به گزارش گروه تحلیل، تفسیر و پژوهش های خبری ایرنا، حدود یک هفته از فروش الکترونیکی بلیت بازی تیم های ملی فوتبال ایران و کامبوج می گذرد.
این اولین باری است که به این شکل درهای ورزشگاه به روی زنان باز شدهاست و همگان با هیجان منتظرند تا ببینید اولین تجربه حضور زنان چه طور خواهد بود. البته تا همین امروز هم اتفاقات قابل توجهی پیرامون این موضوع رخ دادهاست؛ از بحثهای داغ کاربران شبکههای مجازی تا اعتراض عده اندکی برای این مجوز.
آنچه در این میان جلب توجه میکند استقبال بینظیر زنان برای حضور در ورزشگاه است. اولین جایگاه اختصاص یافته به زنان در همان ساعتهای اولیه پر شد و جایگاه دوم، سوم و چهارم نیز به سرعت تکمیل شد و تعدادی هم منتظر افزایش ظرفیت برای خرید بلیت هستند.
پیش از فرارسیدن روز بازی ایران- کامبوج برخی رسانه ها نوشتند در مجموع ۳۵۰۰ بلیت از سوی زنان خریداری شده و هنوز تعداد بلیت مردان به این رقم نرسیده است.
ماجرا از چه قرار است؟ چرا زنان این قدر مشتاق حضور در ورزشگاه هستند؟ آیا همه افرادی که این موضوع را با اشتیاق دنبال میکنند، فوتبالدوستانی هستند که به صورت حرفهای بازیها را دنبال میکنند؟
حتما تعدادی از زنان مانند مردان، از طرفداران تیم ملی یا سایر تیمهای باشگاهی هستند. این دسته از زنها را در بین سرخها و آبیها یا طرفداران تیم تراکتور با گریمهای پسرانه بارها دیدهایم. عدهای هم بازیهای تیم ملی را دنبال میکنند و ممکن است طرفدار دروازهبان یا فوتبالیست خاصی باشند و به خاطر تشویق او خواهان حضور در ورزشگاه باشند. بعضیها هم هیجان بازی و جو ورزشگاه را دوست دارند و میخواهند بخشی از آن تجربه باشند و در فضایی راحت هیجانات خود را ابراز کنند. اما همه اینها تنها بخش کوچکی از ماجرا است.
اتفاق اصلی جایی فراتر از ورزش در شرف وقوع است. مساله پوشیدن لباس سه رنگ، دمیدن در شیپور و تکان دادن پرچمهای رنگی نیست. مساله در دسترسی به گزینهها و برخورداری از حق انتخاب است.
نظریهپردازان توسعه اجتماعی معتقدند یکی از گویاترین شاخصهای توسعه اجتماعی، افزایش گزینههای انتخاب است. هر چه جامعه کمتر توسعهیافته باشد دامنه انتخابهای افراد محدودتر است، در مقابل هر چه جامعه توسعهیافتهتر باشد، گزینههای بیشتری برای انتخاب در دسترس فرد قرار دارد؛ چه فرد بخواهد در مورد نحوه ازدواج و سبک زندگی خود تصمیم بگیرد چه در موضوع کوچکی مانند گذران اوقات فراغت یا خرید یک هدیه.
واضح است که افزایش انتخاب افراد، هم نیازمند توسعه اقتصادی و هم نیازمند توسعه فرهنگی است. هم باید زیرساختهای مادی، امکانات و منابع فراهم باشد و هم منابع به صورت برابر در اختیار همگان قرار بگیرد.
زنان نیز مانند همه شهروندان جهان مدرن خواهان افزایش گزینههای خود برای تصمیمگیری هستند، آن هم در شرایطی که امکانات و منابع مالی (در اینجا ورزشگاه) در جامعه فراهم است.
در واقع مساله در احساس آزادی و برابری است، آزادی در دسترسی و حق انتخاب به مثابه یک شهروند، همان حقی که مردان از آن برخوردارند؛ آزادی در استفاده از امکانات شهر به مثابه یک شهروند. آزادی در حق انتخاب سبک زندگی و نحوه گذران اوقات فراغت، آزادی رفتن به ورزشگاه یا نرفتن.
اینجا جدال بر سر «رفتن به ورزشگاه» نیست. جدال بر سر «حق انتخاب رفتن یا نرفتن به ورزشگاه» است. بنابراین مساله نه فقط به زنان فوتبالی بلکه کل زنان مربوط میشود؛ زنانی که میخواهند از دسترسی به ورزشگاه برخوردار باشند حتی اگر آن را انتخاب نکنند.
حضور ۳۵۰۰ زن در ورزشگاه نه اتفاقی در زندگی آنان بلکه تغییری در زندگی کل زنانی است که وقایع را دنبال میکنند و با خود میاندیشند اگر بخواهند میتوانند یکی از زنان درون ورزشگاه باشند. با باز شدن درهای ورزشگاه به روی زنان گزینهای به گزینههای بسیار محدود اوقات فراغت آنان ـ حداقل در تهران و شهرهای بزرگ ـ افزودهشدهاست.
امید است سیاستگذاران عرصه فرهنگ با توجه به بالا بودن نرخ بیماریهای جسمی و روانی در بین زنان، درهای بیشتری را به روی آنان باز کنند و گزینههای بیشتری را در اختیارشان قرار دهند. داشتن حق انتخاب شیرینتر از هر انتخابی خواهد بود.