تهران- ایرنا- منوچهر صدوقی‌سُها، پژوهشگر فلسفه و عرفان و نویسنده، به نقل از جهانگیرخان قشقایی گفت: کسی که می‌خواهد تحصیل فلسفه کند اول باید به تهذیب اخلاق بپردازد. می‌گوید اگر فقیهی شُرب خمر کند هیچ کس نخواهد گفت این نتیجه فقاهت اوست، اما اگر حکیمی چنین کاری کند خواهند گفت این از نکبت حکمت است

بزرگداشت مرحوم میرزا جهانگیرخان قشقایی با حضور علما، استادان، فرهیختگان و دوستداران علم و دانش دیروز (یکشنبه ۳۱ شهریور) در تالار اجتماعات شهید مطهری انجمن آثار و مفاخر فرهنگی برگزار شد. در این مراسم با حضور علما، استادان، فرهیختگان و دوستداران علم دکتر حسن بلخاری، رئیس انجمن، حجت‌السلام و المسلمین دکتر حمید پارسانیا، عضو هیأت علمی دانشگاه باقرالعلوم قم و شورای عالی انقلاب فرهنگی، استاد منوچهر صدوقی‌سها، مدرس حکمت و عرفان اسلامی و دکتر حسین کلباسی اشتری، عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی سخنرانی کردند.

دوگانه علم نظری و عملی میرزاجهانگیزخان ناقض منطق علمی مدرن است

حجت‌الاسلام و المسلمین حمیدرضا پارسانیا در ابتدای سخنان خود گفت: مبنای سخنان من در اینجا تعلیقی در کتاب شرح منظومه حکمت سبزواری جناب صدوقی سهاست که در آن تعریف حکمت و اقسام حکمت از نظر جهانگیرخان قشقایی مورد اشاره قرار گرفته است.

 ما در ۴۰۰ سال اخیر با حکمت صدرایی مواجهیم. یکی از نقاط عطف مواجهه با حکمت صدرایی بعد از دویست سال پس از ملاصدرا جهانگیرخان قشقایی است. دویست سال طول کشید تا حکمت صدرایی وارد عرصه آموزش و تعلُم بشود. اینکه این سیر چگونه طی شد تا نوآوری مورد پذیرش قرار بگیرد داستان مربوط به خودش را دارد. فاصله ملاصدرا با شاگردانی نظیر فیض زمانی طولانی‌تر است. مرحوم قشقایی از اساتید پخته حکمت صدرایی است.

عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی در تبیین معرفت از دو منظر گفت: هر معرفتی از دو منظر قابل بررسی است؛ یکم سپهر خود آن معرفت است که به وزانت و صدق و کذب آن می‌پردازد. دوم؛ یک معرفت چگونه وارد جانِ یک انسان و چگونه وارد فرهنگ شده و هویت بین‌الاذهانی یافته است. قشقایی از این نظر در متن فرهنگ اسلامی نقش برجسته‌ای دارد. ظاهراً از ایشان تنها اثر مکتوب همان شرح نهج البلاغه است. اما چیزی مهمتر از اثر مکتوب هم داریم. میرزا جهانگیرخان قشقایی کشت معرفت در صحنه جان آدمیان می‌کرد. کتابت او در متن جان کسانی بود که در چهار دهه در درس او حضور می یافتند.

صاحب کتاب حقیقت و دموکراسی افزود: چیزی که می خواهم بگویم یکی از همین معرفت هاست. ایشان از حکمت عملی و نظری سخن می‌گوید و به یک دوگانه در قبال عقل نظری و عقل عملی پایبند است. عقل عملی به قوای عملی انسان بازمی‌گردد و عقل نظری به قوای ادراکی او. این عقل به حسب موضوع به این دو قِسم تقسیم بندی می شود. اول بحث مرحوم قشقایی آن است که هستی مورد شناختِ مستقل یا وابسته به اراده انسان است. در اینجا آن بخشی که مستقل از اراده انسان است حکمت نظری است. اگر هم موضوع مورد مطالعه هستی با اراده و آگاهی انسان ایجاد شود موضوع حکمت عملی خواهد بود. حکمت عملی اگر مربوط به فرد و بدون مشارکت دیگری باشد در حوزه اخلاق و اگر با مشارکت دیگران باشد به تدبیر منزل و سیاست مُدُن مرتبط است.

