به گزارش گروه اطلاع رسانی ایرنا، مسوولیت خبرنگاران در سده کنونی که به نام عصر انفجار اطلاعات نامگذاری شده، بسیار مهم و تاثیر گذار است. امروز به هرکجای جهان که نظر می افکنیم جز ظلم و تعدی چیز دیگری به چشم نمی خورد و به دلیل گستردگی فضای رسانه یی دنیای استکباری فریاد مظلومیت انسان های ضعیف به جایی نمی رسد و در این نقطه است که رسالت خبرنگاران متعهد احساس می شود. در کشور ما نیز خبرنگاران مسوولیت مضاعف دارند زیرا آنان بودند که در بُرهه های مختلف دوشادوش آزادی خواهان حرکت کردند و فریاد مظلومیت و قهرمانی این ملت را به گوش جهانیان رساندند. خبرنگاران بیشماری که در طول سالیان جنگ تحمیلی و حضور در عرصههای دیگر نظامی و فرهنگی خطرات را به جان خریدند و تعدادی از آنان نیز به شهادت رسیدند. بزرگمردانی که در کنار اسلحه، دوربین به دست گرفتند و در خصوص حماسه مردان مجاهد قلم زدند و روایتگر ایثار و گذشت انسانهایی شدند که از همه هستی خود برای رسیدن به حقیقتی بزرگتر دست کشیدند. خبرنگاران شهید از ۲ باب در جبهه های جنگ سخت و نرم حضور داشتند، خبرنگارانی که میتوانستند به واسطه رسالت خبری خود پشت جبهه به مخابره اخبار و رویدادها بپردازند اما ترجیح دادند، خود نیز نقش آفرین میدانهای جهاد باشند. در همین راستا تقدیم ۲۴۴ شهید خبرنگار سند اثبات و حقانیت این قشر با اخلاص بوده است. پژوهشگر گروه اطلاع رسانی ایرنا به مناسبت هفته دفاع مقدس در این نوشتار سعی دارد به معرفی چند تن از خبرنگاران و تصویربردارانی بپردازد که در جنگ تحمیلی دوشادوش رزمندگان اسلام حماسه های به یادماندنی را رقم زدند.
شهید سید محمد اسحاقی
شهید سید محمد اسحاقی نخستین و به روایتی تنها خبرنگار شهید استان گیلان است که در جبهههای حق علیه باطل نیز از حرفه خود دست برنداشت و وقایع جنگ تحمیلی را با خون خود نگاشت. محمد اسحاقی در ۱۳۴۱ خورشیدی در خانواده یی روحانی چشم به جهان گشود. تحصیلات دوران دبیرستان او مصادف با شکل گیری انقلاب بود که محمد نیز در تظاهرات مردمی علیه شاه مشارکت گسترده داشت و به مبارزه علیه رژیم مستبد پهلوی روی آورد. وی در طول خدمتش به سبب نوع کار به امور سیاسی و تاریخی علاقه مند شد و در این زمینه مطالعات گستردهیی داشت و مترصد فرصت برای تحصیل کلاسیک در رشته تاریخ بود تا اینکه در یک ماموریت درون شهری در رشت به همراه شهید رضا دانا مورد حمله منافقین قرار گرفت و بر اثر شکستگی پا چند ماهی خانه نشین شد.
اسحاقی همزمان با تحصیل در دانشگاه، مطالعات وسیعی پیرامون ادبیات غرب، پژوهش در مسایل سیاسی داشت که مقالات وی در ۲ روزنامه اطلاعات و کیهان هوایی به چاپ میرسید. او با حضور در عملیاتهای کربلای سه و چهار توانست گزارشی مفید و خواندنی در خصوص این عملیات بنویسد. در کتاب هزار چشمه خورشید آمده است: «سید محمدعلاوه بر مطالعات گوناگون مقالات زیادی را در زمینههای تاریخی و سیاسی نوشت و در نشریات روز از جمله اطلاعات، کیهان و پاسدار اسلام به چاپ رساند.»
اسحاقی در ثبت تاریخ جنگ و حماسههای بزرگ ایثار مردم ایران زمین نیز نقش بسزایی را ایفا کرد. در طی هفت بار اعزام، سه سال و هشت ماه و هفت روز در جبهه حضوری فعال داشت و گزارش مفصلی از عملیاتهای رمضان، والفجر۱ و ۲ و ۳ و ۴ و کربلای ۳ و ۴ را با قلم خویش به نگارش درآورد. از این شهید والامقام کتابی با عنوان نبردالامیه در ۱۳۷۱ خورشیدی از طرف سپاه پاسداران چاپ و منتشر شد که نتیجه روایتگریها و نوشتار این شهید گرانقدر است.
