تهران- ایرنا- فارن پالیسی در گزارشی به قلم "برایان گیبسن"با بیان اینکه خیانت تازه دونالد ترامپ به کردها جای تعجب ندارد، نوشت: تصمیم دولت واشنگتن در تنها گذاشتن کردها قابل پیش بینی بود چراکه دولت آمریکا از همان ابتدای آغاز روابط با کردها، همواره منافع خود را در قبال این قوم در نظر گرفته است.

برایان گیبسن استاد تاریخ دانشگاه هاوایی پسیفیک در نوشتاری با عنوان "سرچشمه های مخفی روابط ایالات متحده و کردها، فاجعه امروز را توضیح می دهد" افزود: در ۳۰ ژوئن سال ۱۹۷۲ میلادی (خرداد ۵۱)، دو مرد کرد به نام های "ادریس بارزانی" و "محمود عثمان" به شیوه نامعلومی وارد اداره سیا  شهر"لنگلی" ایالت ویرجینیا شدند و به دفتر "ریچارد هلمز" مدیر افسانه ای این آژانس رفتند. موضوع بحث آنها تغییر حیرت انگیز سیاست ایالات متحده بود.

"هنری کیسینجر" مشاور امنیت ملی "ریچارد نیکسون" رییس جمهوری وقت ایالات متحده، شخصا به هلمز اجازه داده بود تا همدردی آمریکایی ها برای مشکلات کردها و اطمینان از "آمادگی آمریکا برای ارائه کمک به آنها را ابراز کند. کردها بیش از یک دهه علیه دولت عراق مبارزه کرده و همواره خواستار کمک واشنگتن بوده اند. حالا هلمز اعلام می کرد که ایالات متحده نظر خود را تغییر داده است، اما فراموش کرد اعلام کند این سیاست بازهم دستخوش تغییر می شود.  

در ادامه مطلب درج شده در این نشریه آمریکایی می خوانیم: تاریخ طولانی تنها گذاشتن کردها توسط آمریکایی ها به خوبی توسط ناظران سیاسی درک شده، اما آنچه بیش از همه فراموش شده خیانت های قابل پیش بینی واشنگتن بوده است. در واقع، درک تصمیم "دونالد ترامپ" رئیس جمهوری آمریکا برای پشتیبانی از ترکیه در حمله به سوریه علیه کردهای متحد ایالات متحده، بدون درک منشا روابط ناگفته کردها و  ایالات متحده غیرممکن است.

تاریخ این روابط به سال ۱۹۲۰ میلادی بازمی گردد؛ هنگامی که کردها به عنوان بزرگترین گروه قومیتی جهان که کشوری از آن خود نداشتند، در "پیمان سور" (در روز ۱۰ اوت سال ۱۹۲۰ میلادی برای تنبیه امپراتوری عثمانی که در جنگ جهانی اول در کنار امپراتوری آلمان و امپراتوری اتریش و مجارستان وارد جنگ شده بود، میان نیروهای پیروز متفق در جنگ جهانی اول (روسیه، بریتانیا و فرانسه)، و امپراتوری عثمانی امضا شد) به آنها وعده خودمختاری داده شد. اما دو قدرت بزرگ آن زمان یعنی انگلیس و فرانسه، در سال ۱۹۲۳ دوباره به هم پیوستند و سرزمین های کرد را به ترکیه مدرن، ایران، عراق و سوریه الحاق کردند. کردها علیه این خیانت قیام کردند، اما توسط استعمارگران نگلیس، فرانسوی و ترکیه سرکوب شدند. پس از گذشت چندین دهه آرامش نسبی و پس از انقلاب ۱۹۵۸ (۱۳۳۷) عراق که شاهد سرنگونی "سلطنت هاشمی" بود، کردها دوباره تلاش کردند تا به استقلال برسند.

پس از وقوع جنگ در کردستان عراق در سپتامبر ۱۹۶۱ (۱۳۴۰)، دولت ایالات متحده سیاست عدم دخالت را اتخاذ کرد. هدف اصلی سیاست واشنگتن در آن زمان حفظ روابط خوب با بغداد بود و همیشه این سوء ظن وجود داشت که "مصطفی بارزانی" رهبر گروه های کرد که ۱۱ سال ( از سال ۱۹۴۷ تا ۱۹۵۸) در اتحاد جماهیر شوروی تبعید بوده یک عامل کمونیست است.

