در بخش هایی از ایران، بنابر عرف و فرهنگ حق قانونی وشرعی زنان از ارث پرداخت نمیشود. بعد از فوت والدین، ارث باقی مانده توسط برادر بزرگتر و بین برادرها تقسیم میشود و خواهرها بنابر عرف و فرهنگ، ادعایی بر ارث نمیکنند. به گزارش گروه تحلیل، تفسیر و پژوهشهای خبری ایرنا، در حوزه جغرافیایی گستردهای از کشورمان به خصوص در روستاها و شهرهای کوچک قواعد نانوشته اجتماعی ایجاب میکند که خواهران حق ارث خود را به برادرانشان ببخشند و ادعایی در خصوص ارث نداشته باشند. این موضوع در برخی مناطق فقط در مورد زمینها و اراضی کشاورزی صدق میکند و در برخی مناطق شامل کل ارث میشود.
علی رغم اینکه اسلام در خصوص حق ارث زنان صراحت کامل دارد و قانون نیز از دریافت ارث توسط زنان حمایت کامل میکند، این فرهنگ قدیمی به قوت خود باقی است و زندگی میلیونها زن را تحت تاثیر قرار میدهد.
حوزه جغرافیایی و مساله قومیت
با توجه به اینکه این فرهنگ بیشتر در بین زاگرسنشینان دیده میشود برخی گمان میکنند ریشه قومی دارد و برای مثال در بین طایفههای لر رایج است. اما با توجه به گسترش آن در حوزه جغرافیایی وسیعتر نمیتوان برای آن ریشه قومی قایل شد. فرهنگ ارثبخشی در کل حوزه جغرافیایی زاگرس، در بین لرها، کردها، عربهای استان خوزستان و حتی بخشهایی از استان فارس گزارش شدهاست. علاوه بر آن در کل ایران به صورت پراکنده در روستاها شاهد ارث بخشی اجباری هستیم. بناراین نمیتوان این موضوع را به قوم خاصی نسبت داد
اقتصاد کشاورزی، زمین و پدرمکانی
به نظر میرسد ارثبخشی اجباری بیشتر در جوامعی رواج دارد که اقتصادشان مبتنی بر کشاورزی در نتیجه وابسته به زمین است. در گذشته نظام اجتماعی این جوامع نیز مبتنی بر خانواده گسترده بوده که از طریق پدرمکانی قوام میگرفته است. به این معنی که خانواده جدید، بعد از ازدواج در کنار خانواده مرد سکنی میگزید. در این نظام پسر به عنوان جانشین و عامل تداوم و بقای خانواده و دختر به عنوان «عضو مهمان» که قرار است در آینده به خانواده دیگری بپیوندد، تلقی میشود. در این شرایط باقی ماندن زمین کشاورزی به عنوان منبع درآمد خانواده، در دست پسرها امر دور از انتظاری نیست. همچنین بهرهمندی دختر از ارث کم شدن منابع مالی خانواده و واگذار کردن آن به غریبه تلقی میشود. با این اوصاف احتمالاً در گذشته ارثبخشی اجباری زنان هرچند به ناعدالتی و نابرابری جنسیتی دامن میزده، اما دارای کارکرد مهمی در جامعه به نفع خانواده پدرمکان _ و البته مرد سالار _ بودهاست. کارکردی که با تغییر شکل خانواده از خانواده گسترده به خانواده هستهای و از پدرمکانی به نو مکانی به کل از دست رفتهاست.
حمایت روکشی برای سلطه و تبعیض
هرچند خانواده ایرانی سالها است که از خانواده گسترده به خانواده هستهای تغییر شکل داده و نومکانی جای پدرمکانی را گرفتهاست، با این وجود نگرشهای فرهنگی مرتبط با آن همچنان باقی است. وقتی وارد این جوامع میشویم و از وضعیت تقسیم ارث سوال میکنیم، بیش از همه از «ساختار ویژه خانواده» میشنویم. در بافت فرهنگی مورد بحث فرض بر این است که صمیمت بین خانوادهها بسیار بالا است، مادیات اهمیت زیادی ندارد و مهمتر اینکه برادرها نسبت به خواهران نقش حمایتی دارند. گویا برادرها یا برادر بزرگتر جانشین پدر فرض میشود و به لحاظ فرهنگی همان طور که انتظار میرود زن ارث خود را ببخشد از او نیز انتظار میرود مانند یک پدر از خواهر خود حمایت کند. زنان از حق مالکیت خود چشم پوشی میکنند و در مقابل از حمایت عاطفی و اجتماعی برادرانشان برخوردار میشوند.
البته در عالم واقع این حمایت شکل بسیار محدود و حداقلی دارد و شامل اقداماتی مانند عیادت در ایام بیماری، اهدای هدایای مالی، پذیرایی مفصل و چند روزه از خواهر و مانند آن میشود. با توجه به اینکه خشونت علیه زنان در برخی از مناطق بسیار بالا است و حتی خودکشی و خودسوزی زنان نیز بیشتر در آن مناطق دیده میشود،
به نظر میرسد حمایت گفته شده از زنان باعث بهبود وضعیت آنان نشده و برای مثال اگر زنی در معرض خشونت خانگی قرار دارد، حمایت مردان امکان دفاع در برابر این خشونت را فراهم نمیکند. ظاهراً این موضوع ناشی از معنای حداقلی حمایت در این بافت فرهنگی است.
