تهران – ایرنا- چند روز پیش خبری در فضای مجازی منتشر شد مبنی بر اینکه یک نوجوان افغانستانی توسط چند تن از اهالی روستایی در قشم مورد ضرب و جرح شدید قرار گرفت.

بر اساس آنچه که در فضای مجازی نقل شده موضوع از این قرار بوده که این پسر 16 ساله برای یک زن، مزاحمت ایجاد کرده و بر همین اساس از جانب چند تن از اهالی روستا، کتک شدیدی خورده بود و از طرفی هم افراد مرتکب این ضرب و شتم، فیلمی را از این رفتار خشن گرفتند و در فضای مجازی پخش کردند.

این ماجرا را می توان از چند وجه بررسی کرد. یک وجه آن  ، دیدگاهی حقوق بشری است. براساس دیدگاه یاد شده، این پسر، فارغ از تابعیتش یعنی اینکه ایرانی است یا افغان به هر حال کودک است چرا که براساس پیمان نامه حقوق کودک، افراد کمتر از 18 سال کودک به شمار می آیند.افراد کمتر از 18 سال از آنجا که کودک به شمار می آیند در مقابل کاری که انجام می دهند مسئول نیستند و جامعه باید به آنان کمک کند تا برای زندگی بعد از 18 سالگی خود را اماده کنند و مسئولیت بپذیرند.

همچنین می توان از این نظر که این پسر، مهاجر افغانستانی است هم ماجرای ضرب و شتم دیدن او را تحلیل کرد که در این راستا متاسفانه برخورد برخی هموطنان به بیشتر مهاجران افغان، برخورد چندان مطلوبی نیست.

از یک بعد دیگر هم می توان به این ماجرا نگاه کرد و آن بحث خشونت در جامعه است و این پرسش که این همه تلخی و خشونت را از کجا آورده ایم؟!

** پسر افغانستانی مرتکب خطای احتمالی در قشم یک کودک است

اگر بخواهیم از نظر حقوقی و اینکه این پسر در مقام یک انسان چه جایگاهی در حقوق بشر دارد، ماجرا را تحلیل کنیم باید  اذعان کنیم که براساس کنوانسیون بین المللی پیمان نامه حقوق کودک،بر اساس ماده یک این پیمان به هر انسان کمتر از ۱۸ سال کودک گفته می‌شود.

مهدخت صنعتی از بنیانگذاران انجمن حمایت از حقوق کودکان در خصوص فردی که به 18 سالگی نرسیده است و کودک به شمار می آید، چنین می گوید: افراد کمتر از 18 سال از آنجا که کودک به شمار می آیند در مقابل کاری که انجام می دهند مسئول نیستند و جامعه باید به آنان کمک کند تا برای زندگی بعد از 18 سالگی خود را اماده کنند و مسئولیت بپذیرند.

پس فرد مرتکب خطا در قشم، نه تنها کودک به شمار می آید بلکه در مقامی هم  نیست که مسئولیت واقعی را بپذیرد، حال که خطا کرده، با توجه به شرایط سنی و متناسب با خطایی که انجام داده است باید با او برخورد قضایی داشت.

حال که فرد خطاکار ماجرای قشم، یک کودک است آیا مجازات (ضرب و شتم شدید ) اعمال شده، متناسب با سن او است؟

فرشید یزدانی، مدیر عامل انجمن حمایت از حقوق کودک در گفت و گو با خبرنگار گروه تحلیل، تفسیر و پژوهش های خبری ایرنا در واکنش به ضرب و شتم شدید اعمال شده روی این نوجوان اظهار می دارد: برخی از کودکان ممکن است رفتاری معارض با قانون داشته باشند و مرتکب خطا  شوند اما مساله ، نوع برخورد با کودک خطاکار است که باید متناسب با سن او انجام شود. خشونتی که روی این نوجوان در قشم اعمال شد، حتی برای یک مجرم بزرگسال هم متناسب نبود چه رسد به یک کودک. یعنی اگر این نوجوان، بالای 18 سال هم بود نباید اینگونه تا سر حد مرگ به خاطر خطای احتمالی کتک می خورد.

