به گزارش گروه تحلیل، تفسیر و پژوهشهای خبری ایرنا، جمع ۵۷ نفره از نمایندگان مجلس در طرح یک فوریتی خواستار اختیاری شدن دروس زبان انگلیسی از مدارس شده و در ادامه طرح از ممنوعیت قانون استخدام بهعنوان معلـم بـرای آموزش زبان انگلیسی یـا زبانهای موضـوع مـاده (۲ ) از تاریخ تصویب از سـوی وزارت آموزش و پرورش سخن میگویند. هرچند بر اساس این طرح ساعات کار معلمان موضوع این مـاده در آموزشگاههای آزاد به عنوان ساعات موظفی مورد قبول آموزش و پرورش قرار خواهد گرفت و رابطه استخدامی معلمان کنونی زبان انگلیسی با آموزش و پرورش قطع نخواهد شد اما این موضوع به دلیل این که جامعه را در آینده و در تعامل با نظام جهانی که امروزه از طریق رسانهها و فضای مجازی میسر است، با مشکل روبرو میکند.
چرا انگلیسی زبان بین المللی است؟
به دلیل نفوذ زیاد نظامی، اقتصادی، علمی، سیاسی و فرهنگی بریتانیا بر جهان پس از سده هجدهم و تأثیر ایالات متحده آمریکا از سده بیستم میلادی به این سو، این زبان در سطح جهان گسترش یافته و به عنوان زبان دوم یا زبان میانجی و اداری در بسیاری نقاط جهان کاربرد پیدا کرده است. هرچند زبان انگلیسی به عنوان زبان مادری در کشورهای انگلستان، آمریکا، کانادا، استرالیا، ایرلند، نیوزلند، آفریقای جنوبی، غنا و بسیاری کشورهای دیگر کاربرد دارد، اما از نظر تعداد کسانی که به این زبان صحبت میکنند، بنابر گزارش یورونیوز پس از زبان چینی و اسپانیایی، سومین زبان جهان و نزدیک به ۳۸۰ میلیون نفر است. انگلیسی در بسیاری از کشورها زبان میانجی است و مهمترین زبان دنیا در زمینههای سیاسی، اقتصادی، نظامی، صنعتی، فرهنگی و علمی در روابط بینالملل بهشمار میآید و از این رو در همه کشورها مشغول به تدریس آن هستند. بدین ترتیب میتوان گفت زبان انگلیسی یکی از زبانهای پرطرفدار در جهان است که بیشتر از هرچیزی نشان از هژمونی فرهنگی این زبان است که فارغ از هرگونه برداشت، توانسته خود را بر جهان تحمیل نماید.
بدین ترتیب میتوان گفت دوری از زبان انگلیسی به مثابه فاصله گرفتن از زبان بین المللی است که میتواند تبعات خوشایندی برای جامعه نداشته باشد. چرا که به عقیده زبان شناس سوئیسی «سوسور»، زبان به انسان ها امکان سخن گفتن و نوشتن را میدهد و از این منظر زبان وسیله شناخت تمام نظامهای فرهنگی مانند اسطورهها، فرهنگهای محلی یا ایدئولوژیکی است؛ که هرگونه خللی در آن میتواند شیوه ارتباط را با خلل مواجه کرده و تداوم آن به شکل مفرط انزوای اجتماعی را به همراه داشته باشد.
نظام جهانی و تسلط زبان انگلیسی
ما هم اکنون در جهانی زندگی میکنیم که به مثابه یک نظام بوده و به عقیده «والرشتاین» جامعهشناس آمریکایی، این نظام "واقعیتی اجتماعی" است که دربرگیرنده تعاملات میان ملتها، شرکتها و مؤسسات، خانوادهها، طبقات و گروههای هویتی از همه نوع است. از نظر والرشتاین غالبترین شکل سازمان اجتماعی همان چیزی است که او آن را «نظامهای جهانی» مینامد. نظام جهانی از نظر وی دارای سه قسمت «مرکز»، «نیمه پیرامون» و «پیرامون» است که این دستهبندی ناشی از نقش دولت ها در بازار اقتصاد جهانی است و امکان جابجایی هریک از دولت ها در این دستهبندی وجود دارد.
