هر انسانی در این شرایط سخت ممکن است سادهترین تصمیمات را بگیرد و خیلی زود در مسیر دشوار زندگی، تسلیم ناملایمات شود، اما همیشه انسانهایی از بازی روزگار موفق و سربلند بیرون میآیند که برای فرصت دوباره جنگیدهاند و تقدیر را بهگونه دیگری رقم زدهاند.
هدیه دادن و هدیه گرفتن، همواره یکی از لذت بخشترین لحظههای زندگی است و میتواند زیباترین لبخندها را در پی داشته باشد، چه برسد به اینکه این هدیه، حیات بخش باشد و زندگی دوباره ببخشد.
این جمله را که درآمیخته با غم و شادیست بارها و بارها شنیدهایم که "اعضای بدن بیمار مرگ مغزی به چند نفر زندگی دوباره بخشید" ؛ اهدایی که کودک ۲ ساله تا فرد ۷۰ ساله را در بر می گیرد ولی انگیزه همه آنها یکیست و آن زندگی بخشدن دوباره به همنوع خود.
اما گاهی برخی قصههای اهدای عضو به گونهایست که خواننده را به تفکر وامیدارد مثل "سجاد" قصه ما که هنوز به سن ۱۰ سالگی نرسیده بود نمونه ای از این ایثار و فداکاری های به یاد ماندنیست.
"سجاد درویش علی" کودکی که تار و پود آرزوهایش برای رفتن به مدرسه و دانشگاه در هم تنیده بود و هنوز شور و حال کودکی اجازه نداده بود تا سرد و گرم روزگار را بچشد زندگی برایش جور دیگر رقم خورد!.
کودک ۱۰ ساله مهریزی بر اثر تصادف در بیمارستان شهید رهنمون یزدی بستری و تلاش پزشکان برای بازگردان زندگی سجاد آغاز شد اما شدت ضربهای که به سر او وارد شده بوده حکایت از مرگ مغزی وی داشت.
اما در تهران، کودک ۹ ساله ای بنام "مهیار" برای ادامه زندگی به پیوند قلب نیاز داشت و چهار ماه را در انتظار به سر برده بود.
صبح روز عاشورای امسال، از یک سو قلب سجاد در یزد در حال تیپدن بود و از آن سو مهیار هم به امید قلبی دیگر در صف انتظار پیوند بود، حالا پدر و مادر سجاد باید برای اهدای عضو فرزند خود تصمیم می گرفتند، تصمیم سختی میان احساس و عقل!.
بالاخره خانواده سجاد رضایت دادند و قلب سجاد بر فراز آسمان یزد به سمت تهران به حرکت درآمد؛ حالا کمتر از ٤ ساعت برای انتقال و پیوند قلب وقت بود و بالاخره قلب سجاد در ساعت ١١:٤٠ همان صبح عاشورا در سینه مهیار ۹ ساله در تهران قرار گرفت و زندگی دوباره به او بخشید.
قصه بخشش خانواده مرحوم "درویش علی" تنها یک نمونه از سخاوت و بخشش بندگان خداست که تا پایان عمرشان، فرد اهدا کننده بشود بزرگترین قهرمان داستان های زندگی آنها.
به دنبال اقدام نیکوکارانه و خداپسندانه والدین سجاد، تصمیم گرفتیم تا با پدر و مادر این کودک مهریزی گفت و گویی انجام دهیم و آنها هر چند از لحاظ روحی، شرایط همصحبتی با ما را نداشتند اما در نهایت قبول کردند که با ما گفت و گو کنند.
از اهدای اعضای بدن فرزندم پشیمان نیستم
پدر سجاد به ایرنا گفت: درست شب اول محرم بود که فرزندم با همسن و سالان خود در گوشه ای مشغول بازی کردن بود که در همین حین متوجه شد که یک سواری با سرعت زیاد به سمت آنها می اید و او در آخرین لحظه پسر عمه خود را صدا می زند تا او به وسط خیابان نیاید.
وی که خودش نظارهگر برخورد خودرو با فرزندش بود اضافه کرد: در یک لحظه نفهمیدم چه اتفاقی افتاد اما سجاد را غرق در خون دیدم، سرآسیمه به طرف او دویدم ، دیگر جانی در تن نداشت که وی را به بیمارستان فاطمه الزهرا مهریز (س) منتقل و از آنجا فرزندم به بیمارستان شهید رهنمون انتقال یافت.
