نمایش عمل نوشته مهدی اسدزاده به کارگردانی شکوفه طاهری و بازی عرفان ابراهیمی، بیتا ایپکچی، حسن تسعیری، نسرین درخشانزاده، ناز شادمان و مسعود غزنچانی از ۲۴ شهریور تا ۱۵ مهر در سالن دو عمارت نوفل لوشاتو هر شب ساعت ۲۱ و ۳۰ روی صحنه میرود.
مهدی اسدزاده (متولد ۱۳۶۶) نویسنده است و پیش از این دو اثر یکی مجموعه داستان آیا بچههای خزانه رستگار می شوند؟ (۱۳۹۳) -تقدیر شده در هشتمین دوره جایزه ادبی جلال آل احمد- و داستان بلند قوچ (۱۳۹۴) از وی منتشر شده و به تدریس داستان نویسی به ویژه در زمینه داستان کوتاه نیز اشتغال داشته است.
شکوفه طاهری نیز در حین جوانی نامی آشنا در عرصه کارگردانی تئاتر و دانش آموخته این رشته است، دستیار کارگردان های مختلف بوده و طی سال های اخیر نمایش های متفاوتی را از جمله مثل تو وقتی که خوابی و رویای شب نیمه بهار، تابستان، پاییز، زمستان و بهار روی صحنه برده است.
مهدی اسدزاده و شکوفه طاهری پیش از این نیز در سال ۱۳۹۵ و در نمایش کابوس نیمهشب تابستان همکاری کرده اند؛ نمایشی که در بخش مسابقه تئاتر جوان در سی و پنجمین جشنواره تئاتر فجر تقدیر شد، همچنین بعضی از اعضای گروه بازیگران مانند عرفان ابراهیمی نیز پیش از این با طاهری همکاری کرده اند.
نمایش عمل؛ داستان زوال آدمها
نمایش عمل روایتی از زندگی یک خانواده پنجنفره با پدر معتاد است، مادر تقریبا جز حرف زدن کاری بلد نیست، از دختر که شوهر کرده خبری نیست و دو پسر خانواده سرنوشتی گریهآور دارند اولی که حامد است و ازدواج کرده به مشکل پدر مبتلاست و همسرش (سمانه) نیز پیش از ازدواج با او معتاد بوده و دومی حمید به جرم قتل زندانی است و منتظر اجرای حکم اعدام.
داستان با تمرکز بر زندگی حامد و سمانه آغاز می شود و دردهای زوج معتاد را دقیق تر تصویر می کند. زوجی که دردهای شان حتی به اعتیاد مشترک نیز ختم نمی شود و افزون بر آن به دلیل نیاز به پول برای تامین دیه برادر حامد مجبور می شود به خورده یا عمده فروشی مواد نیز روی بیاورد.
از همین مقدمه پیداست با نمایشی واقعگرا سروکار داریم که سوژه اصلی آن از متن جامعه گرفته شده است. اما فضایی که در بدو داستان با جست وجوی حامد و سمانه برای یافتن دارویی مناسب خودکشی در یک مرکز ترک اعتیاد آغاز می شود به تدریج مخاطب را به لایههایی از فراواقعیت می برد که در آن شخصیت های اصلی مرده اند و گویی از آن دنیا خاطرات تلخ و گاه شیرین خود را روایت می کنند، نور کم و زیاد می شود و به گفته کارگردان در مصاحبه با یک رسانه «به تدریج عنصر توهم به نمایش اضافه می شود».
داستانی واقعگرا و تلخ که پایان تلخی هم دارد، شخصیت هایی که بر اثر فقر و اعتیاد می میرند یا خودکشی می کنند و آنها هم که می مانند گرفتار ورشکستگی و پشیمانی هستند. با اینکه چنین داستان هایی در جامعه به کرات روی می دهد و اصلا عجیب نیست و اتفاقا باورپذیر هم هست، آیا ناامیدی غالب در این اثر، سقوط شخصیت ها و پایان یافتن آن با ناامیدی بیشتر نوعی مظلومنمایی در مورد شخصیت هایی نیست که خود نیز در شکلدهی به سرنوشت شان موثر بودهاند؟
مهدی اسدزاده در گفت وگو با خبرنگار ایرنا در مورد شیوه روایت متفاوت در این اثر توضیح داد: قصد داشتیم برای اولین بار در تئاتر ایران بر اساس الگوی روایی داستانی را روایت کنیم که به جریان سیال ذهن نزدیک باشد، طوری که صحنه های متوالی در ذهن دو شخصیت اول با هم ترکیب شود؛ مثلا صحنه عروسی را همزمان با صحنه دعوای حامد و سمانه با دکتر، یا صحنه شام خانوادگی را همزمان با بیان حسرت های درونی شخصیت ها روایت کردیم. قرار بود این فضای روایتی خاص شیوه کابوس گونه ای را به ما بدهد که لحظات پیش از مرگ با آن ترسیم می شود.
