ریشه، خاستگاه و بستر شکلگیری هنر تئاتر به آیین و رفتار آیینی مردمانی بازمیگردد که در ۲۵۰۰ سال پیش به دنبال یافتن پاسخ پرسشهای ذهنی خود در مواجهه با پدیدههای طبیعی بودند. پدیدههایی که ذهن آنها یارای پاسخدهی به آنرا نداشت و به همین سبب بود که مردمان آن زمان برای مواجهه با پدیدههای طبیعی، چرایی و سبب وقوع بیپاسخ آن در ذهنشان دست به خلق رفتارهای آیینی برای گفتگو با طبیعت زدند.
تفاوت تئاتر و نمایش
همزمان با پایان قرون وسطی و آغاز دوران رنسانس که مهمترین دستاورد آن ایجاد حق پرسشگری میان عموم مردم و حرکت آنها به سمت مطالبات ذهنی شان فارغ از دستورها، اوامر و فرامین بودند که فرمانروایان، پادشاهان و بزرگان قوم و یا در ادامه اربابان کلیسا بر آنها دیکته میکردند، هنرهای دراماتیک و هنرمندان آن این بار در شاخه تئاتر به سمت چارچوب دار کردن و نظاممند ساختن این هنر حرکت کردند.
درست از همین لحظه بود که تئاتر روایت خود را از جلگه و بستر وامداری به رفتار آیینی جدا کرد و این بار به شکلی خاص و منحصر به فرد، با ایجاد فضایی برای خلق درام خود را از رفتار آیینی به شکل کامل منفک ساخت.
خلق درام وابسته به همراهی توامان دو عنصر کُنش گری (به چالش کشیدن فعلیت قهرمان) و پرسشگری است. در حالی که آیین بستر شکل گیری خود را بر خاطره جمع و داشته های عمومی مخاطبان استوار می کند و به هیچ وجه قصد پرسش گری نداشته و ندارد.
در حقیقت آیین از امری سخن می گوید که ذات و ماهیت آن بر همگان واضح و آشکار است و اساسا ناگفته و سِر درونی ندارد که حس جویندگی و پرسش گری مخاطب خود را به چالش وادارد. آیین به همان اندازه از عینیت آشکار صحبت می کند که تئاتر از ذهنیتی پنهان. و این همان راز و رمز تفاوت تئاتر و نمایش است.
تطبیق جایگاه آیین و درام در ایران و جهان
آنچه که امروز ما به عنوان هنر تئاتر در قامت جهانی آن میشناسیم در پس تاریخ هفت قرن خود از قرن پانزدهم تا به امروز - پایان دوران سیاه قرون وسطا و آغاز رنسانس - و در ادامه سبک ها، مکاتب و نحلههای مختلف فکریست که بر قامت تمامی هنرها از جمله تئاتر قبایی جدید را پوشاند.
به همین سبب است که در همین بازه زمانی هفتصد ساله، تئاتر و نمایش به عنوان دو شیوه متفاوت از آبشخور و سرچشمه اصلی خود یعنی هنرهای دراماتیک مسیرشان را جدا ساختند.
حال وقتی به تاریخ حضور تئاتر در کشورمان نگاهی می اندازیم تنها با پیشینه و سابقه ۱۵۳ سالهای مواجه هستیم که همین تاریخ در قیاس با دامنه ۲۵۰۰ ساله تاریخ این هنر در شکل کلی و ۷۰۰ ساله آن در قامت نوینی که به شکل گیری نظام مند و مدرن در ساختار جهانی دست پیدا کرده است، تاریخی بسیار محدود و کوچک به شمار میرود.
کوچک بودن مفهوم تئاتر در کشورمان زمانی خود را بیشتر نشان می دهد که آن را در مواجهه با هنر نمایش های آیینی ایران قرار می دهیم؛ جایی که این بار با پیشینه و سابقه ای بیش از شش هزار سال مواجه هستیم. بیش از شش هزار سالی که به شکل مکتوب روایت کننده رفتارهای آیینی مردمانی بودند که بر گستره پهناوری به نام ایران زیست می کردند.
به همین سبب است که امروز نیز وقتی به رفتارهای آیینی و نمایشی مردمان ایرانی نگاه می کنیم یکی از برجستهترین آیین های نمایش سوگ کشورمان یعنی هنر تعزیه را در می یابیم که بهترین نمونه در تجلی رفتار آیینمند ایرانیان در پیشینه کهن آیینی و سنت نمایشیشان به شمار می رود.
در حقیقت تعزیه هیچگاه تئاتر نبوده و به آن تبدیل نشده و با توجه به اتکا به داشته های عمومی و خاطره جمعی مردمانی که با سنن و آیین های دین اسلام آشنایی و اشراف کاملی دارند به سمت خلق درام یا همان همراهی توأمان دو عنصر کنشگری و پرسشگری حرکت نکرده است.