** واکنش ناجا به خشونت اعمال شده روی پسر 16 ساله

بیایید یک بار دیگر، ماجرای ضرب و شتم در قشم را اندکی، کامل تر مرور کنیم. آن طور که یزدانی بر اساس اطلاعات  بدست آمده توسط انجمن حمایت از حقوق کودکان اظهار می دارد، پسر افغانستانی 16 ساله، مزاحم یک زن از روستای «سلخ» می شود(گفته می شود که پسر به زن متلک گفته است)، فردای آن روز نه از جانب همسر زن بلکه توسط چند نفر دیگر که احتمالا از نزدیکان و آشنایان زن هستند به شدت کتک می خورد و بعد هم  ضاربین بعد از ارتکاب این عمل، پسر را به پاسگاه تحویل می دهند. این پسر در زمان حاضر به علت شدت جراحات وارده در یکی از بیمارستان های بندرعباس بستری است.

یزدانی در این خصوص می گوید: وقتی پسر، توسط ضاربان تحویل داده شد انتظار می رفت که مسئولان، تحویل دهندگان پسر را هم دستگیر می کردند، اما دستگیری ضاربان وقتی انجام شد که خبر در فضای مجازی منعکس شد.

این ضاربان اولا باید پسر را تحویل قانون می دادند بدون اینکه به او آسیبی برسانند که آسیب رساندند. بعد هم آنقدر به کار خود مطمئن بودند که او را بابت خطایش یعنی متلک گفتن به یک زن، تنبیه کردند اقدامی که خود، جرمی محرز است.

این امر را می توان با مثالی توضیح داد. اگر فردی جهت دزدی به خانه ای بیاید و توسط صاحبخانه غافلگیر شود، صاحبخانه حق ندارد تا رسیدن پلیس به دزد، آسیبی برساند چرا که دزد در صورت آسیب دیدن توسط صاحبخانه می تواند به مراجع قضایی شکایت کند. ماجرای کتک خوردن پسر افغانستانی هم همینطور است. اگر خطایی انجام داده است باید به مراجع قضایی تحویل داده می شد نه اینکه افراد، سرخود، او را مجازات کنند. از آنجا که مجازات خودسرانه برای این پسر اعمال شده است بنابراین این پسر می تواند متقابلا از ضاربین شکایت کند.

یزدانی، مدیر عامل انجمن حمایت از کودکان در این ارتباط اظهار می دارد: انجمن در دو عرصه می تواند این ماجرا را پیگیری کند یکی اینکه می تواند در حوزه مددکاری وارد شود و دیگر اینکه وکلای انجمن از نظر حقوقی می توانند وکالت این بچه را برعهده بگیرند.اگر به جای این پسر افغانستانی، یک پسر از اهالی همان روستا (پسر ایرانی) خطای یاد شده را انجام می داد آیا مجازاتش، ضرب و شتم مذکور بود؟ در این خصوص، مدیر عامل انجمن حمایت از حقوق کودکان اظهار می دارد: مجازات، قطعا ، متفاوت بود.

او وجود خشونتی این چنینی روی یک کودک و فیلم گرفتن از صحنه کتک خوردنش را نیز قابل تامل می داند. اینکه یک عده، چند نفری روی سر بچه ای بریزند و او را به شدت کتک بزنند و برخورد اولیه ای با ضاربان نشده باشد،واقعا این همه خشونت از کجا آمده است؟ آیا چنین خشونت و خشونت هایی از این قبیل، قابل تامل نیست؟

یزدانی برای وجود رویکردهای خشونت طلبانه در جامعه ابراز تاسف می کند. اینکه ضاربان چنین خودسرانه با پسر برخورد کردند، نشان دهنده نوعی بیماری اجتماعی است. وقتی خشونت ورزان، خودشان، پسر افغانستانی را به تحویل می دهند، در واقع انگار که همین خشونت مورد تایید بافت همان روستا یا جامعه است.

**نوع نگاه ما به مهاجران افغان چگونه است؟

یزدانی اعمال چنین خشونت هایی را به عللی مرتبط می داند که یکی از علل آن می تواند، نوع نگاه به مهاجرین به خصوص کودکان مهاجر افغانستانی، طی سال های گذشته در ایران باشد.