این پدر داغدار با ذکر خاطراتی شیرین از فرزندنش خاطرنشان کرد: به دلیل شدت جراحات وارده به سر فرزندم، او دچار مرگ مغری شده بود تقربیا فرزندم ۹ روز در بیمارستان شهید رهنمون بستری بود هر روز امید داشتم که خوب شود اما مثل اینکه دیگر سجاد از پیش ما رفته بود.
وی که به غیر سجاد ۲ دختر دیگر هم دارد گفت: صبح وقتی به بیمارستان رفتم دیدم حال سجاد خیلی بدتر شده و اقوام هم دور او را گرفته بودند، تیم پزشکی به من گفتند دیگر سجاد زنده نمی ماند و امیدی به او نیست، اگر رضایت دارید اعضای بدنش را برای بیماران نیازمند اهدا کنید، من دلم می خواست که یکروز دیگر منتظر بمانم شاید فرزندم خوب شود اما گفتند شاید روز دیگر امکان اهدا عضو نباشد و فرصت کم است.
وی تصریح کرد: همون لحظه همسرم بلافاصله پس از شنیدن این حرف، سریع به سمت فرم اهدای عضو رفت و آن را امضا کرد و من هم رضایت دادم.
پدر سجاد گفت: هیچ گاه از انتخاب چنین راهی پشیمان نشدم و اصلا فکر نمیکنم که پسرم را از دست دادم تصور میکنم هنور فرزندم زنده است چون قلبش و دیگر اعضا او می زند.
وی خاطر نشان کرد: با وجود اینکه چند هفته است فرزندم را از دست دادم اما آرام هستم چون حس می کنم زنده است و او نمرده است.
پدر سجاد اضافه کرد: با اهدای عضو بدن فرزندم جان چندین نفر نجات یافت و از این لحاظ خیلی مسرور هستم چون این تنها کاری است که توانستم برای رضای خداوند و بندگانش انجام دهم.
میخواهم گیرنده قلب فرزندم را ببینم
وی افزود: اگر شرایطی فراهم شود یک روزی مهیار که قلب سجاد به او اهدا شده را ببینم، بسیار خوشحال می شوم چون مثل این است که سجاد را دیدهام.
وی تصریح کرد: هر فردی شاید در مورد اهدای عضو بدن نظر خاصی داشته باشد و در این زمینه نظرات متفاوت است من به نظرم کار بسیار خوبی کردم و هرگز پیشیمان نمی شوم چون اهدای عضو به انسانی دیگر، فرصت حیات دوباره را فراهم کرده است.
اهدای اعضای بدن فرزندم برای رضای خدا بود
مادر سجاد که در ابتدا حاضر به مصاحبه نبود و می گفت نمیخواهم اهدای اعضای بدن فرزندم ریا شود با اصرار ما سر صحبت را باز کرد و گفت: اهدا اعضای بدن فرزندم تنها برای رضای خدا بود هدیه ای بود که خدا به ما داد و دوباره از ما گرفت.
وی خاطره نشان کرد: من به آیه " الَّذِینَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصِیبَةٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ" اعتقاد دارم که می گوید کسانی هستند که هرگاه مصیبتی به آنها رسد، میگویند: ما از آنِ خدا هستیم و به سوی او باز میگردیم.
این مادر داغدیده افزود: بازگشت همه ما به سوی خداست ،جای فرزندم خیلی خالی است احساس دلتنگی می کنم اما راضی ام به رضای خدا.
وی ادامه داد: وقتی فرزندم دچار مرگ مغزی شده بود از خدا خواستم که بهترین راه را در پیش روی من قرار دهد که آن هم اهدای اعضای بدنش بود و توانست جان چند بیمار را نجات دهد.
وی تصریح کرد: انشالله خداوند این کار را از ما قبول کند امیدوارم اعضای بدن فرزندم به هر فردی که اهدا شده در صحت و سلامت کامل به زندگی خود ادامه بدهد و در پناه خدا باشد و فردی مفید برای کشور باشد.
با ایثار و فداکاری، تصمیم سخت، آسان میشود
دایی سجاد هم که از روز اول در جریان مرگ سجاد قرار داشت گفت: دکترها به من گفته بودند که سجاد دچار مرگ مغزی شده و امیدی برای زنده ماندن آن نیست.