جایگاه و پیشینه تئاتر دینی در ایران
اما پیشینه و سابقه تئاتر دینی نیز در کشور ما آنچنان بی ثمر و کارنامه نیست که بتوانیم بی تفاوت از کنار آن رد شویم. به خصوص بعد از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی با در دستور کار قرار گرفتن تمامی شاخه های هنری جهت تبعیت در بازتاب اصول و مبانی شریعت اسلام به ویژه شاخه تشیع آن؛ هنرمندان متعددی بودند که در عرصه تئاتر این بار با عنصر درام به سمت خلق آثاری با روایت و رویکرد مبانی مذهبی حرکت کردند.
تردیدی وجود ندارد که حادثه ای مانند قیام امام حسین(ع) از ابتدای حرکتش به همراه خاندان و یاران باوفایش تا رسیدن به صحرای کربلا، نوشیدن شربت شهادت، ادامه داشتن نهضت حسینی به واسطه اسرایی که به سمت شام میرفتند و در نهایت انتشار موج عظیم برخاسته از مفاهیم متعالی چون حق طلبی و حق خواهی که تا به امروز و تا قیام قیامت در این جهان اثیری جاری خواهد بود، همواره یکی از مهمترین بسترهای حاصلخیز و ظرفیت های بنیادین برای تولید آثار تئاتری در اختیار هنرمندان قرار داده است.
تنها لختی تامل و درنگی بر یکی از هزاران هزار حوادث قیام حسینی، نهضت عاشورا و حماسه کربلا خود به مثابه قطره ای از اقیانوس بیکران سوژه ها، روایت ها و داستان ها برای خلق امر درام در ساحت هنر تئاتر است!
دهه هشتاد و درخشش تئاتر عاشورایی غزل کفر
یکی از مهمترین آثار تئاتری که در دهه هشتاد خورشیدی در کشورمان به قلم امیر دژاکام و کارگردانی حسین مسافرآستانه پیشاروی مخاطبان طی بازه زمانی ۱۳۸۳ تا ۱۳۸۵ در صحنههای مختلف پایتخت و دیگر استانها و شهرستانهای کشورمان خوش درخشید و معنای صحیح، دقیق و درستی از همنشینی آیین و تئاتر را در قامت هنری نظاممند و جریان ساز و پیشرو برای مخاطبان عیان ساخت به نمایش «غزل کفر» بازمیگردد.
امیر دژاکام برای اغلب دوستداران فرهنگ و هنر ایرانی به واسطه حضور بازیگری اش در عرصه سینما و تلویزیون بیشتر به عنوان بازیگر شناخته می شود. مخاطبان تئاتری نیز غالباً او را در قامت کارگردان به یاد می آورند. اما تخصص امیر دژاکام در روایت و نگارش نمایشنامه هایی است که بسیاری از آنها را خود و یا دیگر هنرمندان تئاتر در طی بیش از سه دهه فعالیت او در عرصه هنر تئاتر کشورمان به صحنه آورده اند.
دو اصل موفقیت دژاکام در صحنه تئاتر
بی اغراق می توان گفت بسیاری از این آثار مورد پسند، اقبال و استقبال مخاطبان قرار گرفته اند. چرا که امیر دژاکام در خلق نمایشنامه ها و تولید آثار تئاتری خود همواره دو اصل مهم و فراموش شده در تئاتر ایرانی را بر پیشانی نوشته فعالیت های خود استوار کرده و رعایت همین دو اصل است که اغلب آثار او را در مواجهه با مخاطبان همراه با استقبال و اقبالی پرشور می بینیم.
اصل نخست التزام امیر دژاکام بر بهره گیری از آنچه که به عنوان شمایل آیینی و کُنش رفتارهای هنر نمایش ایرانی در خلق آثاری که این بار قبا و لباس نوین از نوع تئاتر را بر جامعه و کالبد کهن چندین هزار ساله آیینهای نمایشی پوشانده اند و دو دیگر بهره گیری او از شیوه و تکنیک های نمایش ایرانی در قامت کارگردانی تئاتر آثار تئاتری خود است.
دژاکام از معدود نمایشنامهنویسان و کارگردانان عرصه تئاتر کشورمان است که می توان بسیاری از آثار او را زیر مجموعه تئاتر ملی نامبرد. تئاتری که از هویت، عصاره و ذات فرهنگ ایرانی و گره خورده با رفتارهای آیینی پیشینیان این سامان به بهترین نحو بهره برده است.
تجلی این تفکر را در قامت نمایشنامه غزل کفر به عنوان یکی از درخشانترین، ماندگارترین و اثر گذارترین آثار تئاتری در حوزه تئاتر عاشورایی به وضوح قابل مشاهده است.
