شدت برخی اظهارات از تریبون های رسمی و غیررسمی متعلق به جریانی مشخص، فریاد اعتراض کسی را بلند کرد که از منتسبان به همین جریان است. در واکنش به تهمتها به «پروانه سلحشوری»، علیه نمایندگانی که طرح شفاف سازی را رد کردند و در کل مجلس این بار نه یک چهره اصلاحطلب و نه حتی اعتدالی که صدای «علی لاریجانی» اصولگرا رئیس منطقی و آرام مجلس را در آورد.
او در نطق روز سه شنبه خود در جلسه علنی مجلس ضمن انتقاد از اقدامات غیراخلاقی علیه نمایندگان مجلس، فحش و توهین به مجلس به عنوان مهمترین رکن مردم سالاری نظام را خواسته آمریکا و اسرائیل توصیف کرد و گفت: «کسانی که این روش را برگزیدهاند دقیقاً مخالفت صریح با نظریه امام(ره) و رهبری معظم کردند که مجلس را در رأس امور دانستند. نگویید که ما انتقاد کردیم، این عبارات شما انتقاد از باب امر به معروف و نهی از منکر نبود، فحش و توهین بود. آیا در تاریخ انقلاب اسلامی هیچ سابقهای برای چنین حرفهایی از جانب امام و رهبری بوده است؟ آیا در سنت اسلامی بزرگان دینی ما در مقام نهی از منکر این روش ها را مذموم نمیدانستند؟» آنچه این روزها چهرههای اصیل و سنتی هر دو جریان سیاسی کشور اعم از اصلاح طلب و اصولگرا را آزار میدهد نه شدت انتقادات بلکه تنوع تهمتهای اخلاقی و سطح پایین و کنایههای اغلب زرد جناحی است.
محتوا و ماهیت موضوعات در عرصه قدرت هر کشور نشان دهنده سطح توسعه یافتگی آن نظام سیاسی است. با پذیرفتن این گزاره و بررسی محتوای مباحث مطرح شده در فضای سیاسی کشور از سوی جریان های رقیب؛ مشخص میشود که عرصه قدرت و سیاست در ایران، دستکم در مقطع کنونی چندان توسعه یافته نیست. کافی است جنجالهای سیاسی و نیز هیاهوی اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی که به حیطه سیاست رخنه کردند را رصد کنیم؛ اتهام زنیهای اخلاقی و خانوادگی به نماینده مجلس، اتهام فعالیت به نفع رئیس جمهوری آمریکا به شخصیتهای سیاسی که پیش از این مسئولیت دولتی داشتند، هجمههای غیراخلاقی به یک جریان خاص سیاسی به دلیل عملکرد یکی از چهرههای منتسب به آن، محدودسازی موضوعات اجتماعی مانند خودسوزی و خودکشی و موضوعات اقتصادی مانند مبارزه با فساد به دعواهای سیاسی، تمرکز بر زندگی خصوصی و افراد و فرزندان آن ها و موارد زرد این گونه که خوراک رسانههای غیررسمی اما فراگیر این روزها هستند، همگی از خرده مباحث نه چندان مهمی محسوب میشوند که این روزها جایگزین مباحث کلان کشور در حوزه های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی شده اند.
چرایی تنزل سطح مباحثات در عرصه سیاست
یکی از مهم ترین دلایل کاهش سطح کیفی مباحثات سیاسی و حتی انتخاباتی، حضور کنشگرانی است که پختگی و تجربه کافی در زمین بازی قدرت ندارند. تنها دلیل اینکه روزگاری در سیاست ایران توهین خانوادگی و جنسی حتی علیه شاه مخلوع از سوی امثال آیت الله شهید محمد بهشتی تحمل نمیشد، اصالت و پختگی طلایه داران انقلاب اسلامی بود و شاید به همین دلیل است که موضوعات مورد بحث در ایام انتخابات آن دوران اندیشه محور و رقابت بر اندیشهها استوار بود نه تهمتهای غیراخلاقی اثبات نشده. انقلابیون آن زمان در پی اثبات درستی دین اسلام در برابر انواع اندیشههای التقاطی بودند و جامعه هم با مداقه در سخنان آنان؛ راه را از بیراهه تشخیص میدادند.
در سایه این اصالت سیاسی موضوعات اخلاقی و مباحث زرد از خانوادههای رقبا کمتر به عرصه رقابت راه مییافت و پختگی سیاسی موجب میشد که حاضران در جریان های سیاسی رقیب، منافع ملی را در اولویت اقدامات خود قرار دهند. موضوعی که لاریجانی هم در بخش دیگری از سخنان خود به آن اشاره و گفته است: «حکمرانی در سطح قانونگذاری از جنس امور فکاهی نیست که دستاویز یک مجری کماطلاع شود و آن را وسیله هجوگویی قرار دهد و هرِ و کرِ راه بیندازند.»
