تاریخ انتشار: ۱۹ شهریور ۱۳۹۸ - ۱۳:۱۷

سنندج - ایرنا - دیشب امام حسین (ع) بیعت را از یاران همراهش برداشت، و آنهایی که حب دنیا داشتند از تاریکی شب استفاده کرده و رفتند تا صبح عاشورا کاروان کربلا تنها ۷۲ مرد داشته باشد.

عاشورا پایان راه نیست بلکه آغاز راه و تاریخی است که به صورت جغرافیا نمایان شده و گر نه تو در کربلای سال ۶۱ هجری جا مانده‌ای.

کاروان به روز واقعه رسیده است

آن روز که به سرزمین بلا رسیدند، بنی هاشم گرداگرد زینب حلق زدند تا بانوی هاشمی پا را نه بر خاک که بر چشم آنان بگذارد اما امان از روزی که در این صحرای غم، محرمی نماند.

کوفیان آمده اند، با هر چه داشته‌اند از تیر و شمشیر و سنگ، به گرمی به پیشواز مسافران حجاز، تاریخ، میزبانانی خوب تر از اینان به یاد ندارد، تا آنجا که از آب هم مضایقه کردند.

اینجا سرزمینی است که آفتاب را به نیزه‌ها خواهند کرد، سرزمینی که عطش را معنایی دیگر خواهد بخشید، سرزمینی که فرشتگان را انگشت به دهان خواهد کرد، سرزمینی که اشک‌ها را سرازیر می کند.

حسین به میدان آمده است و خوب می‌داند که این قبرستان خاموش جز با فریاد خون‌بار او به بیداری نخواهد رسید؛  می‌داند که برای رسوایی همه یزیدهای تاریخ، سلاحی جز شهادت  ندارد.

حسین با همه حجت‌هایش آمده است، با گلوی علی اصغرش، با پیکر پاره پاره علی اکبرش، با دست های بریده علمدارش، با لب‌های خشکیده کودکانش، با آوارگی و اسارت خاندانش، با سر بریده خود و در یک کلام، با همه هستی‌اش به مصاف شب پرستان آمده است.

 حالا پس از ۱۳۷٦ سال، عاشقان حسین اگرچه در کربلا نیستند اما حسینی هستند.

امروز شیعه و سنی در کردستان یک‌سر مرثیه عاشورا بود، انگار نه انگار بیش از یک هزار و ۳۷۰ سال از روز واقعه گذشته است، اما این داغ هر سال تازه‌تر می‌شود.

آفتاب عاشورا که دمید دسته‌ شاحسین‌گویان سریش‌آباد شانه‌به‌شانه هم، فریاد یا حسین واحسین سر دادند و نوا دادند: صحرای کربلا طوفانی است.

عزداران بیجار هم آفتان زده و نزده، سرتا پایشان را گل کردند.

این یعنی هزاران سال بعد از عاشورا، بار مسئولیت از دوش هیچکس برداشته نشده که هر روز سنگین‌تر می‌شود.

حقیقت داستان کربلا قیامی ۲ چهره است؛ یک چهره آن قیامی در عاشورا و در رکاب حسین (ع) و در خاک و خون است و چهره دیگر آن پس از عاشورا در رکاب زینب (س) در آوارگی کوفه و شام تا امروز است.

و ما هم امروز اگر مدعی کربلایی بودنیم، یا باید شهید باشیم یا پیغامبر واقعه کربلا و اگر جز این باشد، کربلایی نیستیم.

امروز هر دستی که بالا رفت و بر سینه فرود آمد، دستی بود که به حسین(ع) لبیک گفت و هر اشکی که از چشم فروریخت، کمک به تحمل اشک و ضجه کودکان کربلا بود؛ امروز همه سقا شده بودند، باهر جرعه آب، از دریا دریا معرفت سیراب شدند.

دسته‌های عزا به راه افتاد، سیل خروشان جمعیت رفته رفته بیشتر شد، دست‌ها عزا به نیمه راه که رسید صدای اذان بلند شد، این رسم هرساله هیات‌های سریش‌آباد است که در ساعات آغازین عزا اذان بیداری سر می‌دهند.

کمتر پایی، کفش به پا دارد، به یاد کودکان سرگردان کربلا، پابرهنه هستند.

اینجا شور و شین معنای دیگری دارد، آمیخته به شعر و شعور است.

و حقیقت کربلا  این است که این واقعه چکیده همه تاریخ و نماد روشن مصاف حق وباطل با یک دنیا غم و یک دنیا حماسه است.

زخم هایی که درکربلا درجانها شکفت، هنوز درمان نشده است، غمی که بر دل انسانیت نشست، هنوز او را رها نکرده است اشکی که در چشم ها خانه کرده است، هنوز بر دامن ها و خاک ها می چکد.

این اشک و عزا تا قیام منتقم خون خدا، ادامه دارد.
۹۹۳۷ / ۳۰۳۴