این اتفاق هم روزی روی داد که به گفته خود رئیس جمهور آمریکا، اشرف غنی رئیس جمهور افغانستان و رهبران طالبان قرار بوده شب همان روز عازم آمریکا شوند تا با ترامپ در کمپ دیوید دیدار و گفتوگو و توافقی را هم امضا کنند.
ترامپ دلیل لغو مذاکرات صلح با طالبان را حمله پنجشنبه گذشته طالبان در کابل و کشته شدن یک نظامی آمریکایی اعلام کرده است؛ اما این دلیلی منطقی به نظر نمیرسد. در طول ماههای گذشته نیز طالبان همپای مذاکرات با آمریکا چنین حملاتی را انجام داده بود و حتی در برخی آنها هم نیروهای آمریکایی کشته شدند؛ به عنوان مثال در نوزدهم فروردین در یک عملیات طالبان در پایگاه هوایی بگرام نه یک نظامی بلکه سه نظامی آمریکایی کشته شدند.
در واقع، طالبان درست همان شیوهای را در پیش گرفته که جبهه آزادیبخش ملی الجزایر در دهه شصت میلادی قرن گذشته در مذاکرات خود با فرانسه به کار گرفت؛ در حالی که شاخه سیاسی این جبهه در شهر ایوان فرانسه با دولت ژنرال دیگل مذاکره میکرد، شاخه نظامی آن مشغول انجام عملیات علیه نیروهای فرانسوی در خاک الجزایر بود.
به هر حال، دلیل لغو مذاکرات صلح نه کشته شدن نظامی آمریکایی، بلکه در وهله اول مزاج و تیپ شخصیتی خود ترامپ است که دوست دارد درست در لحظهای که همه تصور و گمان مشخصی دارند برخلاف آن عمل و همگان را غافلگیر کند.
البته دلایل دیگری نیز محتمل است که مهمترین آنها غلبه نگاه جان بولتون بر طرفداران توافق با طالبان در دولت آمریکاست. بولتون مخالف سرسخت چنین توافقی است. اگر چنین دلیلی پشت قضیه باشد، حالا بعد از برکناری وی از سمتش باید دید چه اتفاقی خواهد افتاد. مذاکرات از سر گرفته میشود؟ یا خیر.
همچنین این احتمال نیز هست که این تصمیم ترامپ با هدف فشار آوردن بیشتر بر طالبان اتخاذ شده تا امتیازات بیشتری قبل از امضای توافق نهایی از این گروه بگیرد.
بر اساس توافق اولیه آمریکا و طالبان پس از نه دور مذاکرات در دوحه قطر قرار بر این است که آمریکا ۵ هزار نفر از ۱۴ هزار نظامی خود را از افغانستان خارج کند و در مقابل هم طالبان متعهد شده است که این کشور به پایگاهی برای گروههای تندرو برای حمله به آمریکا و همپیمانان آن تبدیل نشود.
طالبان در حالی با آمریکا وارد مذاکره شد که با هر نوع گفتوگویی با دولت افغانستان خودداری میکند؛ به این علت آمریکا را همه کاره دولت میداند و ترجیح میدهد نخست با آمریکا توافق کند و دولت نیز مجری آن باشد.
این مذاکرات در سایه تحولات میدانی قابل توجه در سه سال اخیر و گسترش سلطه سرزمینی طالبان در این کشور جنگ زده رخ داد؛ به نحوی که گزارش بازرس کل آمریکا در امور بازسازی افغانستان نشان میدهد که دولت اشرف غنی تا اکتبر ۲۰۱۸ تنها بر ۵۳.۸ درصد کل خاک افغانستان سیطره داشته؛ در حالی که این میزان در سال ۲۰۱۵، ۷۲ درصد بوده است.
مطالعه روند تحولات میدانی افغانستان نشان میدهد که سلطه و نفوذ سرزمینی طالبان از سال ۲۰۱۵ تا به امروز سیری صعودی داشته است و بنا به اعلام گروه بحرانهای بینالمللی از ژانویه ۲۰۱۶ تا پایان ۲۰۱۸ حدود ۱۵ درصد رشد داشته و از ۲۹ درصد به ۴۴ درصد رسیده است.
آمارها درباره میزان سیطره دو طرف بر این کشور ضد و نقیض است، اما اکثرا اتفاق نظر دارد که این گروه بر نزدیک به نیمی از مساحت این کشور کنترل و نفوذ دارد.
بیبیسی هم در ابتدای ۲۰۱۸ در گزارشی اعلام کرد که طالبان در ۷۰ درصد مساحت افغانستان نفوذ و فعالیت دارد؛ البته این به معنای سیطره بر این میزان از جغرافیایی افغانستان نیست.
در پایان ذکر این نکته هم ضروری است که به همان اندازه که پیشرفت در مذاکرات صلح میان آمریکا و طالبان و سپس توقف این مذاکرات از سوی ترامپ "غیر منتظره" بود، از سرگیری آن از سوی ترامپ غیرمنتظره نیست. به هر حال اگر از سر گرفته شود و صلحی هم اتفاق بیافتد، هر چند پیامدهای ژئوپولیتیکی مهمی دارد، اما باز افغانستان به این زودی روی آرامش به خود نمیبیند. تازه، داعش هم چند سالی است که بر انباشت مشکلات آن اضافه شده است.
تاریخ انتشار: ۲۰ شهریور ۱۳۹۸ - ۰۹:۲۸
ترامپ نه گفتاری بلکه عملا هم ثابت کرده است که انسانی غیرقابل پیشبینی است. وقتی به مذاکره با طالبان روی آورد و به شکل جدی مذاکره کرد و تقریبا به توافقی هم دست یافتند، هیچ کس چنین چیزی را پیشبینی نمیکرد؛ امروز هم وقتی پس از نه دور مذاکره و حصول یک توافق «غیرمنتظره»، ترامپ با یک توئیت زیر میز مذاکره زده و همه چیز را بر هم میزند، باز کسی فکر نمیکرد چنین اتفاقی بیافتد.