یک اصل بدیهی در نظریات زیبایی شناسی هنر در جهان اینست که زیبایی عنصری است وابسته به زمان و مکان. طبیعی است آنچه موسیقی مورد پسند جوانان دهه هفتاد اروپا و آمریکا بود امروز فقط قسمتی از آرشیو شنیداری نسل جدید باشد. در کشور ما هم سلیقه جوان امروز با دیروز یکی نیست؛ اقبالی که به عنوان مثال جوانان دهه سی و چهل و حتی قبل از آن به نوعی از موسیقی با نام موسیقی ارکستر گلها و نظایر آن، داشتند امروز بین جوانان آنچنان مورد قبول و توجه نیست و حتی به بیان بهتر آن نوع موسیقی را اصلا دوست ندارند.
امروز در بهترین حالت استقبال جوانان از موسیقی ارکستر ملی، یا خوانندگان و هنرمندان فعال در زمینه هایی غیر از موسیقی پاپ جز موارد اندک نهایتا و در بهترین حالت به پر شدن تالار وحدت در دو شب منتهی شود؛ اما کنسرتهای چهره های نوظهور موسیقی پاپ با نوع موسیقی خاصی که باز هم قصد تایید یا نقد آن را نداریم، در طول یک ماه بارها و بارها تمدید شده و سالنهایی با ظرفیت بالای پایتخت را پر میکنند.
برخی تغییر ذائقه و گرایش جوانان به سمت نوعی از موسیقی که آن را پاپ نوین ایرانی میدانیم به نوعی افت سلیقه عمومی در زمینه موسیقی میدانند و خطری جدی برای فرهنگ موسیقایی مردم می شمارند و از هر تریبونی نسبت به این موضوع موضع انتقادی خود را بیان میکنند. بعضی دیگر این پدیده را معلول سیاستگذاری های رسانه های جمعی در تبلیغ این نوع موسیقی دانسته و مسئولان را به کوتاهی در زمینه تلاش برای ارتقای سلیقه عمومی مردم در انتخاب آثار موسیقی میدانند. عده ای دیگر اما به این پدیده با نگاهی متفاوت نظر دارند و به اعتقاد آنها موسیقی ما نمیتواند فراتر از انتظار و سلیقه مخاطبانش باشد.
مخاطب هنر حق انتخاب دارد
حقیقت این است آنچه تقریبا فراموش شده و به آن پرداخته نمیشود حق انتخاب جوانان و مخاطبان است. در هر کشوری حق انتخاب آثار فرهنگی مورد علاقه برای جوانان اصلی بدیهی است و به هیچ روی نمیتوان این حق را نادیده گرفت. اما مساله اینجاست این انتخاب بر چه اساس و از بین کدام محصولات فرهنگی صورت میگیرد؟
جوانانی که به دلیل انتخاب موسیقی مورد علاقه خود با عتاب و خطاب روبرو شده اند چقدر در انتخاب محصول فرهنگی آزاد بوده و چقدر در بازار موسیقی ما تنوع آثار موسیقی آن هم از نوع هنرمندانه و برخوردار از ساختار زیباییشناسی موسیقی وجود دارد؟ چه میزان در آموزش معیارهای زیباییشناختی برای جوانان همت گمارده شده است؟ همیشه جوانانی که به واسطه انتخاب هنرمند و خواننده مورد علاقه خود در زمینه موسیقی پاپ بازخواست شده اند گفته اند «که مگر از این بهتر هم میشود؟»
آیا منتقدان این تغییر رویکرد تاکنون به نیازهای روحی و ذهنی این جوانان عمیقا و با نگاه آسیبشناسی توجه کرده اند. آیا جز انتقاد از کیفیت آثار تازه موسیقی پاپ و انتقاد از انتخاب مخاطبان عملا به ریشه های این رویداد نگاه کرده و در مورد آن اندیشیده اند؟ باید از منتقدان این تغییرسلیقه موسیقی در زمینه موسیقی پاپ پرسید شما که در طول چهار دهه شاهد این افت کیفیت (به قول خودتان) بودید برای مقابله با آن جز نظریه پردازی و ارائه راهکارهای نظری بدون ضمانت اجرایی واقعا کار دیگری کردید؟ در این مقاله مروری داریم بر آثار موسیقی پاپ تولید شده در ایران در بازه زمانی چهل سال گذشته و سلیقه مخاطبان در طول این زمان.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی و با توجه به شرایط اجتماعی سالهای نخستین انقلاب همزمان با تغییرات بنیادی در سطوح اجتماعی و ساختار سیاسی، فرهنگی و همزمانی با آغاز جنگ تحمیلی، موسیقی پاپ در ایران عملا در سکوتی عمیق فرو رفت و در این سال ها موسیقی پاپ نه تولید و نه حمایت شد.