بهره گیری غزل کفر از پیشینه عمیق پژوهشی
غزل کفر به همان اندازه که از کهن ترین سنت نمایش سوگ ایرانی یعنی تعزیه برای روایت داستان خود بهره می برد به همان اندازه اثری تئاتریکال با قوانین و نظام چارچوبدار این هنر به شمار میرود. در حقیقت امیر دژاکام این بار تلاش کرده تا یک اثر تئاتری را با بهره گیری از روایت نمایشی هنر تعزیه بر صحنه برای مخاطبان تصویر کند.
نکته حائز اهمیت در این میان آن است که دژاکام در نگارش نمایشنامه پیشینه پژوهشی و چهره محقق خود را در دامنه عمیق نمایش های ایرانی به مخاطبان عرضه می کند. او به روی نسخه ای از نسخ تعزیه های متعدد ایرانی دست میگذارد که با وجود خیل آثار اجرا شده یکی از معدود نسخه هایی است که کمتر توسط هنرمندان تعزیه اجرا شده و مطابق اسناد موجود آخرین اجرای این تعزیه به سال ۱۳۵۵ خورشیدی بازمیگردد. جایی که عده ای از هنرمندان تعزیه شیراز این تعزیه - تعزیه موسی و درویش بیابانی - را به مخاطبان ارائه می دهند.
چرا عارفی بعد از عمری عبادت، خواب عذاب جهنم می بیند
نگارنده این نسخه تعزیه یکی از عمیقترین مبانی و مفاهیم عرفانی اسلام را مد روایت اثر خود قرار داده است. در حقیقت اصل داستان تعزیه موسی و درویش بیابانی به یکی از مهم ترین اشعار مثنوی مولانا به عنوان روایت موسی و شبان بازمی گردد. مثنوی آشنایی که مطلع آن بدین گونه است:
دید موسی یک شبانی را به راه
کو همی گفت ای خدا و ای اله
تو کجایی تا شوم من چاکرت
چارقت دوزم کنم شانه سرت
قهرمان غزل کفر مرد عارفی است که سالهای زیادی از عمر خود را به عبادت و بندگی حق تعالی پرداخته، اما در شبی از شب ها خواب میبیند که در جهنم است و در حال عذاب! همین عامل باعث می شود که او پریشان از خواب بپرد و بعد از سال ها بندگی و عبادت، زبان به شکوه و شکایت از خداوند خود بردارد. شکوه از آنکه او در طی تمامی این سالها جز حق بندگی گامی برنداشته و تلاش کرده که راه به بیراهه نرود تا مبادا ثمره آن نشان دهنده عذاب او در جهنم باشد.
در حقیقت اولین گام پرسشگری قهرمان تئاتر امیر دژاکام در قامت غزل کفر در ایجاد پرسشهایی است که عارف با خداوند خود مطرح میکند. اینجاست که دو شخصیت فرازمینی و ماورایی به نام های «صبا» و «مخمور» بر مرد عارف آشکار می شوند و شروع به روایتی میکنند که این روایت بخشی دیگر از نگاه تعزیه موسی و درویش بیابانی را بر قهرمان ماجرا روایت می کند.
غزل کفر روایتگر چه داستانیست
داستان غزل کفر روایتگر برههای از عاشوراست. در نسخه اصلی تعزیه، بین درویش و موسی گفتگو پیش می آید و از آنجا که درویش دچار چالش فلسفی درونی می شود و جوابی به سئوالاتش ندارد، از جانب خداوند ندا می رسد که موسی، برو بنده ما را آگاه کن و علت خلق جهنم را به او بگو؛ در نهایت موسی از میان دو انگشت، بخشی از واقعه عاشورا را نشان درویش میدهد.
این بخش نیز به دو صورت اجرا می شود؛ یکی پرده نقاشی عاشوراست که نقالان رو به آن شروع به گفتگو می کنند و درویش از شبیه حضرت موسی می پرسد و درنهایت قانع می شود که هیچ کس به جز خداوند مجازاتی برای این یزیدیان نمی تواند اجرا کند.
اجرای دیگر نیز از بخش اول، گریزی به واقعه کربلا زده و به اجرا در میآید. نمونه دیگر نیز حالت رفت و برگشت دارد و گفتگو انجام می شود و بخشی از واقعه کربلا به نمایش در می آید و دوباره گفتگو می کنند که این همان سنت «نمایش در نمایش» ایرانیست.
اهمیت کار دژاکام در ارائه قرائتی نوین از این تعزیه برای صحنه تئاتر امروز است که ردپایی از روایتگری را به شیوه ای نوین در خود حفظ کرده است.
خوانش صحیح تئاتری از کنش ها و دیالوگ های تعزیه
همنشینی درخشان رفتار آیینی و برگرفته شده از تعزیه موسی و درویش بیابانی در خلق اثر تئاتری با کنش گری و پرسشگری توأمان مرد عارف یکی از جذابترین روایت های تئاتر عاشورایی را پیشاروی مخاطبان قرار می دهد.
