قدر و قیمت یک متن، یک واقعه، برخلاف تصور نوگرایان افراطی به زمان نیست. یعنی متنی ادبی، آیهای مقدس، روایتی تاریخی لزوما با گذشت زمان بیقدر نمیشود. برخی متنها و رخدادها اتفاقا با غبار زمان قیمتیتر میشوند. البته قیمت نه به عیار عتیقهفروشان، بلکه قیمت به عیار فرونشاندن تشنگی تشنگان. چرایی این ماندگاریِ سیرابگر و فراتاریخی هم به بهرۀ از حقیقت و زیبایی است. به پرداختنِ به دلمشغولیها و آشوبهای درونی انسان است. هر قدر اثر و حادثهای دستان خود را از حقیقت و زیبایی پُر کند، ماندگاری اثیری خود را تضمین کرده است. راز رجوع و گرمیِ بازار متون کهن و کتب مقدس هم در این است. چیزی که بارها کسانی پیشبینی افول و انزوای آن را کردهاند، اما همانها رفتهاند و این متون ماندهاند. آنها شاید بگویند پاسخ متون کهن به پرسشهای بزرگ انسانی، ساده و درخور ذهنهای نیازموده و علمندیده پیشینیان است. به مرورِ پیشرفت ذهن و دستیابیهای تجربی رونق این آثار هم کاسته خواهد شد. برای ارزیابی ادعای آنان به انتظار تاریخ باید نشست، اما قطعیتی در قلهنشینی علمی انسان امروز نسب به گذشتگان هم نیست. به علاوه چه بسیار انسانهای فکور، عقلهای تیز و شخصیتهای سرآمد و دانشور و سختگیری که عین مردم عامی به این متون مراجعه کردهاند، اما در وقت برخاستن کولهشان پُر از اندیشههای دقیق، تامل و تاویلهای پیچیده و پاسخهای رهگشا بوده است. دلیلی هم بر انحصار این متنها به فهم انسانهای عادی نداریم.
از جملۀ این موارد کلانروایت ایّوبِ نبی در متون ادیان ابراهیمی است. رنج ایوب، عامّی و خاص را طی قرنها با روایت خود در مواجهه با بلا و مصیبت و صبر، مایه رجوع و یادآوری بوده است. از بقالیهایی که برای نسیه نفروختن، نداشتن صبر ایوب را بهانه میکردهاند تا الهیدانان و فرزانگانی که در این داستان دلشکن با مکث در جزییات روایت به دنبال یافتن پاسخ گمشدۀ خود بودهاند. انسانِ رنجآشنا در آیینه روایت ایوب، خراش و پرسشهای خود را میبیند. همین تصویر ملموس و جریان جاری رنج است که روایت کهن ایوب را زنده و گرمابخش میکند.
ذکر نام ایوب در عهد عتیق در چهلودو پارۀ کتاب ایوب، در عهد جدید (انجیل) در رساله یعقوب ۵:۱۱ و در قرآن کریم در پنج آیۀ دو سوره انبیا ۸۳-۸۴ و صاد ۴۱-۴۴ به منزلۀ رحمت الهی و ذکری برای عابدان آمده است. (وَأَیُّوبَ إِذْ نَادَی رَبَّهُ أَنِّی مَسَّنِیَ الضُّرُّ وَأَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ. فَاسْتَجَبْنَا لَهُ فَکَشَفْنَا مَا بِهِ مِنْ ضُرٍّ وَآتَیْنَاهُ أَهْلَهُ وَ مِثْلَهُمْ مَعَهُمْ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنَا وَذِکْرَی لِلْعَابِدِینَ ﴿۸۴-۸۳/ انبیاء﴾ و ایوب را [یاد کن] هنگامی که پروردگارش را ندا داد که به من آسیب رسیده است و تویی مهربانترین مهربانان. پس [دعای] او را اجابت نمودیم و آسیب وارده بر او را برطرف کردیم و کسان او و نظیرشان را همراه با آنان [مجددا] به وی عطا کردیم [تا] رحمتی از جانب ما و عبرتی برای عبادت کنندگان [باشد])
شاکله داستان در تمام این روایتهای کتب مقدس ادیان، کامیابی ایوب و اعطای دوباره نعمتها پس از رنجها و مصیبتهای بسیار است. اما جزئیات مهم قصه در روایت عهد عتیق و قرآن متفاوت. این اختلاف اساسی خصوصاً در تفضیلِ شِکوه و شکایت ایوب به خداوند و دوستانش در عهد عتیق و صبوریِ بیگِله و راستین او به فشردهترین بیان در قرآن قابل اشاره است.