محدودیت ما و تهاجم دیگران
این دوران شرایط را برای ورود غیر قانونی موسیقی های وارداتی به صورت نوارهای کاست و نوارهای ویدیویی وی اچ اس از آنسوی آبها برای مخاطبان علاقهمند به موسیقی پاپ فراهم کرد و این آثار در کوتاه مدت تاثیرات عمیق مثبت و منفی انکار نشدنی بر ذهنیت مخاطبان جوان خود گذاشت. اواسط دهه هفتاد و بعد از اینکه جامعه به آرامشی نسبی در اکثر زمینه ها رسید آرام آرام فضا برای ظهور مجدد موسیقی پاپ فراهم شد. موسیقی پاپ آنروزها که چند سال سکوت خود را پشت سر گذاشته بود با توجه به پیشینه خود از نظر ساختار به شدت تحت تاثیر موسیقی پاپ پیش از انقلاب و نوعی از موسیقی که امروزه آنرا با نام یکی از بزرگترین موسیقیدانان پاپ ایران؛ یعنی واروژان و در بیان عام موسیقی واروژانی مینامیم.
پاپ ایرانی در دوران اوج
در روزهای آغازین فعالیت مجدد موسیقی پاپ چهره هایی مانند خشایار اعتمادی، قاسم افشار، امیر تاجیک، علیرضا عصار، فرمان فتحعلیان و محمدرضا عیوضی و گروه هایی مانند آریان به صورت رسمی فعالیت موسیقی خود را آغاز کرده و به تولید آلبوم های موسیقی و برگزاری کنسرت پرداختند. سالها سکوت در زمینه موسیقی پاپ و عطش نسل جوان که به هر شکل در پی خوراک فرهنگی و موسیقی بودند، باعث شد این مخاطبان محصولات مورد علاقه خود را عموما به صورت پنهانی بین محصولات موسیقی ایرانی تولید شده در خارج از کشور با نام موسیقی لس آنجلسی، انتخاب کنند.
اما شرایط اجتماعی آنروزهای ایران به گونه ای بود که بسیاری جوانان تحت تاثیر آن شرایط نتوانند با محصولات وارداتی ارتباطی برقرار کنند. بسیاری از جوانان آنروزها عقیده داشتند سنخیتی بین فضای ملتهب جامعه که پر بود از اضطراب جنگ شهرها، بمباران و نبردهای دلیرانه و شهادت جوانان در جبهه ها با موسیقی سرخوش و بی تفاوت نسبت به آنچه در ایران دیده و تجربه میشود وجود ندارد و این نوع موسیقی جز آنکه بر خشم و نفرت آنها از گروهی که بدون توجه به شرایط ایران میزنند و سرخوشانه زندگی میکنند، بیافزاید ثمری ندارد. البته نباید فراموش کرد موسیقی لس آنجلسی در آن روزها موفق شده بود طیف قابل ملاحظه ای از مخاطبانی را به خود جذب کند که به گونه ای دیگر میاندیشند.
پاپ نوین و رکوردهای جاودانه
این عطش و نفرت همزمان باعث شد با آغاز مجدد فعالیت موسیقی پاپ ایران و ظهور هنرمندان نسل اول این موسیقی از بین همین مردم و در همین آب و خاک، تولد دوباره به شدت با توجه و استقبال روبرو شده و آلبوم های موسیقی آنها در کوتاه مدت رکورد فروش آثار موسیقی ایران را زیر و رو کرد. تا جایی که برخی از این رکوردها در زمینه میزان فروش آلبوم و برگزاری کنسرت تا کنون شکسته نشده اند.