آنچه اما طی چند سال گذشته چالش بزرگ سیاست ورزی در ایران است گسترش غیرقابل تصور فضای مجازی و تبدیل رسانههای منولوگ محور به رسانه های دیالوگی، تبدیل خبرگزاری های انگشت شمار به هزاران خبرنگار گوشی به دست است. چالش از زمانی آغاز شد که همزمان با ورود انواع متنوعی از این گوشیها و به تبع آن افزایش خبرپردازان در ایران و جهان، دانش تشخیص خبر راست از دروغ، شایعه از واقعیت و تهمت از حقیقت وارد نشد و در این فقر دانش، دروغ ها و شایعات و تهمت ها فرصت رشد یافتند. شاید به همین دلیل است که لاریجانی در نطق خود خطاب به برخی سیاسیون میگوید: «این چه وضعی است که به یک یا چند نماینده اتهاماتی دروغ میزنند و چند سایت خبر آنها را منتشر کرده و بعد معلوم میشود که اولین منتشرکننده سایت ضدانقلاب بوده است.» یا در جای دیگری از سخنان خود خطاب به رسانه ملی می گوید: «زحمت بکشید، بفهمید بعد وارد عمل شوید؛ ادعایی که در صداوسیما و رسانهها مطرح شد که حقوقدانان در این لایحه نظر دادهاند و اقتصاددانان مشارکت نداشتهاند، حرف درستی نیست.»
بخش دیگری از سطحی شدن مباحث سیاسی در ایران به اولویت پیروزی در هر رقابتی به هر قیمت و وسیله ای باز میگردد. تعداد سیاستمدارانی که یک یا دو دهه قبل با هدف خدمت و برای رضایت خدا پا در عرصه رقابت می نهادند، کاهش یافته است و منافع فردی و جناحی درصدر انگیزههای افراد برای کنشگری سیاسی قرار گرفته است. در چنین شرایطی که برای فرد تنها موضوع مهم پیروزی است. پیش کشیدن مباحث بی اهمیت خانوادگی و تهمت های اخلاقی یکی از راه های منحرف ساختن افکار عمومی از مباحث اصلی است. در نهایت بیشینه افراد و جریان هایی که در فضای مجازی و حقیقی کنشگری های سیاسی را تا مباحث خانوادگی زرد تنزل می دهند، عموما حرف و اندیشه تازه ای برای ارائه ندارند و تلاش میکنند در سایه این هیاهو به زیست سیاسی خود ادامه دهند. معضلی که رئیس مجلس از آن با نام فساد سیاسی نام می برد و می گوید: «اهمیت فساد سیاسی کمتر از فساد اقتصادی نیست، از ریاست قوه قضاییه میخواهم که با این نوع فساد سیاسی برخورد کند.»
چرا چنین شده است؟
بی اعتمادی مردم به سیاستمداران و کمرنگ شدن ارزش های اخلاقی در جامعه عمده ترین و مشهودترین آسیب تهی شدن سیاست از مباحث عمیق و نشستن موضوعات سطحی و زرد بر صدر موضوعات سیاسی در کشور است. افکار عمومی نمایندگان خود را به مجلس؛ ریاست جمهوری و حتی احزاب برای اقدامات موثر به این نهادها گسیل می کنند زمانی که این اقدامات موثر به توییت های تهمت محور، شایعات غیراخلاقی و تخریب های سیاسی محدود شود، اعتماد خود به آن نمایندگان را از دست می دهند. از سوی دیگر وقتی میزان مباحث فربه اما ناکارآمد را در سطح نخست سیاست ورزی و میان برخی مسئولان مشاهده میکنند قبح تهمت و بی اخلاقی آرام آرام در کشور خواهد ریخت و مردم به سیاق الناس علی دین ملوکهم، به زردهای سیاسی عادت خواهند کرد.
همانگونه که اشاره شد شماری از چهره های سیاسی حاضر در عرصه قدرت؛ این روزها جز تخریب رقیب سخن تازه ای ندارند و این رسالت نهادهای ناظر را برای نظارت بر این نوع سیاست ورزی بیشتر میکند. نتیجه مشخص پرداختن به مباحث تهی از اندیشه و صرفا تخریبی و توهینی سبب می شود ایام انتخابات که فرصت شناخت جامعه از اندیشههای سیاسی و برنامه های اقتصادی و اجتماعی گروه های سیاسی است به محیط تب آلود شایعه ها و تهمت ها تبدیل شود و سره از ناسره پیدا نباشد. انتخاب اصلح در چنین فضایی سخت خواهد بود و حتی ممکن است ناصالحان از آن بهره جویی کنند. این میان ناظران از فعالیت های نرم و مهندسی شده دشمنان ایران که برای برهم زدن نظم و نظام فکری و فرهنگی و سیاسی ایرانیان از هیچ کوششی فروگذار نمی کنند، نباید غفلت کنند.