از نظر وی عنصر اساسی پیشرفت و ارتقای یک کشور نیمهپیرامونی در اختیار داشتن بازار بزرگ است که بتواند کاربرد فنآوری پیشرفته را توجیه کند و کشور مزبور نیز بتواند با هزینه پایینتری نسبت به سایر تولیدکنندگان موجود به تولید کالا در آن بازار بپردازد. وی سود حاصله از جهانی شدن را به نفع نظام سرمایهداری غرب میداند و این نظر را مطرح مینماید که کشورهای پیرامون نه تنها به برابری جهان سرمایهداری نزدیک نمیشوند بلکه به نفع وضع موجود اقدام کرده و فاصله خود با دنیای مرکز، زیاد و موقعیت خود را در اثر عدم ارتباط با این نظام ضعیفتر هم میکنند. از این منظر والرشتاین توصیه مینماید که جهان سوم باید رابطه خود را با غرب و نظام صنعتی غرب قطع نکرده و آن را حفظ کند، و ضمن اینکه رابطهاش را حفظ میکند باید مواظب باشد که تحت استعمار و وابستگی غرب قرار نگیرد.
با این نگاه میتوان گفت که زبان در اینجا حلقه واسط میان دولت ها بوده و نقشی اساسی در این زمینه ایفا کرده و به نوعی ارتباط با مرکز را تسهیل مینماید؛ چرا که نبود زبان مشترک ارتباط را با اختلال روبرو میکند. امروزه منابع اصلی دانشگاهی در تمام جهان به زبان انگلیسی نوشته شده و غالب دانشگاههای معتبر جهان نیز با زبان انگلیسی کار میکنند و از آنجا که پیشرفت در جهان بر مبنای مناسبات علمی است لذا اجتناب از این زبان واسط چندان منطقی به نظر نمیرسد.
هرچند شیوه تدریس زبان انگلیسی در کشور به درستی انجام نمیشود و بر اساس آخرین گزارش موسسه بین المللی آموزش زبان انگلیسی(Education First) در خصوص رتبه ایران در به کارگیری زبان انگلیسی کشورمان از لحاظ میزان مهارت استفاده از زبان انگلیسی از میان ۶۳ کشور حاضر در لیست با اختلاف بسیار پس از همسایگانش، امارات متحده عربی و ترکیه در رتبه پنجاه و هفتم قرار گرفته است؛ اما نمیتوان دلیل این عدم موفقیت را در وجود ذاتی خود زبان انگلیسی دانست. شیوههای تدریس در ایران متناسب با استانداردهای بین المللی نیست و دانشآموزان پس از صرف چند صد ساعت آموزش غیر استاندارد و در طول ۶ سال، قادر به سخن گفتن به زبان انگلیسی حتی در راستای مرتفع کردن نیازهای روزمره خود هم نیستند. این امر در رابطه با زبان عربی هم صادق است. در سیستم آموزشی کشور دانشآموزان بعد از گذشت ۷سال قادر به تکلم به زبان عربی نیستند. بنابراین میتوان گفت حذف زبان انگلیسی از برنامههای درسی به این بهانه که کمکی به ارتقای علمی دانشآموز نکرده و میانگین نمره فرد را را کاهش میدهد، تنها پاک کردن صورت مسئله است.
قطعاً یادگیری هر زبان دیگری غیر از زبان انگلیسی با این شیوه تدریس کنونی در مدارس نتیجهای جز این نخواهد داشت چرا که شیوه تدریس در مدارس ایران بر مبنای انباشت اطلاعات در ذهن فرد است که کمتر کاربردی در آینده برای وی خواهد داشت. این شیوه نه تنها در رابطه با زبان انگلیسی بلکه در خصوص سایر دروس تحصیلی هم صدق میکند و از این منظر رشد زیاد آموزشگاههای آموزشی آزاد را میتوان به میزان زیادی ناشی از این کاستی نظام آموزشی کشور دانست. هماکنون در کشورهای همسایه ایران (به جز افغانستان که بنا به دلایل فرهنگی و ارزشی تا حدودی از رشد علمی بازمانده) مانند عراق، آموزش زبان انگلیسی از طریق سیستمهای آموزش رسمی و عمومی برای دانشآموزان فراهم شده و با حمایت های دولت، زبان انگلیسی در بین جوانان این کشور از رشد چشمگیری برخوردار شده است.
بنابراین اگر تدریس زبان انگلیسی از طریق نظام آموزش و پرورش در ایران با موفقیت روبرو نبوده و هزینههای هنگفتی برای دولت به همرا دارد، دلیل مناسبی برای حذف این درس از دورس تحصیلی دانشآموزان به نظر نمیرسد، چرا که کلیت نظام آموزشی کشور با نیازهای روزمره افراد متناسب نبوده و با این منطق باید کلیه دروس تحصیلی را حذف و آن را به موسسات آموزشی آزاد واگذار کرد که این امر در مغایرت با اصل ۳۰ قانون اساسی مبنی بر آموزش رایگان جهت خودکفایی کشور است. لذا طرح پیشنهادی نه تنها تمهیدی برای این مسئله نیست بلکه به نوعی رویگردانی از نظام جهانی است که از این دیدگاه بازنگری طرح پیشنهادی جمعی از نمایندگان مجلس در این زمینه ضروری به نظر میرسد.