع)، حضرت قاسم بن الحسن (ع)، دید:
چو قاسم خرامید از خیمهگاه تو گفتی برآمد ز خرگاه ماه
دو گیسو پریشان و دل پُر ز جوش دهان و زبان پُر ز شوره، خموش...
خرامان سوی شاه بنهاد رو دو گیتی ازو پُرشد از گفتوگو
خروشید و بوسید پای سمند به خاک اندر افتاد چرخ بلند
که ای مایهات برتر از برتری ز راز دل من تو آگهتری
اگر کشته گردم در این رزمگاه به خونم خداوند باشد گواه
ز بازوی خود نامهیی برگشاد خروشان به دست شهنشه بداد
برادر چو خط برادر بدید دل از جانِ پورِ برادر شنید
چو با او روان شد سوی خیمهگاه ز خرگه فتادند خورشید و ماه
وز آن پس به خواهر چنین گفت شاه که آرای بزمی در این رزمگاه
در آن دشت گریان چو آن عقد بست به عقد دو گیتی برآمد شکست
پلنگان و گُردان قوم عرب ز هَلمِنمبارز گشادند لب...
چو بشنید داماد، بوسید خاک که بادا فدای تنت جان پاک
کنون هست هنگامه کارزار که زین بیکران لشکر آرم دمار
چو در رزمگه جست داماد راه فغان عروس آمد از خیمهگاه... .[۴]
مجلس عروسی حضرت قاسم (ع) با دختر امام حسین (ع) که در اخبارنامه آمده و در بسیاری از تعزیهها هم اجرا میشده، براساس باور شماری از محققان، هیچ اصلی ندارد و تحریفی است. محمدحسن خان اعتمادالسلطنه (صنیع الدوله) که وزیر انطباعاتِ دربار ناصرالدین شاه بوده، در کتاب المآثر و آلاثار در اینباره نوشته است: این قصه دراز هیچ اصلی ندارد و از مورّخین و محققینِ محدثین احدی آن را نقل ننموده؛ حتی غواصِ بحار اخبار، علّامه مجلسی ثانی، علیهالرحمه...، این شهرت کاذبه را رأساً بلااصل دانسته است. در این سنوات اَزهَدُالمعاصرین، حاج شیخ جعفر مجتهد شوشتری (قدّسالله سرّه)، خوابی دیده بود کاشف از کذب این داستان؛ پس شرحی در این باب به حضور شاهنشاهِ اسلامیانپناه معروض داشت و از آن وقت بر جماعت ذاکرین و رثات در خواندنِ این حکایتِ مجعول و راندنِ این روایت موضوع قدغن اکید رفت و نهی شدید گردید.[۵]
گویا نخستین کسی که این روایت را به مقاتل وارد کرده، ملّاحسین واعظ کاشفی (م. ۹۱۰ ق.) بوده؛ با این حال شهید مرتضی مطهری نیز معتقد بوده که این داستان، به تمامی دروغ بوده است.[۶]
البته برخی از محققان نیز بر این باورند که آنچه به عنوان عروسی قاسم و آراستن حجله برای او در کربلا مطرح است، واقعیت و سند ندارد؛ ولی از منابع ضعیف به اذهان عوام راه یافته و بر ناکامی نوجوان امامِ مجتبی (ع) میسوزند و میگریند و در شبیهخوانی و تعزیهها هم حجله برای قاسم نوداماد میآرایند. [این داستان] از تحریفهای عاشورا است. آنچه در برخی منابع آمده، چیزی سادهتر از عروسی است.[۷]
آنچه از واقعه کربلا در اخبارنامه میتوان یافت
پنج بخش از کتاب اخبارنامه روایتِ مستقیم وقایعی است که در روز عاشورا رخ داده. این بخشها ذیل این عنوانها طرح شده است: حکایت کربلا و شهادت جناب امام حسین علیهالسلام؛ حکایت جناب قاسم علیهالسلام؛ حکایت حضرت عباس علیهالسلام؛ حکایت جناب علیاکبر علیهالسلام؛ و حکایت جناب سیدالشهدا علیهالسلام.
