شاخصی با عنوان شاخص تنش آبی در دنیا وجود دارد که بر اساس آن مطرح میشود اگر کشوری بیش از ۴۰ درصد حجم آب تجدیدپذیر خود را مصرف کند یعنی وارد تنش آبی شده است اما اینکه بتوانیم نسخه این شاخص را برای کشورهایی مانند ایران که با تنشهای آبی شدید مواجه اند هم بپیچیم موضوعی است که باید مورد تحقیق و پژوهش قرار گیرد، اینکه در ایران عملی است که فقط از ۴۰ درصد آب تجدید پذیر استفاده کنیم و بقیه را برای طبیعت بگذاریم، باید بومیسازی شود.
اما با تمام اینها، در ایران در برخی از مناطق به اندازه ۸۰ درصد، ۹۰ درصد و در برخی مناطق تا ۱۰۰ درصد هم از منابع آبی استفاده میکنیم یعنی میتوان گفت که چندین برابر از خط بحران عبور کردهایم به ویژه در حوزه فلات مرکزی، مناطقی مانند دشت مشهد، زاینده رود، سمنان و نزدیک تهران حتی به عدد ۱۰۰ درصد هم نزدیک شدهایم، یعنی تمام آب تجدیدپذیری که وجود دارد را داریم مصرف می کنیم که نتیجه آن خشک شدن تالابها، افت سطح آبهای زیرزمینی و فرونشست زمین است چون سهم طبیعت از آب را نمی دهیم.
به طور کلی ناحیه خاورمیانه در محدوده ای خشک و نیمه خشک قرار گرفته و پیش بینیها حاکی از آن است که در سال های آینده مشکلات منابع آبی یکی از موضوعات مهمی خواهد شد که ممکن است هم توسعه را در منطقه تحت الشعاع قرار دهد و هم باعث تنشهای آبی و درگیریها شود.
ایران هم که بر روی کمربند خشک و نیمه خشک قرار دارد نیز وضع مناسبی ندارد، بحثهایی که وجود دارد این است که برنامهریزی هایی که برای توسعه و مصرف آب انجام داده ایم تطابقی با بحث آمایش سرزمین و توان اکولوژیک سرزمین ایران ندارد، یعنی نمونههایی را شاهد هستیم که در فلات مرکزی و نواحی خشک و بیابانی فلات مرکزی ایران بارگذاریهای صنعتی و جمعیتی زیادی انجام شده که فراتر از توان اکولوژیک و بودجه منابع آبی آن منطقه است که نمونه بارز آن حوضه زاینده رود، فعالیتهای انجام شده در استان یزد و فعالیتهای صنعتی و معدنی استان کرمان و مواردی این چنینی است که صنایع و معادن پرمصرف در حوزه فلات مرکزی ایران که تنش آبی شدید دارند قرار گرفته اند.
این موضوع تبعات زیادی هم از لحاظ زیست محیطی و هم منابع آبی دارد که یکی از مهمترین آنها فشاری است که بر منابع آبی زیر زمینی وارد میشود، ما جزو کشورهایی هستیم که موضوع برداشت از آب زیرزمینی و مدیریت آنرا جدی نگرفتهایم که این مساله باعث شد بسیاری از دشتهای کشور به دلیل افت سطح آب زیر زمینی و بعضا شور شدن به دشتهای ممنوعه تبدیل شوند که تبعات آن فرونشست زمین است که امروزه دشتهای زیادی با آن مواجه شدهاند و باعث شد خسارت هایی به برخی محیط ها مثلا خط راه آهن، جاده، خطوط انتقال آب و گاز وارد شود.
این یکی از موضوعات مهمی است که در بحث مدیریت منابع آب و آبهای زیر زمینی باید مورد توجه قرار گیرد و یکی از برنامه هایی که تقریبا میشود گفت چندین سال است که پیگیری میشود ، طرح تعادل بخشی است که باید از حد برگه و قانون صرف خارج و به عمل تبدیل شود، این موضوع در قوانین و برنامههای ما مورد توجه قرار میگیرد اما خروجی آن در اجرا در حدی نبوده که بتواند پایداری و تعادل را به حوضه آبهای زیر زمینی ما برگرداند.