نظام مردسالار و ساختار مردانه مالکیت
نمیتوان مساله ارثبخشی اجباری را بدون توجه به نظام مردسالار و مردانه بودن مالکیت تحلیل کرد. هر چند در ظاهر با فرهنگ خانوادگی مبتنی بر حمایت و رضایت طرفین مواجه هستیم، اما بنابر نظر کارشناسان ریشه ماجرا را باید در نظام مردسالار جوامع سنتی از یک طرف و مردانه بودن نهاد مالکیت از طرف دیگر جست وجو کرد. در بیشتر این مناطق مالکیت به خصوص مالکیت زمین موضوعی ذاتاً مرادنه تلقی میشود و فرض بر این است که زن نیازی به پول یا ملک ندارد. پرواضح است که سازوکار قدرت در محروم کردن زنان از مالکیت بر منابع مالی در جریان است. چه چیزی موثرتر از محرومیت از مالکیت میتواند موقعیت فرودست زنان را تثبیت کند و نظام اجتماعی مردسالار را علیرغم تغییرات اجتماعی گسترده دوره مدرن، سرپا نگه دارد؟ و چه چیزی بهتر از ارزشهای خانودگی میتواند صورت خوشی از چهره واقعی و تلخ ماجرا ارایه کند؟ جای تعجب ندارد که نابرابری و ناعدالتی برآمده از نظام مردسالار خود را زیر نقاب «خانواده گرم و صمیمی» پنهان کند.
فرهنگ از خودگذشتی و بازتولید نابرابری
هنگامی که نهاد خانواده و نهاد اقتصاد متناسب با الگوهای مردسالارانه شکل گرفته، انتظار میرود نهاد فرهنگ نیز از نظام مردسالاری حمایت کند. اینجا است که میبینیم دختران از ابتدا با ارزشهایی مانند از خودگذشتگی، ایثار، سازگاری، وابستگی و حمایت طلبی تربیت میشوند و در کنار آن دیوار بزرگی از «حجب و حیا» بر اطراف آنان کشیده میشود. تا نخواهند به خاطر «چهار متر زمین» برادرشان را دلخور کنند! اما زمانی که از حق قانونی و شرعیشان محروم میشوند، اجازه دلخوری به خود نمیدهند.
البته نباید فراموش کرد که حوزه عمل و تاثیرپذیری افراد فقط شبکه خانودگیشان نیست. یعنی مساله به خواهرها و برادرها مربوط نمیشود. بلکه اغلب با شبکه روابط بزرگتری مواجه هستیم که متاثر از ساختار طایفهای و عشیرهای است. خواهری که ادعایی بر ارث داشته باشد و حق خود را طلب کند، هزینه اجتماعی بالایی بابت این ساختار شکنی خواهد داد. نه تنها برادر او چنین چیزی را بر نمیتابد، بلکه اساساً از طرف کل شبکه خانوادگی تحمل نمیشود و ممکن است به طرد فرد از فامیل منجر شود.
البته میزان هزینه اجتماعی به تناسب قدرت و ضعف ساختارهای سنتی متفاوت است. در برخی از بافتها که ارزشها و ساختارهای سنتی به قوت خود باقی است، هزینه اجتماعی بسیار بالا است، اما در جاهایی که سرعت تغییرات اجتماعی بیشتر بوده حتی بعضاً خود برادرها نیز با تغییرات فرهنگی همراهی میکنند و ارث را طبق قانون تقسیم میکنند.
تغییرات اجتماعی و وظیفه ما
تغییرات و تحولات اجتماعی بی توجه به خواست و اراده ما پیش میروند و ابعاد زندگی ما را دگرگون میکنند. واضح است که سنت ارثبخشی اجباری نیز طی سالهای گذشته از این تغییرات در امان نبودهاست. مهاجرت از روستا به شهر، تغییر اقتصاد کشاورزی به سایر اشکال اقتصادی، تحول ارزشهای خانودگی، افزایش تحصیلات و اشتغال زنان، دگرگونی نگرشی نسلهای جدید و مانند آن عواملی هستند که شیوههای سنتی تقسیم ارث را تحت تاثیر قرار میدهند. از طرفی زمین کشاورزی ارزش پیشین خود را از دست داده و ساختار خانوادهها دچار تغییر شده، از طرف دیگر زنان با آگاهی و جسارت بیشتری حقوق خود را دنبال میکنند. البته ماجرا به این آسانی پیش نمیرود. ارزشهای فرهنگی دیرپاتر از نظام اقتصادی یا حتی خانوادگی است. خانوادههایی که تماماً به شهر مهاجرت کرده و به ظاهر مطابق با ارزشهای برابریخواهانه زندگی میکنند، در لایههای زیرین پای بند ارزشهای هزار سالهاند. به این ترتیب اگر خواهری ادعای ارث کند، با مخالفت اعضای خانواده مواجه میشود، متهم میشود به اینکه خانواده را دچار تنش کرده و به مال برادر چشم دارد و به راحتی از خانواده طرد میشود.
در چنین شرایطی این وظیفه نهادهای دولتی، رسانهها، روشنفکران و نهادهای مردمی است که با مداخله درست افکار عمومی را نسبت به مساله حساس کنند. با آگاهی بخشی به زنان و مردان زمینه احقاق حق زنان را فراهم کنند و ایجاد تغییرات حقوقی و فرهنگی با هدف افزایش عدالت جنسیتی را چشم انداز خود قرار دهند.