روزی از وی پرسیده شد: تو که همیشه در جبههها حضور داری چرا با لشگر قدس گیلان نمیروی؟ او جواب داد: بچههای لشگر قدس همه آشنا هستند و هر کاری که انجام دهی ممکن است ریا شود ولی با بچههای لشکر امام حسین (ع) راحتم.
در قسمتی از وصیت نامه شهید سید محمد اسحاقی آمده است: دوستان عزیز و هموطنان شریف اگر میخواهید که در لوای اسلام و آزادی زندگی کنید قرآن و ولایت را سرلوحه امورات دنیوی و اخروی خود قرار داده و از وجود علما و استادان اهل دین بهرههای فراوانی بگیرید و هیچگاه سنگر علم و عدالت خواهی را خالی نگذاشته تا موجب سوء استفاده بیگانگان شود.
شهید مفقودالاثر، غلامرضا رهبر
غلامرضا رهبر از شهدای نام آشنای دوران دفاع مقدس گزارشگر صدا و سیما در جبهههای جنگ بود به گفته بسیاری آهنگ خاصی در صدای او بود که به گزارشهایش عمق خاص میبخشید. او نه فقط یک خبرنگار ساده که منبع موثقی برای برخی فرماندهان جنگ محسوب میشد. چنانچه محسن رضایی در این خصوص گفته است: «تا خبری توسط غلامرضا رهبر مخابره نمیشد از صحت آن اطمینان نداشتم. او نقش مهمی در روحیه دادن به رزمندگان اسلام داشت.» بیژن نوباوه از خبرنگار باسابقه درباره شهید رهبر گفته است: «رهبر در عرصه تبلیغات بسیار توانا بود و به خصوص با سیستمی که در کار خودش داشت سبک آفرین بود. سیستم حماسهای و رسانهای خاصی داشت که در این سیستم توانست حرف اول را بزند و موفق عمل کند. با توجه به تسلطی که شهید رهبر بر منطقه داشت و بعدها با فرماندهان جنگ بسیار نزدیک شد و توانست اخبار جنگ را همانگونه که ضرورت آن زمان بود منتقل کند.» شهید رهبر در ۲۱ دی ۱۳۶۵ بعد از عملیات کربلای پنج به شهادت رسید اما پیکرش هیچ گاه پیدا نشد و مفقودالاثر ماند.
شهید حسین ضامن
شهید حسین ضامن در ۱۱ بهمن ۱۳۳۹ خورشیدی در خانواده یی مذهبی در زاهدان چشم به جهان گشود. او تحصیلات خود را در مقطع متوسطه در رشته فرهنگ و ادب در شهر زاهدان به پایان برد. شهید ضامن در ۱۳۶۳ خورشیدی همکاری با سازمان خبرنگاری را در سِمت خبرنگار آغاز کرد و ۲ سال از خدمت خود را در سخت ترین شرایط آب و هوایی در شهرستان محروم و دورافتاده چابهار گذراند.
او در فروردین ۱۳۶۵ خورشیدی به عنوان رزمنده بسیجی عازم جبهه های حق علیه باطل شد و پس از یک ماه حضور در منطقه عملیاتی فاو، به هنگام تبادل آتش در عملیات والفجر ۸ از ناحیه سر مورد اصابت ترکش خمپاره قرار گرفت و در ۲۵ اردیبهشت ۱۳۶۵ خورشیدی همان سال دعوت حق را لبیک گفت و به فیض عظیم شهادت نائل شد. مادر شهید چنین می گوید که حسین به هنگام کودکی به انجام فرایض دینی و مذهبی خود مقید بود و دوستان خود را نیز بر همین اساس انتخاب می کرد. همسر شهید نیز اضافه می کند که در زندگی مشترک اما کوتاه با وی، که بیش از یک سال طول نکشید، او را انسانی وارسته با تمام صفات پسندیده می دیدم. او نسبت به حجاب و عفت من و خواهرش تاکید بسیار می کرد و همواره حضرت فاطمه زهرا(س) را به عنوان الگویی برای شخصیت و رفتارمان توصیه می کرد.
در فرازی از وصیت نامه شهید ضامن آمده است: «بنا به ادای وظیفه شرعی بر آن شدم تا چند جمله ای به عنوان وصیت نامه بنویسم و امیدوارم مورد قبول و رضای خداوند قرار گیرد. امروز که استکبار جهانی با تمام موجودیت در مقابل اسلام و مسلمین صف آرایی و با کمال وقاحت و با استفاده از خودکامه ای صدام به میهن اسلامی مان حمله ور شده است، به عنوان یک فرد مسلمان و مقلد حضرت امام خمینی(ره) نمی توانستم نظاره گر شهید شدن جوانان عزیز میهن اسلامی و تعرضات جدید دشمنان اسلام به جمهوری اسلامی باشم و در خانه بمانم.»