با این حال، اسرائیل و ایران دو متحد نزدیک آمریکا در آن زمان  در منطقه به سرعت نتیجه گرفتند که کردهای عراق، متحدان ایدئولوژیک و راهبردی هستند که می توان از آنها علیه ملی گرایی و بنیادگرایی عرب در بغداد و ارتش بزرگ آن استفاده کرد. از اواسط سال ۱۹۶۲ (۱۳۴۱) ، شاه ایران به ساواک آژانس اطلاعاتی رژیم خود، دستور داد کردها در شمال عراق تامین مالی شوند تا ثبات رژیم بغداد تضعیف شود. اسرائیلی ها پس از آنکه "دیوید بن گوریون" نخست وزیر وقت اسراییل، کردها را به عنوان متحد یک استراتژیک علیه رژیم رادیکال عرب در بغداد، به رسمیت شناخت در سال ۱۹۶۴ به ایران پیوست.  برای یک دهه دیگر، راهبرد ایران و اسرائیل ساده بود: تا زمانی که کردها خطری آشکار برای بغداد هستند، ارتش عراق نمی توانست در صورت جنگ به زور علیه اسرائیل متوسل شود یا تهدیدی برای جاه طلبی های ایران در خلیج فارس باشد. این راهبرد در سال ۱۹۶۷ (۱۳۴۶)، هنگامی که عراق نتوانست نیروهای خود را در جنگ علیه اسرائیل بفرستد موفقیت آمیز تلقی شد.

اما آمریکایی ها کندتر از آن بودند که بخواهند وارد این نقش حمایتی شوند. از اواسط دهه ۱۹۶۰، ایران و اسراییل در پی متقاعد کردن کاخ سفید برای تجدید نظر در سیاست عدم مداخله خود بودند. کردهای عراقی نیز که به گونه ای مداوم با افسران خدمات خارجی ایالات متحده ملاقات می کردند نیز همین سیاست را در پیش داشتند. اما آنها همیشه با یک امتناع مودبانه استقبال می شدند.  

اما این رویکرد در ژوئیه ۱۹۶۸ (تیر تیر ۴۷) هنگامی که حزب بعث به رهبری "صدام حسین" قدرت را در دست گرفت، تغییر کرد. در مارس ۱۹۷۰ (اسفند ۴۹)، صدام نتیجه گرفت که جنگ علیه کردهای کشورش کوششی بیهوده است و شخصا به شمال سفر کرده و با بارزانی دیدار کرد. صدام با تقاضای کردها با محوریت خودمختاری در یک عراق واحد موافقت کرد، اما تاکید داشت این برنامه تا سال ۱۹۷۴ (۱۳۵۳) اجرا نمی شود. این پیمان اساسا توانست برای هر دو طرف زمان بخرد؛ از یک سو صدام توانست قدرت خود را تحکیم کند و از سوی دیگر، بارزانی توانست یک متحد جدید قدرتمند همچون ایالات متحده را داشته باشد.

پس از توافق نامه مارس، صدام پیوندهای محکمی میان عراق و شوروی برقرار کرد. در دسامبر ۱۹۷۱ (آذر ۱۳۵۰)، عراق با مسکو قرارداد تسلیحاتی امضا کرد و دو طرف در آوریل ۱۹۷۲ (فروردین ۱۳۵۱) پیمان دوستی و همکاری امضا کردند. ماه بعد، نیکسون در بازگشت از اجلاس مسکو، به تهران سفر کرد. شاه در این بازدید، نیکسون را تحت فشار قرار داد تا به کردها در بی ثبات کردن عراق کمک کند.

دولت نیکسون پس از بررسی دقیق مخاطرات این حمایت، نتیجه گرفت که تهدید شوروی-عراق برای منافع غربی توجیه کافی کمک به کردها است. پس از چراغ سبز نیکسون، عملیات کردها از دفتر کسینجر در کاخ سفید اجرایی شد. بین اوت ۱۹۷۲ (مرداد ۵۱) و اواخر ۱۹۷۴ (۵۳)، هنگامی که درگیری عراق و کردها از سر گرفته شد، دولت نیکسون بطور مکرر با ایرانیان، اسرائیلی ها و کردها مشورت می کرد که چگونه آنها را برای رویارویی اجتناب ناپذیر با بغداد آماده کند. این امر شامل انبارهای اسلحه و آموزش جنگجویان کرد با روش های نوین جنگی بود و همه اینها در شرایطی انجام می شد که روابط میان کردها و دولت بغداد به سرعت رو به وخامت می گذاشت.