پارسانیا ادامه داد: رهاورد این تقسیم در علوم این است که علوم یا نظری است یا عملی. ما امروزه در دنیای مدرن  با یک تقسیم بندی دیگر مواجه هستیم. در این منظر مدرن علوم به دو دسته علوم انسانی (ترجمه غیر دقیقی از Humanities) و علم به معنای science تقسیم بندی می‌شود. علوم نیز خود به دو دسته علوم اجتماعی و علوم طبیعی و علوم طبیعی نیز به دو قِسم پایه و فنی مهندسی تقسیم بندی می شود. این در حالی است که علوم اجتماعی و انسانی در قبال علوم طبیعی نیستند و اگر این تقسیم‌بندی پذیرفته شود هویت فرهنگ عوض می‌شود. ما اگر با دوگانه علوم طبیعی و علوم اجتماعی و یا اگر با دوگانه علوم عملی و نظری مواجه باشیم فرق می کند. در نظام های آکادمی امروزه این تقسیم بندی مبنای عمل است.

عضو هیات علمی دانشگاه باقرالعلوم اضافه کرد: تفاوت این دو گانه و دو منظر و تقسیم بندی در چیست؟ اگر همنظر با تقسیم بندی دوران مدرن شدیم انسانیات یا علوم انسانی موضوع علوم اجتماعی، متافیزیک اُبژه (موضوع شناخت) علم می‌شود و خودشان علم نخواهند بود. به عبارت دیگر متافیزیک تنها یک برساخته فرهنگ و ساخته دست انسانی خواهند بود. نتیجه می شود علمی که کشف جهان خارج می‌کند و از روش‌های علمی حاصل می‌شود فقط عالم طبیعت است. اگر تقسیم بندی علوم مطابق تقسیم بندی نظام مدرن را بپذیریم تقسیم بندی کسی چون جهانگیرخان قشقایی در دوگانه علوم نظری و علوم عملی در حاشیه فرهنگ عمومی می‌ماند. در حالی‌که آرای کسی چون قشقایی صاحب عقبه‌های مفصل فلسفی است. به علاوه تقسیم بندی علوم به منطق مدرن آسیب‌های زیادی برای نگاه دینی دارد.

پارسانیا در بخش پایانی سخنان خود گفت: علم و حکمت میرزاجهانگیرخان فقط در فرهنگ علمی نیست و در متن فرهنگ عمومی حاضر است. آرای کسانی چون قشقایی در کانون مرکزی فرهنگ ماست. پاسداشت و توجه به ذخایر فکری آنها و استفاده درست از آن برای سازماندهب و تنظیم علوم در ایران امروز موردنیاز است.

میرزا جهانگیرخان در جوانی سه‌تار می‌زد و در چهل سالگی تازه به تحصیل پرداخت

صدوقی سها در ابتدای سخنان خود اشاره کرد: قشقایی یکی از حلقه های اتصال زنجیر حکمت صدرایی است. پرسش درخور توجه برای دانشجویان این است که حکمت متعالیه چیست و اینکه چطور قشقایی از جمله حلقه‌های اتصال این زنجیر است.

صدوقی سها ادامه داد: جهانگیرخان قشقایی ابتدا در جوانی سه‌تار می‌زده است. مشهور است که به اصفهان برای تعمیر سه‌تار خود مراجعه می‌کند و از در مدرسهٔ صدرای بازار اصفهان رد می‌شود. چشمش به مدرسه می‌افتد. درویشی به او پیشنهاد می‌دهد به مدرسه برود و به تحصیل علوم بپردازد. او هم در سن ۴۰ سالگی می‌پذیرد و در زمان کوتاهی به یکی از اساتید مبرز فلسفه و حکمت تبدیل می‌شود.