موضوع دیگری که جزو چالشهای منابع آبی است، حقابههای زیست محیطی است که عمدتا به موضوع مدیریت آبهای سطحی بر میگردد، یکی از بحث هایی که وجود دارد بارگذاری بی رویه در حوضه منابع آبی سطحی است، نتیجه این بارگذاری غلط باعث شد در جاهایی که خشک و نیمه خشک است بسیاری از رودخانههایی که دائمی بودند به رودخانههای فصلی تبدیل و برخی نیز خشک شوند، همچنین بسیاری از تالاب ها مانند تالاب گاوخونی را از دست دادیم.
البته سال آبی که اکنون در انتهای دوره آن هستیم سال آبی پرآبی بود و به علت بارش های خوب و مناسب تعداد زیادی از تالاب های ما پرآب شدند و تا حدی مشکل خشک شدن تالاب ها که منشاء گرد و غبار شده بودند برطرف شد اما اگر الگوی مصرف و این بارگذاریها که به صورت شدید روی حوضههای آبریز انجام دادیم را اصلاح نکنیم دوباره همان شرایط برخواهد گشت.
مساله بعدی که در بحث آب و محیط زیست مهم است موضوع کیفیت آب است، ما کشور کم آبی هستیم اما همان آب محدود را هم سالم و پاک نگه نمیداریم به دلیل تخلیه فاضلاب به محیط، استفاده نادرست از کود و سموم و کشاورزی سنتی و بیش از توان اکولوژیک در بسیاری از جاها مشکل کیفیت آب داریم، مثلا در نواحی شمالی کشور رودخانههای منتهی به تالاب انزلی یا رودخانه های منتهی به دریای خزر، کم آب نیستند اما بسیاری از آنها به علت ورود فاضلاب و پساب های شهری و صنعتی آلوده شده اند یا جلگه خوزستان و رودخانه کارون نیز به علت استفاده بی رویه و بهره برداری نادرست جزو رودخانههای آلوده هستند.
این سه موضوع شامل بحران آب زیر زمینی که خودش را در قالب فرونشستها نشان میدهد، استفاده نادرست از آب سطحی و توجه نکردن به حقابه زیست محیطی که خودش را در قالب گرد و غبار به ما نشان میدهد و تخلیه فاضلاب و زهآبهای کشاورزی به رودخانهها و همچنین آب زیر زمینی که در قالب بحرانهای بهداشتی و انواع بیماریها نمود پیدا میکند.
راهکار برای برون رفت از این چالش ها که یک بخشی از آن هم در شعار امسال بود ( آب برای همه)، مشارکت و مدیریت همگانی در حوزه مدیریت آب است و قدر آبی که موجود است را بدانیم و بیایم همه با هم از آن درست و بهینه مصرف کنیم.
مساله دیگر بحث آمایش است، در بسیاری از کشورهای دنیا بارگذاری جمعیتی که شده در حوزه نوار ساحلی و نزدیک به دریا است و صنایع پرآب معمولا در این خطه جانمایی میشوند در حالی که در ایران برعکس است یعنی نوار ساحلی کشور ما به ویژه از شرق بندرعباس گرفته تا چابهار که کمتر محدودیت تامین آب داریم؛ عملا خالی از جمعیت است و عملا تمام تمرکز، امکانات و صنایع پرمصرف در فلات مرکزی که با محدویت منابع آب مواجه اند تجمع یافته اند، در واقع بارگذاری جمعیتی و صنعتی ما هیچ تطابقی با پتانسیل منابع آبی ما ندارد و این باعث شد تنشهای آبی در حوضههای آبخیز کشور شکل گیرد و به مرور این تنشهای آبی به تنشهای اجتماعی و کشمکشهای سیاسی تبدیل میشود، در واقع ناامنی آبی ما به نوعی به ناامنی اجتماعی تبدیل میشود که این زنگ خطر است و میطلبد مدیریت صحیح در حوزه منابع آب داشته باشیم.