شهید داریوش گودرزی کیا
داریوش گودرزی کیا در بهمن ۱۳۲۲ خورشیدی در اراک دیده به جهان گشود. او با پایان بردن تحصیلات مقدماتی خود در مهرماه ۱۳۵۵ در خبرگزاری جمهوری اسلامی به عنوان عکاس و تصویربردار مشغول به فعالیت شد. با شروع جنگ تحمیلی از نخستین داوطلبان اعزام به جبهههای نبرد حق علیه باطل بود که پس از حضور در خطوط مقدم جبهه به ثبت رویدادهای مهم جنگ تحمیلی پرداخت. شهید گودرزیکیا در عملیاتهای فتح المبین، رمضان، محرم، والفجر و خیبر حضور داشت تا اینکه با شرکت در عملیات عاشورا در منطقه میمک مورد اصابت تیر دژخمیان بعثی قرار گرفت و سرانجام روز ۲۹ مهر ۱۳۶۳ پس از سال ها تلاش دلاورانه در عرصههای مختلف خبری و ثبت جانفشانی های رزمندگان اسلام در جبههها در منطقه میمک به درجه رفیع شهادت نائل آمد. در فرازهایی از وصیت نامه شهید گودرزیکیا می خوانیم: خدا را سپاس که به من فرصتی عنایت نمود تا بتوانم چند خطی به نام وصیت نامه از خود باقی بگذارم. خدایا اگر به آن مقام که تو می پسندی، لایق نیستم، پس به غلامی غلام شهدا قرارم ده. خدایا تو را قسم به کودکان شهدا از گناهان من بگذر که دیگر طاقتم تاب شده است. خدایا به عزت مقام شهدا نام شهید را بر من قرار بده.
شهید حسین فرهادی کوهپائی
شهید حسین فرهادی کوهپائی در خانواده ای مذهبی در شهر تهران دیده به جهان گشود. تحصیلات خود را همزمان با خدمت در نیروی هوایی ارتش در رشته ادبیات به پایان رساند. شهید فرهادی کوهپائی دهم شهریور ماه ۱۳۵۹ همکاری خود را با خبرگزاری جمهوری اسلامی آغاز کرد و با آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، عازم جبهه های جنگ در کردستان شد. وی پس از دو ماه حضور دلاورانه و ایثارگرانه در منطقه، هنگامی که همراه همرزمان خود در حال خنثی کردن تله انفجاری دشمن بود، مورد اصابت ترکش قرار گرفت و به فیض شهادت نائل آمد. در فرازهایی از وصیت نامه شهید حسین فرهادی کوهپائی آمده است: با دلی لبریز از عشق امام و کوله باری که حاصل یک عمر تجربه و مبارزه مداوم در راه انقلاب اسلامی است به مزار شهدا آمدم تا جای خود را میان آنها باز کنم. اگر شهید شدم جز برای اسلام و تداوم انقلاب نبوده و به خانواده ام بگویید که شهادت تولد من است و باید خوشحال باشند.
شهید علی نبی پور انگجی
شهید علی نبی پور انگجی در شهر تبریز دیده به جهان گشود. او در ۱۳۵۹ خورشیدی حرفه خبرنگاری را در سازمان خبرگزاری جمهوری اسلامی آغاز کرد و در انجام این وظیفه خطیر از هیچ تلاش و کوششی دریغ نورزید. با آغاز جنگ تحمیلی در زمره نخستین داوطلبان برای دفاع از سرزمین ایران قرار گرفت و در مدت فعالیت خود در سازمان به دلیل حضور مستمر در جبهههای حق علیه باطل بارها از طرف مسوولین تشویق و قدردانی شد. این خبرنگار پیش از شهادت، سرپرستی دفتر ایرنا در یاسوج را برعهده داشت. او در هفتم مرداد ۱۳۶۱ در عملیات رمضان در جنوب شلمچه مورد اصابت تیر دژخیمان بعثی قرار گرفت و به مقام رفیع شهادت نایل شد.
در فرازی از وصیت نامه این شهید بزرگوار آمده است: پیام خون همه افرادی که در راه شهادت، گام می گذارند اطاعت از امام و گام نهادن در راه مردان خداست که راهی بس دشوار و سخت است.