وی اظهار داشت: خیلی برایم سخت بود که بتوانم برای خواهرم و پدر سجاد این مطلب را بگویم و این غم را روزها با خودم تحمل می کردم و با خود می گفتم چگونه به آنها بگویم که اعضا بدن او را اهدا کنند؟.
وی با بیان اینکه این مطلب را به صورت سربسته به آنها گوشزد می کردم خاطر نشان کرد: بالاخره پدر و مادر سجاد متوجه شدند که دیگر علی بر نمیگردد و تصمیم خود را گرفتند و برای نجات جان دیگری دست به این اقدام زدند.
دایی سجاد با اشاره به خصوصیات سجاد که بسیار مهربان و خوش اخلاق بود افزود: از اینکه خانواده خواهرم تصمیم به اهدا عضو فرزند شان کردند بسیار خوشحال شدم و خیلی دوست دارم مهیار ۹ ساله را ببینم که قلب سجاد به او اهدا شده است.
وی با بیان اینکه هر چند تصمیم برای اهدا عضو عزیز دچار مرگ مغزی برای هر خانواده ای سخت است، اظهار کرد: اگر به ایثار، فداکاری و انساندوستی فکر کنیم ، می توانیم این تصمیم سخت را به آسانی بگیریم.
وی خاطر نشان کرد: برای سلامتی مهیار دعا میکنم چون حس می کنم که سجاد زنده است.
۲۹ مورد اهدای عضو در یزد انجام شده است
مسوول فرهنگی اهدا عضو دانشگاه علوم پزشکی شهید صدوقی یزد گفت: در سالجاری ۲۹ مورد اهدا عضو در استان یزد انجام شده که از این میزان ۶ مورد قلب اهدا و به صورت پروازی به تهران منتقل شده است.
آیت الله قهرمانی افزود: در مدت یاد شده همچنین ۲۳ کبد و ۲۷ مورد کلیه اهدا شدند که ۱۱ مورد آن به شیراز منتقل و بقیه در یزد به بیماران نیازمند اهدا شد.
وی خاطر نشان کرد: استان یزد از لحاظ اهدا عضو نسبت به جمعیت، رتبه نخست کشور را دارد.
وی افزود: شهروندان برای دریافت کارت اهدای عضو می توانند به سایت www.ehda.center مراجعه کنند همچنین مراحل اهدای عضو تنها در صورت رضایت خانواده قابل انجام است .
وی تصریح کرد: فردی دچار مرگ مغزی می تواند چند نفر را از مرگ نجات دهد و این اهدا عضو از طرف خانواده افراد مرگ مغزی مستلزم فرهنگ سازی در جامعه است.
مرگ مغزی به معنی توقف پایدار و برگشت ناپذیر همه اعمال مغز است، در این وضعیت هیچگونه امیدی برای برگشت فعالیت مغز آسیب دیده وجود ندارد و فرد دچار مرگ مغزی هرگز قادر به زندگی دوباره نخواهد بود.
مدیرعامل انجمن اهدای عضو ایرانیان پیش از این اعلام کرده بودند: هر سال سه هزار مرگ مغزی قابل اهدا در کشور داریم که از این تعداد ۲ هزار مورد مرگ مغزی به اهدا نمی رسد و حداقل ۶ هزار عضو مرگ مغزی که قابلیت اهدا دارد، به خاک سپرده میشود.
دکتر کتایون نجفی زاده شمار بیماران نیازمند پیوند در کشور را در زمان حاضر ۲۵ هزار نفر اعلام کرد که روزانه بین هفت تا ۱۰ نفر از این افراد به دلیل نرسیدن عضو جان خود را از دست می دهند؛ درحالی که هر مورد مرگ مغزی می تواند یک تا هشت بیمار نیازمند پیوند را از مرگ نجات دهد.
پیوند اعضا در ایران، سابقه ای ۸۰ ساله دارد. نخستین عمل پیوند عضو در ایران را به دکتر شمس، بنیانگذار چشم پزشکی نوین در ایران نسبت می دهند. این چشم پزشک نخستین عمل پیوند قرنیه را سال ۱۳۱۴ شمسی در یکی از بیمارستان های تهران با موفقیت به سرانجام رساند.
۲۰۸۸/ ۶۱۹۷
گزارش از: کبری دانشی