کتاب ایوب در عهد عتیق برای عموم خوانندگان فارسی زبان حدود ۱۱۵ سال پیش با ترجمه مشهور به عصر جیمز آشناتر شد. پس از آن ترجمههای دیگری هم از عهد عتیق انجام گرفت که عمومشان بیشتر به برگردان فنی و امروزین اهتمام داشتهاند تا اینکه بخواهند همسنخ غنای ادبی و آهنگینِ عبری کهن اولیه ترجمهای انجام دهند.
قاسم هاشمی نژاد، ناقد ادبی و رماننویس که بیشتر او را با آثار داستانیاش میشناسند و مشهورترین اثرش رُمان پلیسی فیل در تاریکی است، ۱۵ سال پیش به ترجمه کتاب ایوب عهد عتیق از روی نسخه انگلیسی عهدعتیقِ عصرجیمز پرداخت. این کتابِ شاخصِ کمترشناخته شده آخرین کتاب هاشمینژاد در حیات اوست که در امتداد دلبستگی متفاوت پژوهشی او در حوزه عرفانپژوهی و تصوف محسوب میشود. کتابی که به قدر اهمیت و غنای خود شناخته نشده و چه بسا شخصیت رماننویس و ادیب او بر این بُعد سایه انداخته است. کتاب ابتدا توسط هاشمینژاد بازترجمه شد سپس توسط انجمن کلیمیان ایران و یونس حَمامی لالهزار به اصل عبری مقابله و تکمیل شده است. البته در پرداخت هاشمی نژاد به این کتاب همچنان گرایش قصهگرای او آشکار است و غلبه دارد. همچنانکه در تفسیر پنج متن کهن تفسیری فارسیِ نهایی کتاب، قصهسرایی مفسران از داستان ایوب را یکایک تحلیل داستانپردازانه میکند و نشان میدهد چگونه مهارت روایتگری آنها آمیخته با گرایشات و مقاصد مسلمانانۀ تفسیری شده است؛ طوری که خواننده درمییابد همقدر محتوی و شاید هم بیشتر، زلف مترجم در ابعاد داستانی کتاب ایوب و پنج متن کهن تفسیری گره خورده است.
امتیاز و ارج کار هاشمینژاد در این کتاب، به گزارش فارسیِ دری کهن او از کتاب ایوب برمیگردد. انتخابی که بیان خودش به این منظور بوده که طعم کهنه این داستان منظوم – که هاشمینژاد به صراحت از نظر ادبی شعر میداندش- با قدمت دوهزار ساله در ذهن و دهن خواننده حس شود. تصمیمی که فقرات لرزهبرانداز و دراماتیک داستان را از فراز قرنها، با زبردستترین فارسیِ ممکن تاثیربرانگیزتر میکند و زیبایی ادبیِ آمیخته با الهیات در متن اولیه را بهتر بازمینمایاند. آنقدر که گاهی غرق در زیباییِ ترجمه کهنشدۀ فارسیِ مترجم، خطّ داستان و پیامهای الهیاتی آن را در وهله دوم میگذاریم و خیال میکنیم در حال خواندن نوشتهای به سبک سورآبادی و شمستبریزی و سهروردی در هزاران سال پیش هستیم. البته گاهی هم متن آنقدر سخت و ثقیل و واژگان آنقدر ناآشنا میشود که باید فرهنگنامه برای فهمیدن کناردست گذاشت. اما این سنگینی زیاد تداوم ندارد و شیرینی متنی به سنخ ادبیات کهن دوباره جایگزین آن میشود.