سراینده اخبارنامه پس از بیان داستان امام حسن مجتبی (ع)، روایت ماجرای کربلا را با این مطلع آغاز کرده است:
نویسنده داستان محن نگارنده نامه پُرفِتَن
چنین زد به مُلک مصیبت رقم که هم نامه گریان شد و هم قلم.[۸]
آغازگر داستان، اشارهیی است به شهادت حضرت مسلم بن عقیل (ع)، پسرعمو و قاصد امام (ع) به کوفه. شاعر سپس به سرعت وارد واقعه کربلا و ماجرای حرّ بن یزید ریاحی و توبه او و به شهادت رسیدنش میشود و بهاختصارِ تمام شهادت چند تن از اصحاب امام حسین (ع)، همچون زُهیر، حبیب بن مظاهر و مسلم بن عوسجه، را یاد میکند.
بخش بعدی، شهادت حضرت قاسم (ع) است و دُرّی پس از آن مقتل قمر منیر بنیهاشم، حضرت اباالفضل العباس (ع)، را روایت کرده است:
پس از شاهزاده در آن کارزار مر عباس نامآور نامدار
چه گویم من از حرب و از ضرب او دو عالم نیرزد به یک ضرب او
چو شد تیغ او بر زمین خونفشان به خون سرخ شد دامن آسمان
کسی را نَبُد سوی او روی و راه سرآسیمه گشتند یکسر سپاه
تو گویی که شیر خدا[۹] زنده شد فلک پیش شمشیر او بنده شد
ز لشکر کسی رو به میدان نداشت زمانه به جز چشم گریان نداشت
کمند از کف نامداران گسیخت عنانها ز چنگ سواران گسیخت
دلیران و گردان کوفی زمین پراکنده گشتند در دشت کین
فرستاد در کارزار آن جوان به قعر جهنم بسی مشرکان
بزد ضربتی نوفل بیحیا به دستش که شد از تن او جدا
بزد ضربتی بر دگر دستِ او در آنگه، دگر کافر کینهجو
به یک دفعه هر یک از آن کافران نمودند حمله به تیغ و سنان
دریدند مشکش در آن سرزمین شهیدش نمودند آن مشرکین.[۱۰]
شاعرِ اخبارنامه پس از این بخش، صحنه به میدان رفتن و شهادت حضرت علیاکبر (ع) را ترسیم کرده و در ادامه، شهادت حضرت امام حسین (ع) را شرح داده است. زبانِ دُرّی در این روایت باوجود سادگی، بسیار سوزناک است و همین، خواننده را تحت تأثیر قرار میدهد؛ بهگونهیی که گویی خود را در مجلسِ عزای امام (ع) و در حال شنیدن روضه شهادت حضرت سیدالشهدا (ع) میبیند. نمونه این روایت ساده و پُرسوز و درد را میتوان در توصیفِ شاعر از غربتِ امام حسین (ع) در عصر عاشورا دید:
پس آنگه شه دین علیهالسلام شده بیکس و یار در آن مقام
ز یاران کسی زنده بر جا ندید به جز خود کسی را در آنجا ندید
پسر را به میدانِ دین کشته دید برادر به خون خود آغشته دید
برادرپسر گشته گلگون کفن به پور برادر قبا پیرهن
به پردهسرا شد شهنشاه دین طلب کرد خفتان و شمشیر کین
چو آویخت شه بر کمر ذوالفقار شد از دیدنش نُه فلک بیقرار
چو زینب به سیمای او بنگرید علی و جلال علی را بدید... .[۱۱]
سراینده اخبارنامه بخش مربوط به شهادت امام را طبق آنچه در روایات معروف آمده، شرح داده است. او در حین وصف لحظه شهادت حضرت اباعبدالله (ع) که بهزیبایی آن را «به خاک اندر افتادنِ عرش برین» خوانده است، به کورباطنیِ دشمنانِ بهظاهر دیندارِ حضرت نیز اشاره کرده است. پس از آنکه آن اشقیای دشتِ بلا سر مبارک حضرت (ع) را بر فراز نیزه قرار میدهند، شاعر میگوید:
به تکبیر آوازها شد بلند دو گیتی ز تکبیر شد مستمند
خداگوی سوی خدا تاختند خداوند[۱۲] کشتند و نشناختند
به خون خداوند شستند دست خداوندگویان و یزدانپرست... .[۱۳]
دُرّی این بخش را با یادکرد به اسارت برده شدن امام زینالعابدین (ع) و حضرت زینب (س) و خاندان امام حسین (ع) به پایان برده است.