البته معتقدم اجرای سبک جریان سیال ذهن فقط در ادبیات به معنای واقعی ممکن است و هر اثری مشابه آن نمی تواند دقیقا آن الگو را پیاده کند که شاید به دلیل تجربه اول در این اثر کاملا موفق به اجرای آن نشدیم.
وی در مورد اینکه بعضی منتقدان معتقدند داستان نباید با ناامیدی تمام شود، در حالیکه نمایش عمل با ناامیدی و مرگ شخصیت های اصلی تمام می شود، نیز گفت: داستان عمل داستان زوال و شکست است، انتخاب هایی که شخصیت های این داستان را بر اساس مجموعه ای از عوامل ارادی و غیرارادی به سرنوشت محتوم سوق می دهند. در واقع با شکوفه طاهری قصد داشتیم داستانی از روی خردهروایت های مرتبط با اعتیاد در ذهن من بسازیم که بر اساس سبک جریان سیال ذهن، روایت هایی از ذهن دو آدم معتاد در لحظات آخر زندگی و پیش از مرگ ارائه میدهند و به این شکل و در فضای کلی داستان نمی توانستیم مثبت اندیشی همیشگی ایرانی ها را وارد کنیم. زندگی دو آدمی را روایت می کنیم که در مسیر اعتیاد می افتند و انتخاب های نادرستی می کنند؛ این تلخی در داستان سیاه نیست بلکه واقع گرایانه است.
نویسنده مجبور به گفتن حرف خود است
نویسنده نمایش عمل در این مورد که آیا هدف شما آگاه کردن مخاطب یا مسئولان بوده، و اگر اینطور است فایده تکرار موضوعی که بارها گفته شده چیست، گفت: این تصور که تئاتر، داستان یا شعر موجب آگاه سازی یا جریان سازی شود اصلا تصور درستی نیست، یک تئاتر در بهترین حالت سه هزار نفر بیننده دارد در حالیکه یک حساب کاربری معمولی در شبکه های اجتماعی همین امروز مخاطبان بیشتری دارند.
از طرفی تاثیرگذاری هنر نسبت به شبکه های اجتماعی بیشتر است و از طرف دیگر وقتی یک نویسنده حرفی را می زند مجبور است؛ مانند نفس که مجبور به بیرون دادن آنیم. اگر یک اثر به این دلیل تولید شود که نویسنده نیاز اجتماعی دارد که آن حرف را بزند، یا خود را در جایگاه مصلح اجتماعی می بیند یا می خواهد جایگاهی کسب کند اثری صادق تولید نکرده و بر مخاطب اثر نمی گذارد.
وی در مورد اینکه آیا نمایش عمل و نمایش هایی از این دست با عریان نشان دادن معضل اعتیاد به دنبال جلب ترحم بیننده هستند، گفت: اگر مخاطب به این نتیجه برسد که قصد داریم همدلی را با این شخصیت ها تقویت کنیم، ما از هدف مان دور نشده ایم و خوب است. سال هاست در جامعه ما گفته می شود معتاد مجرم نیست و بیمار است؛ ولی حتی در یک خانواده وقتی فردی معتاد می شود شکل صحبت با او فرق می کند و به طور کلی شان انسانی اش تنزل می یابد.
می خواستیم تصویر کلیشه ای از معتاد را تغییر دهیم، معتاد می تواند پدری باشد که حسرت می خورد چرا نمی تواند نوه اش را پارک ببرد، یا زنی باشد که به دلیل انتخاب عاشقانه زندگی اش به اینجا کشیده است، تصویری که ما از معتاد داریم مشابه تصویر ما به هیولاهای فیلم های تلویزیونی است و دغدغه ما شکستن کلیشه معتاد در اذهان مردم و ترسیم دیدی واقعی در مورد آنها بود.