آنروزها برای هنرمندان تولید موسیقی زیبا و برخوردار از ساختار موسیقایی قوی مهم بود. پس طبیعی است آثار تولید شده در آن روزگار برخوردار از ساختار قوی، اشعار پرمعنی و زیبا و متناسب با شرایط اجتماعی باشد و خوانندگان آن روزها تلاش خود را صرف ارائه بهتر موسیقی های ساخته شده کردند که این امر منجر به رقابتی سخت و نفسگیر بین خوانندگان در ارائه هرچه بهتر و زیبا تر موسیقی و جذب مخاطب حداکثری شد. همین رقابت و توانمندی آهنگسازان باعث شد امروزه در مروری گذرا بر آثار موسیقی پاپ چهل سال گذشته به این نتیجه برسیم که آثار موسیقی تولید شده در آن روزها را باید در فهرست زیباترین و هنرمندانه ترین آثار موسیقی پاپ در چهل سال گذشته دانست. البته نباید فراموش کنیم هنرمندان آن روزها رقیب سرسختی با نام موسیقی لس آنجلسی را پیش روی خود میدیدند که موفق شده بود طیف قابل ملاحظه ای از مخاطبانی که جز ریتم و ملودی به چیز دیگری نمیاندیشیدند را جذب کند. پس تمام تلاش خود را صرف این مهم کردند که آثارشان در سبد کالای فرهنگی علاقمندان موسیقی پاپ در داخل کشور قرار گیرد یا بهعبارتی در میدان رقابت با موسیقی لس آنجلسی پیروز باشند.
این تلاش به مرور به نتیجه رسید و میزان استقبال مخاطب ایرانی از آثار پاپ تولید شده بعد از انقلاب به میزان قابل توجهی افزایش یافت تا جایی که در سالهای پایانی دهه هفتاد و نیمه اول دهه هشتاد عملا مخاطب ایرانی توجه دیگر چندانی به موسیقی لس آنجلسی نداشت.
در آن روزها بارها و بارها این جمله از اهالی موسیقی شنیده می شد که سالها دنبالهروی موسیقی لس آنجلسی بودیم؛ اما امروز آنها دنباله روی ما هستند. استقبال روز به روز بیشتر میشد و آلبومهای موسیقی هر روز یکی زیباتر از دیگری وانه بازار موسیقی میشدند و سالنهای کنسرت موسیقی از سکوت چندساله خود خارج شده و هر شب پذیرای مخاطبان انبوه موسیقی پاپ و طرفداران خواننده ای محبوب خود بودند.
پاپ ایرانی؛ از هنر تا تجارت
این روند ادامه یافت تا زمانیکه صنعت موسیقی پاپ ایران برای عده ای خاص تعبیر و معنای دگرگونه ای پیدا کرد. در تمام دنیا ادامه حیات هنر موسیقی وابسته به حامیان مالی و تهیه کننده ها بوده و هست و خواهد بود. هیچ جای دنیا نمیتوان هنرمندان و گروه های موسیقی موفقی را یافت که از وجود و تجربیات یک مدیر برنامه حرفه ای و کاربلد محروم باشند. موسیقی ایران و در نگاه خاص موسیقی پاپ ایران هم بدون برخورداری از ین افراد عملا قادر به ادامه حیات خود نبود. آرام آرام و در پس رقابت نفس گیر هنرمندان موسیقی پاپ ایران چهره دیگری از خود را نیز نشان داد و برای بسیاری مشخص شد این هنر تمام معیارها و ملزومات تبدیل شدن به یک کالای تجاری را در ذات خود دارد. ناگفته ماند نگاه تجاری به صنعت- هنر موسیقی پاپ مختص ایران نبوده و چنین نگاه و رویکردی در تمام دنیا وجود دارد.