کتاب با پیشگفتاری شیرین و جذاب آغاز میشود. از چرایی پرداختن به کار ترجمه تا بررسی تاریخی تالیف کتاب ایوب در عهد عتیق (احتمالا مربوط به ۳۰۰ تا ۶۰۰ قبل از میلاد) و تفاوت در پرداخت قرآنی و اسلامی مفسرین به داستان ایوب تا وجه نیازمندی انسان ایرانی امروز به این داستان کهن. در اینجا گفته میشود دغدغه ایوب در عهد عتیق، این مرد «پارسا و بسامان و تن باززننده از بدی» عدالت خداوند است. شکایت و دادخواهی مومنانه او هم از این باب است وگرنه او همچنان پیامبر و خاشع قدرت خداوند است. «جانم بیزار است از حیاتم؛ شِکوه از خویشتن سر کنم به؛ در تلخی جان خویش سخن رانم بِه. به خدا شایدم گفت، ملامتم نما؛ باز کن از چه با من به ستیزی؟ تو را میبرازد که ستم روا داری، که دستکار خویش خوار داری، که رایِ شریران روشن داری؟ مگر تو را چشم سر است؟ یا دیدنت همچو دیدن آدمیست؟که در عصیان من تفحص میکنی، و در گناهان من پُرس و پژوه؟ دانی که من گنهکار نیَم؛ و از دست تو رهانندهای نیست. مرا دستان تو سرشته و سراپا آذینم داده؛ با این همه نابودم همی کنی. یه یاد آر، مُهیمَنا، از گِلم نگاشتی و به خاکم بازخواهی بُرد؟ مگر چون شیرم نریختی و چون پنیرم نبستی؟ باز پوشاندی به پوست و گوشت، و بازم بستی به استخوان و پی و پود. موهبت حیاتم بخشیدی و نعمت و نواخت، و لطف و پُرسش تو جانم زنده همیداشت. و این همه در دل تو نهفته: دانم همی که با توست و از توست...از چه پس بیرونم آوردی از زهدان؟ کاشکی جان داده بودمی و هیچ چشمی مرا بندیده بودی! آنگاه چنان بودمی که گویی نبوده بودمی؛ از زهدان به گور بُرده میشدمی.(کتاب ایوب، باب ده، ص ۵۰)»
پس از چهل و دوباب اصلِ متن کتاب ایوب، امتیاز دوم کتاب آغاز میشود که بر جلد کتاب هم نقش بسته است. هاشمی نژاد با اشراف و علاقه به متون عرفانی و قصهسُرایی، مقایسه تطبیقیِ پنج روایت کهن فارسی در تفسیر قرآنی روایت ایوب را در کتاب ضمیمه کرده است. ضمیمهای که همراه با یک پیگفتار در توضیحی برای هر پنج متن است. تفسیر سورآبادی، تفسیر قرآن مجید مشهور به تفسیر کمبریج، قصص انبیاء النیسابوری، تفسیر روضالجنان و روحالجنان ابوالفتوح رازی و تفسیر کشف الاسرار و عده الابرار میبدی که نسخه مفصل شده آرای تفسیری خواجه عبدالله انصاری است، این پنج متن هوشرُبا و دلنواز اند. این پنج متن همگی مربوط به قرون پنجم و شش هجری و عموما مستند به روایتهای ابن عباس و وهب مُنبه است، هر کدام در جای خود نمونههای شاهکاری در متون کهن فارسی به شمار میروند.
