تهران- ایرنا- نگاهی به کارنامه فیلم سازی ابراهیم حاتمی کیا در طی چهار دهه گذشته، نشان از تلاش مستمر این کارگردان در راه زنده نگه داشتن شمع فروزان آرمانخواهی و ملی گرایی دارد.

به گزارش گروه تحلیل، تفسیر و پژوهش های خبری ایرنا، صحبت از مفهوم دفاع مقدس و سینمای جنگ ۸ ساله، بدون ذکر نام ابراهیم حاتمی کیا ممکن نیست؛ در واقع به دلیل شکل گیری سینمای دفاع مقدس بعد از انقلاب اسلامی و جنگ ایران و عراق (سینمای دفاع مقدس محصول این دوره است و پیش از آن چنین مفهومی وجود نداشت) چهره هایی که خالق این ژانر و این سینما بودند، آن را ایجاد و از آن حمایت کردند، در تاریخ سینما تثبیت شدند. حاتمی کیا یکی از همین افراد و از اثرگزارترین آنها است؛ کارگردانی که کار خود را در همان زمان جنگ با ساخت فیلم هایی چون «هویت» و «دیده بان» آغاز کرد و در تمام این ۴ دهه بعد از انقلاب اسلامی، فعالیت خود را ادامه داده و روز به روز و بیش از پیش در این عرصه برجسته شده است. مروری بر تلاش های سینمایی حاتمی کیا در ۴ دهه گذشته نشان از دغدغه های وی برای به تصویر کشیدن اخلاق و آرمان هایی است که روزگاری ارزش هایی مسلط بوده اند؛ این دغدغه ها به دلیل آنچه «شهرام جعفری نژاد» منتقد و پژوهشگر سینما  «صداقت و باور حاتمی کیا» به ارزش هایی می داند که وی در آثارش بیان می کند، همواره همراهی مخاطب و اثرگذاری خود را داشته اند.

آنچه در ادامه می آید نگاهی به سه فیلم شاخص سینمای حاتمی کیا در دوره بعد از جنگ و در دهه های ۷۰، ۸۰ و ۹۰ است؛ فیلم های آژانس شیشه ای، به رنگ ارغوان و بادیگارد.

آژانس شیشه ای

آژانس شیشه ای اوج پختگی حاتمی کیا در فیلمسازی و انتقال مضمون، شاهکاری در کارنامه حرفه ای وی و یکی از برترین فیلم های تاریخ سینمای ایران است. حاتمی کیا در دهه ۷۰ با ساخت آژانس شیشه ای از منظری انتقادی حال و هوای دوران پس از جنگ و گلایه هایش از بابت آدم ها و ارزش های رو به فراموشی را فریاد کشید؛ فریادی که مانند بسیاری از آثارش در طی این سال ها چون از دل بر می خاست، لاجرم بر دل نشست؛ چنانچه این فیلم در شانزدهمین جشنواره فیلم فجر (در سال ۱۳۷۶) جوایز را درو کرد و موفق شد تا سیمرغ بلورین بهترین فیلم، بهترین کارگردانی، بهترین فیلمنامه، بهترین موسیقی متن، بهترین نقش اول مرد، بهترین نقش دوم مرد، بهترین نقش دوم زن، بهترین تدوین و بهترین فیلم از نگاه تماشاگران را از آن خود کند.

مفاهیم بنیادینی که حاتمی کیا در آژانس شیشه ای مطرح می کند، بحث کمرنگ شدن ارزش ها و اصول گذشته و برجسته شدن برخی مشکلات و عواقب جنگ، به دلیل فاصله گرفتن از آن است؛ وقتی سازمان های متولی کوششی برای درمان یکی از جانبازان نمی کنند، «کاظم» با بازی پرویز پرستویی برمی آشوبد و در نقش یک یادآورنده و نقاد (که خود جزئی از این ملی گرایی و یک مجاهد بوده است)، به یادآوری آدم ها و ارزش های گذشته می پردازد و جامعه را از عواقب این اغفال بر حذر می دارد.

در واقع آژانس شیشه ای نماد نهیب کارگردان به تغییر موضع آدم هایی است که پس از به دست گرفتن سمت های کلیدی و مناصب حساس، برخی ارزش ها را فراموش کرده اند و به این ترتیب از آرمان گرایی ای که روزی به دلیل آن، در زیر یک چتر جمع شده بودند، دور شده اند.