هنرمند رعیت نیست
نگاه تجاری طیفی از سرمایه گذاران به موسیقی که عملا هیچ ذهنیت زیبایی شناختی و هنرمندانه ای نداشتند و پیش از ورود به عرصه موسیقی در زمینه هایی مانند تجارت لوازم آرایشی بهداشتی، خرید و فروش ارز و کارخانه داری و مدیریت صنعت مشغول بودند باعث شد این عده به مدد سرمایه های هنگفت بازار موسیقی را عرصه خود کرده و به مدد سرمایه های هنگفت و وعده درآمدهای میلیاردی هنرمندان جوان را با قراردادهایی که جز نام کارگر و کارفرمایی روی نمیتوان گذاشت متعهد به همکاری های چندساله، دراز مدت و حتی دائم کنند. این آغاز دوران افول زیبایی شناسی در موسیقی پاپ ایران بود. این عده جدا از برخورداری از سرمایه های عظیم، ارتباطات و نفوذ زیادی هم در عرصه های مختلف داشتند و موفق شدند بسیاری تریبونهای رسانه های جمعی را محل عرضه کالای تجاری خود کنند.
عده ای تن به این شرایط دادند و عده ای هم که به هنر و تعهد خود به جامعه بهعنوان هنرمند پایبند بودند ناچار به گوشه نشینی و انزوا و فراموشی شدند. کار به جایی رسید که موسیقی پاپ امروز ما در چند جمله خلاصه شده؛
اول؛ ترانه هایی که سریع سروده و با پایین ترین قیمت به تهیه کنندگان فروخته میشوند که در بسیاری موارد ترانهسراها صرفا با شرط قید نام حاضر به سرودن ترانه برای هنرمندی خاص میشوند تا به مدد شهرت این خواننده و در سایه او بتوانند نام خود را مطرح کنند.
دوم، آهنگهایی که در کمترین زمان در استودیوهای خانگی توسط آهنگسازانی با کمترین توانمندی هنری و بدون پیشینه دانشگاهی عرض یک تا دو روز ساخته شده و در اختیار اربابان سرمایه دار این صنعت قرار میگیرند.
و سوم، نوازندگانی که با وجود توانمندیهای انکار نشدنی، با دغدغه امرار معاش با کمترین دستمزد حاضر به همکاری می شوند.
و در نهایت، خوانندگانی با امضای یک قرارداد تمام شناسنامه و آینده هنری خود را از قبل پیش فروش کرده اند. این شرایط زمینه را برای تولید انبوه آثار موسیقی با کمترین بهره زیبایی شناختی مهیا کرد و این آثار به صورت انبوه روانه بازار موسیقی شدند.
شرایط را ببینیم، بعد انتقاد کنیم
گسترش شبکه های اجتماعی، امکان دانلود رایگان، ایجاد صفحات شخصی برای خوانندگان با هواداران و دنبال کننده های میلیونی و بسیاری موارد دیگر امروزه کار را به جایی رسانده که مخاطب جوان ما عملا امکان انتخاب آثار فاخر موسیقی را ندارد. این مخاطبان عموما متولدان دهه هفتاد به بعد هستند که در آرشیو شنیداری خود نه از موسیقی فاخر پاپ اثری دارند و نه از آثاری که بعد از انقلاب توسط هنرمندانی چون مرحوم بابک بیات تولید شده. پس این مخاطبان جز انتخاب آثاری که در دسترسشان است چاره ای ندارند.
این مخاطب عملا در محاصره انبوهی از آثار سفارشی قرار دارد که بهره ای برای کسی ندارد، جز سود سرشار مالی برای متولیانش. پس چگونه میتوان از این جوانان انتظار داشت به سمت موسیقی برخوردار از ساختار زیبایی شناسی بروند. این جوانان چه زمانی؟ از چه طریقی؟ آموزش شنیداری دیده؟ چگونه میتوان از آنها انتظار گزینش برتر را داشت. چگونه از زمینی که کشت نکردیم توقع محصول داریم؟
در فضایی که مدیریت آن توسط عده ای است که از موسیقی جز سود مالی انتظاری ندارند چگونه میتوان انتظار تولید اثر هنرمندانه داشت. وقتی بازار موسیقی ایران جز موارد اندک پر شده از همین آثار سفارشی است از مخاطب موسیقی چه انتظاری میتوان داشت؟