«و گفتهاند سبب نالیدن ایوب آن بود که جبرئیل او را گفت از پس هفت سال که یا ایوب، تا کِی صبر کنی. آخر هم وابَلای خدا برنیایی. ایوب گفت: پس چه کنم که صبر نکنم. جبرئیل گفت: نالهای به خدای بنال که خدا عزَّو جلَّ نالۀ بنده دوست دارد، چنانکه صبر بنده دوست دارد. ایوب بنالید خدای عزَّوجَّل او را عافیت داد. در آن وقت رحمه (همسر ایوب) در شهر بود چون باز آمد ایوب را بر جای خویش ندید. پنداشت که مگر گرگ او را بخورد، ولوله بر وی اوفتاد. از هر سوی میدوید و میجست و میگفت: ایّوبا، ایّوبا، ای زار بیمارک من. و ایّوب خود با جبرئیل بر تخت نشسته همبر. رحمه نزدیک ایشان دوید گفت: هیچ خبر داری از آن بیمارک من تا چه اوفتاد. ایوب او را گفت: اگرش بینی بازدانی (بازشناسی)؟ و بکمارید (تبسم کرد). رحمه گفت: آنگه که درست بود دندانش بازانِ تو مانیست. ایّوب گفت: منم ایّوب تو، رحمه از شادی بیهوش بیوفتاد. کتاب ایوب، تفسیر سورآبادی،ص ۱۶۶»
هاشمینژاد هم در ابتدای کتاب اشاره میکند روایت قرآنیِ قصه ایوب که نزد مفسران مسلمان هم تاثیر خود را به جای گذاشته با روایت عهد عتیق متفاوت است. همین تفاوت و عدم پرداختن مفصل قرآن به نالههای اعتراضی ایوب در عهد عتیق خطاب به یَهُوه (خدای قوم یهود) و صبوری تامّ و جمیل و بیشِکوۀ قرآنی او، باعث شده مفسران مسلمان با تسلط بر فنون قصهسرایی خط روایت خود را بر جنبۀ متفاوتی از داستان متمرکز کنند و از روایت معترضانه عهد عتیق فاصله بگیرند. همین نکته سهم زیادی از پیگفتار خواندنی هاشمینژاد را به توضیح تطبیقیِ فُرم و محتوای متنهای کهن کشانده است. چیزی که در این متون تفسیری هم متاثر از گرایشهای فرامتنیِ مسلمانانۀ آنان است و هم به مؤلفههای متنی در سبک رایج عصر مولف و تاریخ برمیگردد. مجموع این مطالب متن فارسی کهنی را در کتاب گردآورده که با مهارت هاشمینژاد در دَری کهن، یکدستی آن حفظ شده و انگار نه که ترجمه هاشمی نژاد در سال ۲۰۰۴ میلادی نوشته شده و آن پنج متن تفسیری در هزار سال پیش.
دربیان کاستی کتاب هم گاهی مشاهده میشود ترجمه کهن انجام شده خیلی ثقیل و کهنهنما و دور از زبان رایج زمانه است. در این فقرات بهتر بود مترجم پینوشتهایی در پایین صفحه در معانی واژگان و ترکیبات بیاورد. همچنانکه در پایان هر باب معمولا چند پینوشت در ارجاعات لازم به کتب دیگر عهد عتیق و مزامیر میآید. جای آن بود که جهت خوشخوانیِ بهتر، این پینوشتها گستردهتر بودند.
در مجموع باید گفت کتاب ایوب (چاپ پنجم، ۱۳۹۷، انتشارات هرمس) به گزارش شاخص فارسیِ مرحوم قاسم هاشمینژاد با مقایسۀ تطبیقی پنج متن کهن تفسیری فارسی، به کار جمع گستردهای از مخاطبان میآید. همچنانکه خاصیت قصههای قدسی و الهیاتی کتب مقدس است و همچنانکه پیرنگ همهگیر داستان که متوجه ابعاد وجودیِ رنج، مصیبت و شرور است به حکم انسانِ رنجبر، هیچگاه بیرونق و حاشیهای و کهنه نمیشود. در درجه اول برای مومنان ادیان ابراهیمی، خصوصا یهودیان و مسلمانان مهم است، نیز برای فیلسوفان و الهیدانان و مفسران و روانشناسان و ادیبان و نسخهشناسان و قصهپردازان خواندنی و درگیرکننده است. چنین وسعت مخاطبانی همانطور که گفته شد به حکم بُعد انسانی و اگزیستانسیال قصه در پرداخت به موضوع آشنای رنج و صبر مومنانه است. غمناک و چه بسا هولناک است که چنین کتاب ارجمندی با این همه انسانِ تشنه و دردمند معنا، تنها با چهارصد نسخه به بازار عرضه شود.