اسامی به دقت انتخاب شده افراد و برخی از دیالوگ های آژانس شیشه ای را که در زمان خود و حتی بعد از دو دهه همچنان در یادها مانده است،  می توان نشانه هایی از موفقیت حاتمی کیا و آنچه این فیلم در پی آن بوده است، دید.

به نام پدر

حاتمی کیا در بیست و چهارمین دوره جشنواره فیلم فجر (۱۳۸۴) توانست تا سیمرغ بلورین بهترین فیلم، بهترین نقش اول مرد، بهترین نقش دوم زن، بهترین چهره پردازی را برای فیلم به نام پدر از آن خود کند. فیلمی که در سویه ای دیگر از دفاع مقدس و در حال و هوایی گذر کرده از جنگ نشان می داد که سایه شوم این پدیده منفور چگونه همچنان بر سر جامعه است و هنوز هم توان قربانی گرفتن دارد.

به نام پدر، فیلمی است که در تلاش است تا بگوید عواقب تلخ برخی پدیده های زشت بشری همچنان با ما می مانند و حتی گریبان نسل های بعد را هم می گیرند. فیلم در حالی روایت می شود که سال هاست از جنگ گذشته و تغییرات ناخوشایندی در اخلاق و رویکردهای مسوولان و برخی چهره ها در حال رخ دادن است اما جنگ به معنای هزینه هایی که باید برای آن پرداخت کرد، همچنان ادامه دارد.

دغدغه حاتمی کیا در این فیلم، تاکید بر بهبود رابطه نسل جنگ با نسل پس از آن (یعنی فرزندان انقلاب) است؛ نسلی که شاید درک درست یا مناسبی از اقدامات گذشته ندارد و نسل پیشین را به خاطرش سرزنش می کند؛ نسلی که شاید خودش را از جنگ دور و جدا دیده و امروز وظیفه نسل قبل است که این اهمیت و لزوم را آشکار کند.

بادیگارد

بادیگارد را می توان اوج خلاقیت حاتمی کیا در استمرار بر سینمای دفاع مقدس با ارائه مفاهیم جدید دانست؛ حاتمی کیا در بادیگارد ضمن حفظ موضع همیشگی خود یعنی ملی گرایی و دفاع مقدس، در زمان جلو می آید و مولفه ها و مفاهیم جنگ را با مفاهیم امروز در قیاس قرار داده و به نفع آرمان گرایی گذشته به چالش می کشد. حیدر (شخصیت اصلی فیلم بادیگارد) را می توان همان کاظم (شخصیت اصلی فیلم آژانس شیشه ای) در گذر زمان دید؛ علاوه بر این که هر دو نقش را پرویز پرستویی بازی می کند (و برای هر دو فیلم سیمرغ بلورین بهترین بازیگر مرد را از آن خود کرده است)، آرمان خواهی، حق طلبی و روحیه عدالت جویی که این دو شخصیت دارند، این تصور را برای مخاطب ایجاد می کنند که حیدر همان آینده کاظم است.

ابراهیم حاتمی‌کیا درباره خلاصه داستان اینچنین می‌گوید: موضوع درباره بادیگاردی است به نام «حیدر» که وظیفه حفاظت از مسؤولان بلندپایه کشور را برعهده دارد. حیدر شخصیت آرمانگرایی است که مسائلی را در کارش می‌بیند و این مسائل او را نسبت به کارش دچار تضاد و شک و تردید می‌کند

مسائلی چون انرژی هسته ای و تهدیدات خارجی که از باب این وضعیت متوجه ایران است، نیروهای خودی و بیرونی و ثبات ملی گرایی گذشته در قالب شکل های جدید (دفاع از کشور روزی مرزهای جغرافیایی بود و امروز افکار است و کسانی هستند که به جایگاه ایران در عرصه بین الملل اعتبار می بخشند) از جمله مسائلی است که حاتمی کیا در بادیگارد بر آن تاکید دارد.

در واقع دغدغه اصلی و کلام آخر حاتمی کیا در بادیگارد این است که اگرچه شرایط در دهه ۹۰ در مقایسه با دهه ۶۰ بسیار تغییر کرده و همه جلوه های زندگی و حتی پاره ای از ارزش ها دگرگون شده اند اما مفاهیمی چون ملی گرایی، عدالت طلبی و آرمانگرایی همچنان همان هستند که بوده اند و تغییر ظواهر، قدرتی در تغییر ماهیت آنان ندارد.