در ادامه در گزیده ای از این گفت و گو می خوانیم: این تنها رقبای سیاسی دولت نیستند که در دو سال پایانی بر شدت انتقادات خود افزودهاند، مدتها است که مناسبات اصلاحطلبان با دولتی که از حمایتشان برخوردار بود به نقطه افتراق نظرات در این جریان سیاسی تبدیل شده است و بر اساس همین افتراق، نظرات و پیشنهادهای متفاوتی نیز از سوی فعالان سیاسی اصلاح طلبان برای سمت و سوی حرکت دو سال آخر عمر دولت دوازدهم ارائه میشود. بهزاد نبوی اما از معدود اصلاحطلبانی است که نه فقط امتداد یافتن آن حمایت را ضروری میداند که با ریشهیابی مشکلات موجود سهم کمتری برای سیاستهای جاری دولت قائل است و البته در پاسخ به سؤالات «ایران» تأکید دارد که تأمین حداقل نیازهای اصلی مردم را اصلیترین وظیفه دولت در شرایط حاضر میداند و با هر اقدامی که فشار بیشتری متوجه مردم کند، مخالف است.
بهنظر شما در دو سال باقی مانده از عمر دولت، آقای روحانی و دولتش چه اولویتهایی را باید در دستور کار قرار دهند و چرا؟
من نه امروز، بلکه از سال اول ریاست جمهوری آقای روحانی در سال ۱۳۹۲، معتقد بودم که اقتصاد و سیاست خارجی مهمترین اولویتهای کاری دولت ایشان است. از سال ۹۰ تا ۹۲ نیز اولاً بهدلیل تداوم تحریمها؛ کمبود شدید درآمدهای ارزی و به تبع آن درآمدهای ریالی کشور ادامه یافت. ثانیاً در اثر اجرای گریزناپذیر سیاست «آوردن درآمد نفت بر سر سفرههای مردم» همان درآمدهای اندک هم صرف پرداخت یارانه نقدی و مواردی از آن قبیل شد.
گریزناپذیری دولت روحانی از ادامه سیاست دولت قبل، بهدلیل تعهداتی بود که به مردم داده شده بود. من در سال ۹۲ از زندان اوین نامه کوتاهی برای آقای روحانی ارسال و ضمن تبریک ریاست جمهوری ایشان، با توجه به وضعیت پیش گفته، توصیه کردم مسأله اقتصاد و سیاست خارجی را در اولویت برنامههای خود قرار دهد. البته ایشان هم به این اولویتها توجه ویژه داشت و امضای برجام با وجود دشواری مذاکرات و مخالفتها و مقاومتهای داخلی، نشانه این توجه بود.
متأسفانه تلاشهای دولت روحانی، در اثر کارشکنیهای مخالفان داخلی و پس از آن با روی کار آمدن دولت جدید در امریکا، عملاً به سرمایهگذاری خارجی و حل مشکلات اقتصادی کشور منجر نشد.
در میزگردی که اخیراً با حضور آقایان عبدی، جلاییپور و محبیان در روزنامه ایران برگزار شد، هر سه نفر نسبت به تعامل دولت با بخشهای دیگر حاکمیت نگاههای انتقادی داشتند و معتقد بودند آقای روحانی از ظرفیتهای دیپلماتیک خود برای اجماعسازی نتوانسته استفاده کند. به نظر شما آیا این انتقاد بجاست و اگر ارتباط دولت با بخشهای مختلف حاکمیت مطلوب نبوده ضعف از ناحیه دولت بوده یا بخشهای حاکمیتی؟
در جزئیات ممکن است نقدهایی در زمینه تعامل به دولت وارد باشد، ولی واقعیت این است نقد اصلی متوجه برخی از نهادها است، که از روز اول مخالف روحانی بودند و از هر نوع کارشکنی و ایجاد بحران برای دولت دریغ نمیکردند. کارشکنی گسترده در نتیجهگیری از برجام بهعنوان مهمترین دستاورد دیپلماتیک جمهوری اسلامی و راه گشای مشکلات اقتصادی کشور، همچنین برپاکردن آشوبهای دیماه ۹۶ علیه دولت، که البته کنترل آن از دست برپاکنندگان خارج شد و... نمونههای بارز آن بحرانآفرینیها است. مع الوصف به نظر من دولت میبایست در قبال همه این قبیل اقدامات، سعه صدر نشان داده و با تلاش برای تعامل با مخالفان داخلی، در جهت همان دو هدف اقتصاد و سیاست خارجی گام بردارد.
آقای علوی تبار پیش از این در میزگردی با «ایران» گفته بودند که اتفاقاً شرایط تحریم و فشار فرصت مناسبی است برای اصلاح برخی ساختارهای معیوب در سیاستگذاری. بهنظر شما در شرایط تحریم و اعمال فشار که قاعدتاً سرمایه اجتماعی و اعتماد عمومی هم در حد مطلوب نیست آیا زمان مناسبی برای اقدامها یا تصمیمهای بزرگ هست و آیا شرایط برای اجماعسازی درباره تصمیمهای بزرگ یا سخت فراهم است؟
من نظر برادر عزیزم آقای علوی تبار را در روزنامه شما نخواندهام و نمیدانم منظور ایشان اصلاح کدام ساختارها است. همانطور که پیشتر گفتم، اصلیترین وظیفه دولت در شرایط سخت کنونی، در زمینه مسائل داخلی، تأمین حداقل نیازهای اصلی مردم، با قیمت ثابت و قابل قبول است. در چنین شرایطی من با هر اقدامی که فشار بیشتری متوجه مردم کند، مخالفم.