در اوایل سال ۱۹۷۴ (۱۳۵۳)، صدام شرایط توافق نامه مارس را نقض کرد و به طور یک جانبه یک نسخه آبکی از استقلال را برای کردها تحمیل کرد. در پاسخ به این اقدام صدام، بارزانی به ایران سفر کرد، جایی که با شاه و رئیس سیا دیدار نمود و در آنجا خواستار حمایت ایالات متحده از طرحی برای تشکیل یک دولت عرب- کرد عراق شد. همانطور که کسینجر در خاطرات خود در سال ۱۹۹۹ (۱۳۷۸) نوشت، درخواست بارزانی "باعث ایجاد سیل ارتباطات" میان مقامات آمریکایی برای تمرکز بر دو پرسش شد: آیا ایالات متحده از این اعلامیه یکجانبه استقلال حمایت می کند و اینکه آمریکا چه سطح حمایت را می خواهد به کردها ارائه دهد؟ سازمان سیا در این مورد  نسبت به افزایش کمک های ایالات متحده هشدار داد.

اما کسینجر هشدار "ویلیام کولبی" مدیر وقت سیا را نادیده گرفت و نوشت: "عدم تمایل کولبی به همان اندازه شور و شوق بارزانی غیرواقعی بود." در نهایت نیکسون تصمیم گرفت کمک های ایالات متحده را به کردها افزایش دهد، از جمله تهیه ۹۰۰ هزار پوند سلاح ساخت شوروی و مبلغ یک میلیون دلار کمک به پناهندگان. در آوریل ۱۹۷۴ (فروردین ۵۳)، کسینجر دستورات نیکسون را به سفیر آمریکا در تهران ارسال کرد. این دستورات اهمیت بسیاری داشت زیرا منافع ایالات متحده در قبال کردها را تعیین می کرد.

وی در این بیانیه نوشت: ۱. به کردها این ظرفیت داده شود تا پایگاهی منطقی برای مذاکره بر سر به رسمیت شناختن حقوقشان توسط دولت بغداد داشته باشند.۲. برای حفظ دولت فعلی عراق کمک کنند. اما ۳. عدم تجزیه عراق به طور دائم زیرا یک منطقه خودمختار کرد از نظر اقتصادی نمی تواند دوام آورد. 

همچنین مشخص شد که حمایت ایالات متحده از یک دولت کرد به مدت طولانی مدت امکان پذیر نیست زیرا نمی توان آن را پنهان نگه داشت و نگرانی های عمیقی در دولت آمریکا در مورد سرپا ماندن یک کشور کرد وجود داشت که این نگرانی ها فارغ از نگرانی های شاه ایران در مورد استقلال کردها با توجه به اقلیت بزرگ کرد ایران بود.

این مساله یک مشکل اساسی کردها را که همیشه با آن روبرو بوده اند، نشان می داد و آن جغرافیای کردستان بود. یک کردستان مستقل محاط به خشکی است و بدون وابستگی به قدرت های خارجی و خصمانه ای همچون ترکیه، ایران، عراق و سوریه نمی توانست در اقتصاد بین الملل شرکت کند. به عنوان مثال، اگر کردها می خواستند نفت یا گاز طبیعی صادر کنند، باید برای دسترسی به بازارهای بین المللی، خطوط لوله خود را از قلمرو همسایگانشان عبور می دادند و اگر هیچ یک از این کشورها توافق نمی کردند، اقتصاد کردستان محکوم به شکست می شد. حتی خدماتی مانند سفر هوایی به دولت های خارجی وابسته بود زیرا پروازهای مرزهای کردستان باید از طریق آسمان کشورهای متخاصم انجام می شد؛ کشورهایی که با ایالات متحده روابط دارند. به همین دلیل، علیرغم نزدیکی ایالات متحده به کردها و آرمان آنها، ایالات متحده همواره هرچند نه به صورت علنی عدم تمایل خود برای حمایت از استقلال کرد ها را نشان می داد.  

در اواخر سال ۱۹۷۴ (۱۳۵۳) ارتش عراق به دلیل راهنمایی نزدیک مشاوران نظامی شوروی، یک حمله همه جانبه علیه کردها به راه انداخت و دستاوردهای عمیقی در نقاط کوهستانی به دست آورد. در واقع علیرغم تلاشهای چشمگیر ایران و اسرائیل برای تقویت نظامی کردها، عراقی ها توانستند این دستاوردها را از زمستان ۵۳ تا ۵۴ حفظ کنند. این امر باعث ایجاد طرحی از سوی کیسینجر و اسرائیلی ها شد تا به موجب آن ۲۸ میلیون دلار اسلحه به کردها ارائه دهند.