نکته مهم دیگری که به عنوان یکی از برگهای برنده غزل کفر خود را نشان می دهد به این نکته باز میگردد که دژاکام در خلال روایت نمایش تعزیه تلاش می کند تا هر یک از گفتگوها، دیالوگ ها، حوادث و رخدادهای این نمایش را با خوانشی تئاتریکال در چارچوب و قوانین نظاممند این هنر در قامت کنشگری و به چالش کشیدن فعلیت قهرمان برای رسیدن به پاسخ پرسش هایش به تصویر می کشد.
جمیع این عوامل دست به دست هم دادند تا نمایش غزل کفر در طی بازه زمانی سال ۸۳ تا ۸۵ در خلال اجراهای مختلف خود در قالب جشنواره نمایش های عاشورایی و اجرای عمومی در تهران و دیگر استان ها .مخاطبان فراوانی را به سالن های نمایشی بکشاند و روایتی متفاوت از حماسه عاشورا را به مخاطبان ارائه دهد.
روایتی که شاید بسیاری از مخاطبان آن، اولین تجربه خود را برای حضور در سالن های تئاتری جهت دیدن تئاتری برگرفته شده از حماسه عاشورا و نمایشهای ملهم از این واقعه بزرگ تاریخ اسلام را به نظاره بنشینند.
هنرمند باید وامدار فرهنگ و عصر زمانه خود باشد
امیر دژاکام درباره نمایش غزل کفر در گفت وگو با خبرنگار فرهنگی ایرنا با تاکید بر آنکه این نمایشنامه بر پایه اصول و نظام مشخص تولید یک اثر تئاتری به رشته تحریر در آمده و در آن روابط علت و معلولی و ساختار کلاسیک ارسطویی را شاهد هستیم یادآور شد: نباید فراموش کنیم که منِ هنرمند در عصر و زمانی زندگی می کنم که فرهنگ خاص خود را یدک میکشد. پس من باید وامدار فرهنگ زمانه خود باشم و در مواجهه با مخاطبان نیز باید با زبان و فرهنگ آنها صحبت کنم. به همین سبب است که این بار در خوانش یک اثر با قدمتی بسیار کهن تلاش کردم تا جهان داستانی همراه با فراز و فرودهای روایت عارفِ قهرمان این اثر را برای مخاطب هم عصر خود امروزی کنم.
وی با تاکید بر آنکه غزل کفر خوانشی کاملاً جدید از نسخه کهن تعزیه موسی و درویش بیابانیست گفت: همه هنرمندان تئاتر و از آن مهمتر تمامی مخاطبان هنر تعزیه میدانند که این هنر دارای قراردادهای مختص خود است که در اجرای یک اثر تئاتری نمی توانیم به قراردادهای تعزیه متعهد باشیم؛ چرا که قوانین تئاتر ما را به سمت حس پرسشگری و روایت علت و معلولی سوق می دهد.
این مدرس دانشگاه و عضو هیات علمی دانشگده هنر و معماری افزود: به همین سبب بود که بدون خدشه وارد کردن بر داشته ها و خاطره جمعی تمامی مخاطبان از روایت و حادثه و اتفاق عظیمی چون حماسه عاشورا و اتکای داستان این اثر تئاتری به یکی از مهمترین متون تعزیه کشورمان، نمایشنامه ای را نوشتم تا بتواند از چهار منظر تاریخی، هنری، شرعی و فقهی همسو با مفاهیم اسلام باشد و از سوی دیگر خود را از کلیشه ها و قراردادهای مشخص شده تعزیه کاملا مبرا کند.
به گفته دژاکام، برای مخاطبان هر نسل قصههایی دارای جذابیت است که مربوط به زندگی زمانه آنها باشد. به ویژه وقتی می خواهیم درباره حادثه و اتفاقی صحبت کنیم که نزدیک به هزار سال پیش به وقوع پیوسته و طی قریب به ۱۰ قرن بارها و بارها برای مخاطبان روایت شده است ناگزیر هستیم تا نگاهی نو و بدیع را لحاظ کنیم.
نویسنده نمایشنامه غزل کفر با تاکید برآنکه سختی کار آنجا خود را رخ می نماید که با داستانی مواجه هستیم که روایت کننده یکی از مقدس ترین اتفاقات تاریخ اسلام و به ویژه مذهب تشیع به شمار می رود تصریح کرد: پس به هیچ وجه اجازه دخل و تصرف روایت آن تاریخ را نداریم و به همین سبب است که پیشینه شکل گیری غزل کفر کاری تحقیقاتی و پژوهشی بر بسیاری از متون و اسناد تاریخی به جامانده از روایت عاشورا و حماسه حسینی است.
از امین خرمی