این اولین باری نیست که کودکی مهاجر در ایران چنین خشونتی را تجربه می کند. به گفته یزدانی مصادیق دیگری هم وجود دارد که یکی از آنها بریده شدن گوش یکی از بچه های افغانستانی در تهران طی سال گذشته بود.

او یاد آور می شود که به عنوان مثال کودکان زباله گرد که شمار قابل توجهی از آنان تبعه افغانستان هستند و ورود غیر قانونی به ایران دارند، گاه بشدت توسط عوامل پیمانکار، کتک می خورند اما نمی توانند شکایت کنند چرا که آنها نگرانند که اگر پلیس متوجه غیر  قانونی بودن ورود آنان به کشور شود، آنها را به افغانستان بازگرداند. از طرف دیگر، جلوگیری از خشونت از وظایف پلیس است.

**  نگاه برابر به انسان ها نداریم

پرسشی پیشامد کرده است و آن اینکه اگر به جای این پسر افغانستانی، یک پسر از اهالی همان روستا (پسر ایرانی) خطای یاد شده را انجام می داد آیا مجازاتش، ضرب و شتم مذکور بود؟ در این خصوص، مدیر عامل انجمن حمایت از حقوق کودکان اظهار می دارد: مجازات، قطعا ، متفاوت بود. بخشی از این مساله ناشی از نگاه برخی از هموطنان به مهاجران است. اگر این پسر، ایرانی بود و خانواده داشت، برخورد متفاوت تری با او می شد.

یزدانی در پایان سخناننشمی خواهد تا دادستان به عنوان نماینده مدعی العموم، ماجرای مورد ضرب و شتم شدید قرار گرفتن این پسر را پیگیری کند.

**مدارای ما ایرانی ها کجا رفته است؟

سخن آخر اینکه  این ماجرا کتک خوردن نوجوان افغانستانی، نشان دهنده این نکات است که باید خطا یا بزه یا جرم را از کانال قانونی پیگیری کنیم که پشت بند آن جلوگیری از هر گونه اعمال خشونت خودسرانه روی افراد به ویژه کودکان است. اما بد نیست این همه جوالدوز که به دیگران می زنیم، یک سوزن هم به خودمان بزنیم. ما ایرانی هستیم و ایرانی در تمام طول تاریخ به مردم داری، تساهل و تسامح و پیش قدم نشدن در جنگ و ستیز معروف بوده است. یعنی اینکه ایرانی که همیشه واژه « مدارا» را سر لوحه زندگی خود قرار داده، چه بر سرش آمده که مدارا را از یاد برده است؟

مهم نیست به جای مدارا چه بگوییم. بگوییم «رواداری»، بگوییم «تحمل»، بگوییم «تسامح»، «تساهل» و یا             «بردباری» فرقی نمی کند؛ فقط آنچه که معلوم است این است که به نظر می رسد مدارا  در جامعه رنگ باخته است.

به نظر می رسد که در جامعه حال حاضر بیشتر ستیز اجتماعی به جای فرهنگ مدارای اجتماعی خودنمایی می کند. چرا که دیگر، گفت و گو برای حل مسائل، مقدم بر عمل اجتماعی ( مثل مجازات ) نیست. انگار خیلی ها نمی توانند گفت و گویی سالم داشته باشند و ترجیح می دهند با عمل خود هر چند نامطلوب، حرف خود را به کرسی بنشانند. انگار، خیلی از ما مردم، سطح تحملمان پایین رفته است و هیچ جایی برای گفت و گو نداریم و فکر می کنیم که کودکان و مهاجران، کسانی هستند که قابل گفت و گو نیستند! این همه تلخی را از کجا آورده ایم!

مدارا چیست؟ ولتر تعریف خوبی از مدارا دارد، «مدارا نیک‌ترین خصلت آدمی است ما همه، سستی‌ها و خطاهای بسیاری داریم. بیاییم حماقت‌های خود را بر همدیگر ببخشاییم، این نخستین قانون طبیعی است».