وی در بخش دیگری از سخنان خود در تعریف حکمت متعالیه گفت: حکمت متعالیه به نظام فلسفی گفته می‌شود که همنام با حکمت پایه‌گذار خود یعنی صدرالمتالهین ملاصدرا است. چهار روش معرفتی برای شناخت حقایق علمی داریم. حکمت مشاء، اشراق، عرفان و کلام. حکمت مشا مبتنی بر عقل است و می‌گوید هر چه عقل من دریافت کند، حقیقت همان است. فارغ از تطابق یا عدم تطابق با معارف شرعی. متکلم هم مبنایش دریافت و معرفت عقلی است، اما با انگیزه تشریح و دفاع از مبانی شرع. روش اشراقی از راه تصفیه درون که منتهی به اشراق و شهود می شود، دریافت می‌شود. امری که که البته مقید به شرع نیست. اما در عرفان نظری یافته های حقایق بر پایه شهود اما مقید به شرع است. صدرالمتالهین این چهار مشرب را در هم آمیخت و یک طبع پنجم از این طبایع چهارگانه بیرون آورد.

وی ادامه داد: منظور از در هم آمیختن این چهار مشرب، مبادی علم است مبدا علم مشاء و مبدا علم اشراقی تصفیه درون است. صدرا هم عقل و هم شهود را مطابق با شرع در هم آمیخت و تاکنون حکمت او حاضر است. البته کمتر از ۱۵۰ سال زمان بُرد تا مکتب او ظهور و بروز می کند و تا الان حکمت غالب زمانه ما شود. این حکمت سینه به سینه تا زمانه ما منتقل شده است.

صدوقی سها در بخش دیگری از سخنان خود ضمن بر شمردن اساتید جهانگیرخان قشقایی گفت: استاد اول ملا حیدر قلی صباغ است که کمتر شناخته شده است. استاد دوم آخوند ملا اسماعیل درب کوشکی است. جهانگیرخان می‌گوید کسی که می‌خواهد تحصیل فلسفه کند اول باید به تهذیب اخلاق بپردازد. مثال و تبیین او در این زمینه جالب است. می‌گوید اگر فقیهی شُرب خمر کند هیچ کس نخواهد گفت این نتیجه فقاهت اوست. اما اگر حکیمی چنین کاری کند خواهند گفت این از نکبت حکمت است! اهتمام جهانگیرخان به حکمت توام با تهذیب اخلاق و فقه تا آنجاست که مدرسه‌ای را تاسیس می‌کند که شاگردان بزرگ فقهی می‌پروراند. از جمله آیت الله بروجردی، میرزای نایینی، آسید جواد گلپایگانی، آسید ابوالحسن اصفهانی، آقا ضیاء عراقی و مرحوم مدرس.

این پژوهشگر فلسفه و عرفان ضمن تبیین جنبه های عرفانی و صوفیانه مشرب جهانگیرخان قشقایی گفت: جهت دیگر عظمت حوزه میرزا جهانگیر خان قشقایی حضور عرفا و صوفیه در کنار فقها در درس ایشان است. از جمله شاگردان عارف و کسانی نظیر نخودکی اصفهانی، آسید جمال گلپایگانی، میرزا علی آقای شیرازی و رحمت‌الله دهکردی.

نویسنده کتاب شرح جدید منظومه سبزواری گفت: من چهار نفر از شاگردان بلاواسطه میرزا جهانگیرخان را دیدار کردم. آیت الله احمد خوانساری، آقا محمد غروی کاشانی، شیخ فضل الله شهیدی در قزوین و مرحوم آقای ارباب. جهانگیرخان از حلقه‌های اتصال زنجیره حکمت متعالیه است و شاگرد قمشه ای. محمدرضا قمشه ای هم شاگرد سید قطب نیریزی و سید قطب نیریزی هم شاگرد محمد دارابی و او هم با چند طریق و واسطه به شاگردان مستقیم ملاصدرا می رسد.

صدوقی سها در بخش پایانی سخنان خود گفت یکی از شاگردان ممتاز جهانگیرخان شیخ مرتضی طالقانی متوفی ۱۳۲۳ شمسی است. سرگذشت مرتضی طالقانی شبیه به استادش است. او هم در ۴۰ سالگی چوپانی می‌کرده و می‌گوید چوپانی بیسواد بودم که صدای قرآن را شنیدم و گفتم آیا نباید پیام این کتاب را دریابم؟ به همین دلیل چوپانی را رها می‌کند و پنج سال در حوزه خان به تعلم می پردازد. وقتی به حوزه صاحب کفایه در نجف می‌رود می‌گوید آن مکتب درسی برایم مطلب جدیدی نداشت.