اما دیگر خیلی دیر شده بود. جغرافیای سیاسی کردها تغییر کرده بود. در ۱۸ فوریه ۱۹۷۵ (اسفند ۵۴)، شاه با کسینجر در زوریخ دیدار کرد. وی به کسینجر اطلاع داد که کردها "هیچ راه حلی برای خود باقی نگذاشته اند" و در فکر دیدار با صدام در نشست اوپک ماه مارس هستند تا ببیند آیا می توانند حمایت صدام را در مورد برخی امتیازات مرزی سازش کنند. کسینجر در خاطرات خود در سال ۱۹۹۹ (۱۳۷۸) ادعا کرد که مخالف پیشنهاد شاه بوده و به او هشدارهای مکرر خود را یادآوری کرده که "سقوط کردها باعث بی ثباتی کل منطقه می شود."

اما هیچکدام از اینها اهمیتی نداشت. ایران تصمیم خود برای ترک کردن کردها را به ایالات متحده تسلیم کرد. در ۶ مارس، شاه و صدام توافق نامه الجزایر را امضا کردند؛ تتوافقنامه ای که بر سر مبادله حاکمیت جزئی بر روی آبراه شط العرب، یک آبراه استراتژیک در امتداد مرز ایران و عراق بود و به جای آن دو طذف متعهد به عدم دخالت در امور یکدیگر شدند. شاه دستور بستن مرز ایران با عراق را صادر کرد و به عبارتی کردها را با گرگ تنها گذاشت. حالا با بسته شدن مرزها، آمریکایی ها و اسرائیلی ها ناتوان از ارائه کمک مداوم به کردها بودند. روز بعد، ارتش عراق تمام قوای خود را بکار گرفته و سبب فرار هزاران غیرنظامی کرد به ایران شد. افسران سیا و نیروهای ویژه اسرائیلی که به متحدان کرد خود در جنگ با عراق کمک کرده بودند، متحیر بودند، به ویژه کیسینجر که ۳ سال به شیوه ای خستگی ناپذیر کار کرده بود تا فرصتی برای جنگ به کردها بدهد. اما دیگر نمی توانست جلوی کشتار را بگیرد. با بسته شدن مرزهای ایران هیچ راهی برای ادامه کمک های آمریکا وجود نداشت. نیروهای صدام کردها را تضعیف کرده و ۱۴۰۰ روستا را ویران کردند.

این پایان غم انگیز مداخله آمریکا برای حمایت از کردها، نشانه آغاز روابط عقب و جلو بین ایالات متحده و کردها است که امروز نیز شاهدش هستیم. پس از کناره گیری ایران، آمریکا و اسراییل از حمایت کردها، هزاران کرد در عراق جان خود را از دست دادند. در دهه ۱۹۸۰، کردها و ایالات متحده خود را در طرف مقابل جنگ ایران و عراق یافتند؛ هنگامی که شاهد بودند صدام مرتبا از سلاح های شیمیایی علیه ایرانی ها و کردها استفاده می کند و منجر به نسل کشی گسترده در کردستان عراق شده است. اما در اوایل دهه ۹۰ میلادی ورق دوباره برگشت. پس از حمله عراق به کویت در سال ۱۹۹۰ (۱۳۶۹) ایالات متحده از کردها خواست علیه دولت صدام قیام کنند. در آوریل ۱۹۹۱ (فروردین ۷۰)، کاخ سفید متوجه اشتباه خود شد و عملیاتی به راه انداخت و  منطقه پرواز ممنوع را در شمال عراق ایجاد کرد و به کردهای عراق اجازه داد در صلح زندگی کنند. در سال ۱۹۹۲ (۱۳۷۱)، کردهای عراق دولت خودمختار اقلیم کردستان را تأسیس کردند که در طول جنگ عراق و جنگ علیه داعش به یک متحد ضروری آمریکا تبدیل شد.

در نهایت به نظر می رسید که سرانجام ایالات متحده اشتباهی را که در سال ۱۹۷۵ مرتکب شده بود را درک کرده است. اما این آخرین خیانت باز هم نباید تعجب آور باشد. خیانت تازه ترامپ به کردها کاملا با منافع ایالات متحده در قبال کردها که از همان ابتدا تعریف شده بود، منطبق است.

"فارن پالیسی" نام نشریه خبری سیاسی-اقتصادی است که بنیانگذاران آن" ساموئل هانتینگتون" و "وارن منشل" می‌باشند. این نشریه در سال ۱۹۷۰ بنیان نهاده شد. محتوای اخبار و گزارش های این نشریه بر امور جهانی، حوادث جاری و سیاست داخلی و بین المللی متمرکز است. "موشه نعیم" از سال ۲۰۰۰ تا ۲۰۱۰ سردبیر آن بود. در سال ۲۰۰۸ شرکت واشنگتن پست متعلق به هلدینگ گراهام آنرا خریداری کرد، و از سال ۲۰۱۰ سوزان گلاسر سردبیر آن شد".