ماجرای یک خواب
شاعر پس از روایت مقتلِ شهیدان کربلا (ع)، حکایتِ رؤیا دیدنِ خویش را تعریف میکند؛ خوابی که در آن حضرت امیرالمؤمنین (ع) را میبیند و از ایشان میخواهد راهی به وی نشان دهد که خداوند گناهانش را ببخشاید. امیرالمؤمنین (ع) در پاسخِ وی، شاعر را به یادکردنِ قصه کربلا سفارش میکند. آنگاه شاعر بیان میکند که اگر امیدی به بخشایش الهی در حق وی باشد، بیتردید بهواسطه همین اشعاری خواهد بود که در رثای امام حسین (ع) سروده است:
بدانستم آنگه که اعمال من نیاید به کارم به جز این سخن... .[۱۴]
از این رو است که شاعر در ادامه منظومه خویش، سه نوحه در مصیبت کربلا سروده است. قالب این سه نوحه با قالبِ کلِ منظومه که مثنوی است، متفاوت است؛ بدین ترتیب که دو نوحه نخستین، در قالب غزل سروده شده و آخری در قالب مستزاد. مستزادی که درّی سروده، اینگونه آغاز میشود:
در ماریه[۱۵] با فاطمه میگفت پیمبر این کشته حسین است
لبتشنه بریدند سرش از لب خنجر این کشته حسین است
این کشته که کردند مر آن قوم جفاجو بر نیزه سر او
گَردان شده در دشت و دیار و ره محجر این کشته حسین است... .[۱۶]
صاحب اخبارنامه پس از این نوحهها، به شرح ماجرای قیام مختارِ ابی عبید ثقفی (علیه الرحمه) و نحوه انتقام گرفتن او از قاتلان امام حسین (ع) پرداخته و با بازگوکردنِ قیام مختار، بخشِ مربوط به واقعه کربلا را پایان داده است.
* منظومه اخبارنامه به تصحیح پروفسور اولریش مارزلف و دکتر پگاه خدیش، به همت نشر چشمه منتشر شده است.
ارجاعها:
۱. عیون اخبار الرضا (ع)؛ ابن بابویه؛ ترجمه علیاکبر غفاری؛ تهران: صدوق؛ ۱۳۷۲؛ ج ۱، ص ۱۰.
۲. اخبارنامه؛ صادق درّی؛ تصحیح اولریش مارزلف و پگاه خدیش؛ تهران: چشمه؛ ۱۳۹۱؛ ص ۴۴.
۳. همان. ص ۱۳.
۴. همان. ص ۱۴۷.
۵. چهل سال تاریخ ایران؛ ایرج افشار؛ تهران: اساطیر؛ ۱۳۷۴؛ ج ۱، ص ۱۶۸.
۶. دانشنامه امام حسین علیهالسلام بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ؛ محمد محمدی ریشهری؛ ترجمه عبدالهادی مسعودی؛ قم: دارالحدیث؛ ۱۳۸۸؛ ج ۹، ص ۳۶۵.
۷. فرهنگ عاشورا؛ جواد محدثی؛ قم: معروف؛ ۱۳۷۶؛ ص ۳۱۰.
۸. اخبارنامه؛ صداق درّی؛ تصحیح اولریش مارزلف و پگاه خدیش؛ تهران: چشمه؛ ۱۳۹۱؛ ص ۱۴۵.
۹. منظور از شیرخدا، اسدالله الغالب، حضرت امیرالمؤمنین (ع) است.
۱۰. اخبارنامه؛ صادق درّی؛ تصحیح اولریش مارزلف و پگاه خدیش؛ تهران: چشمه؛ ۱۳۹۱؛ ص ۱۵۰.
۱۱. همان. ص ۱۵۵.
۱۲. خداوند در اینجا به معنی سرور و مولا و آقا و ارباب است. در مصراع نخست نیز منظور شاعر این است که ملاعنه دشت کربلا با جنگیدنِ در برابر امام حسین (ع) درواقع به دشمنی با خداوند متعال برخاسته بودند.
۱۳. پیشین. ص ۱۵۷.
۱۴. پیشین. ص ۱۵۸.
۱۵. ماریه از نامهای کربلا است.
۱۶. پیشین. ص ۱۶۰.