شهیدمنصور برخوردار
شهید منصور برخوردار در اسفند ۱۳۴۱ خورشیدی در شهر زابل دیده به جهان گشود. او در ۶ سالگی جهت تحصیلات به زاهدان رفت و در آنجا دوران دبیرستان را تمام و پس از اخذ دیپلم به خدمت سربازی شتافت و در کرمان این دوره را سپری کرد و پس از بازگشت با عشق به رزمندگان اسلام و امام شهدا به میدان مصاف با دشمنان اسلام رفت و به عنوان تصویربردار لحظه لحظه های مقاومت و دلیری رزمندگان را به ثبت رساند. این شهید والامقام سرانجام در روز ۲۲ بهمن ۱۳۶۴ در عملیات والفجر ۸ به درجه رفیع شهادت نائل آمد. در فرازی از وصیت نامه شهید می خوانیم: «خدایا به مادرم صبری عطا کن تا در شهادتم صبور باشد و زینبوار دیگر برادرانم را مهیای جهاد کند، مادر خوبم خیلی دوستت دارم خدا می داند تنها ناراحتیام این است که خدای نکرده بعد از شهادتم خودت را ناراحت کنید، مادر خوبم امشب عملیات ما آغاز خواهد شد و من هم مطمئنا خواهم رفت پیش خدا، پیش کسی که معبود ماست.»
شهید مجیدجباری شهیر
شهید مجیدجباری شهیر در ۱۳۳۹ در تبریز دیده به جهان گشود و همچون بسیاری از هم نسلی هایش در سال هایی که باید به شادی پیروزی مبارزه با رژیم طاغوتی می گذشت رهسپار جبهه های نبرد با رژیم متجاوز بعث شد. شهید جباری با همراهی۲ برادر خود لباس سبز پاسداری به تن کرد. فعالیت همزمان در صدا و سیما و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در کارنامه رسانه یی این شهید بزرگوار دیده می شود. برنامه تلویزیونی جنگ فجر و برنامه رادیویی پاسدار سسی مهمترین تریبون هایی بودند که شهید جباری به واسطه آنها فریاد بلند حقانیت رزمندگان اسلام را به گوش ملت ایران و جهانیان می رساند. معروف ترین تولید رسانه ای شهید جباری گفت وگو با شهید مهدی باکری، فرمانده لشکر عاشورا است.
بهمن ۱۳۶۴ خورشیدی در جریان عملیات والفجر ۸ هنگامی که مجید جباری به تهیه گزارش و مصاحبه با رزمندگان مشغول بود، مورد اصابت قرار گرفت و به درجه شهادت نائل آمد. او در شب عملیات و در برگه وصیت نامه اش اینگونه نوشت: «من در هر عملیات برای مصاحبه با فرزندان دلیر اسلام به جبهه می آمدم این دفعه دیگر نتوانستم تحمل کنم که آنان با سلاح و تکبیرگویان برای عدالت خواهی به دشمنان هجوم برند و من میکروفن در دست گیرم. بدان جهت سلاحی تهیه کردم که هم در کنار این مردان خدایی جنگ کنم و هم اگر فرصتی یافتم وقایع عملیات را ضبط کنم و می دانم که شهادت چنین فرصتی به من نمی دهد تا شما را از وقایع این عملیات سرنوشت ساز مطلع سازم.»
سردار شهید ناصر دادرس
شهید ناصر دادرس در ۳۰ مرداد ۱۳۳۹ در خانواده یی مذهبی دیده به جهان گشود. او دوران متوسطه را با تحصیل در هنرستان صنعتی یزد در رشته مکانیک به اتمام رساند. وی در همان دوران تحصیل در هنرستان افزون بر تحصیل و کار فعالیت هایی در یزد علیه دستگاه خودکامه ستمشاهی انجام می داد و اغلب اعلامیه های امام(ره) را تکثیر و توزیع می کرد ... وی روحیه یی اسلامی و انسانی داشت و هیچگاه از اندیشه مردم محروم و ستم کشیده غافل نبود، به طوری که زلزله طبس و کرمان و سیل ایرانشهر صحنه آزمایشی برای او بود. با آغاز جنگ تحمیلی به اتفاق تعدادی از پاسداران کمیته مرکز در بهار ۱۳۶۰ خورشیدی راهی جبهه های حق علیه باطل شد و فرماندهی نیروهای کمیته مستقر در ایستگاه ۷ آبان را بر عهده گرفت و پس از پنج ماه مبارزه به دستور کمیته در مرداد ۶۰ به تهران بازگشت و به عنوان مسوول کارگزینی کمیته به کار خود ادامه داد. در طول جنگ بارها جهت هماهنگی میان کمیته تهران و پاسداران مستقر در آبادان به جبهه رفت و سرانجام در ۲۸ مهر ۱۳۶۰ خورشیدی جهت مأموریتی به آبادان سفر کرد و این آخرین مأموریت او بود. ترکش خمپاره صدامیان دست راستش را قطع و بدنش را سخت مجروح کرد و بدین ترتیب روح پاک او به ملکوت اعلی پیوست.