در طول سده‌های متوالی، زبان فارسی از مهم‌ترین عوامل پیوند میان مردمان ایران‌زمین بوده و همه اقوام ایرانی در غنای هر چه بیشتر و گسترش آن نه فقط در ایران، بلکه در پهنه‌ای بسیار وسیع، از اقصای شبه‌قاره هند تا ماوراءالنهر و اران و قفقاز و آناتولی و دیگر سرزمین‌های دوردست کوشیده‌اند و بدین‌سان آثاری از نظم و نثر پدید آورده‌اند که از جمله مواریث انسانی و بشری در شمار است. از این رو، ⁠نهمین مجلس از سلسله مجالس علمی بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار، به یاد و احترام پروفسور ژیلبر لازار، ایران‌شناس فقید فرانسوی، با عنوان «زبان فارسی، ایران و فرهنگ‌نویسی»، عصر آخرین روز ماه مهر در کانون زبان پارسی برگزار شد که طی آن، علی بهرامیان به گفت‌وگو با «ژاله آموزگار» و «حسن انوری» پرداخت.

در ابتدای جلسه، ژاله آموزگار گفت: همه زبان‌هایی که مادر نامیده می‌شوند به محدوده خاصی تعلق ندارند و از این رو زبان فارسی و فرهنگ ایرانی محدوده عظیمی را شامل می‌شود ولی به سبب منشا و ساختار یکسان خویشاوند هستند و زبان‌های ایرانی نامیده می‌شوند مانند سُغدی، خوارزمی، سَکایی، اوستایی، مادی، فارسی باستان و حتی ایلامی. آنچه باید رمز ماندگاری زبان فارسی دانست این است که زبان ما مثل یک انسان زنده زندگی کرده و با طی سه دوره فارسی باستان، فارسی میانه و فارسی امروز تحول یافته است.

حسن انوری در ادامه درباره دلایل ماندگاری این زبان اظهار کرد: زبان فارسی برای ما از جهات مختلف اهمیت و شاخصیت دارد. نخست آنکه وسیله تفاهم و گفت‌وگو میان اقوام مختلف ایران است. ایرانیان دارای قومیت‌های مختلف هستند و هریک زبان خاص خود را دارند. دیگر آنکه اگر زبان فارسی منشا هویت نبود، آثار درخشان و مهمی به وجود نیامده بود. در میان چند هزار زبان، چند زبان را می‌توان سراغ گرفت که چندین شاهکار ادبی چون شاهنامه فردوسی، غزلیات حافظ، مثنوی مولانا، رباعیات خیام، خمسه نظامی و بوستان و گلستان سعدی را داشته باشد. در صدر این آثار اما شاهنامه قرار دارد که بزرگ‌ترین یادگار ادبی ماست و حتی محمدعلی فروغی نوشته است اگر بر من ایراد نمی‌گرفتند شاهنامه را بزرگ‌ترین یادگار ادبی نوع بشر است. سبب دیگر این است که در حال حاضر فارسی زبان رسمی سه کشور است و در گذشته زبان بین‌المللی از اقصای هند تا جنوب اروپا بود. در هند، پادشاهان گورکانی به فارسی سخن می‌گفتند. اکبرشاه خواست تا کتاب‌ها به فارسی نوشته شود و یا همایون به فارسی شعر می‌گفت و جالب آنکه فرهنگ‌های مهمی چون برهان قاطع و آنِندِراج در هند نگاشته شده است. در عثمانی هم چنین بود و فارسی زبان فرهیختگان بود و حتی سلیمان قانونی به فارسی غزل می‌سرود. حتی در بالکان آنقدر فارسی مورد توجه بود که برای مثنوی و بوستان و گلستان به تُرکی شرح نوشتند. در دورترین نقاط شرق، ابن‌بَطوطه در سفرنامه‌اش می‌نویسد که در چین، شعر سعدی را به فارسی و با آواز می‌خواندند. نکته بعد این است زبان فارسی در طول تاریخ تداوم داشته و روند تکاملی و تاریخی را گذرانده و حتی از هر سه دوره اثر مکتوب و مشخص در دست هست. نمونه فارسی باستان کتیبه بیستون است و نمونه‌های فارسی میانه آثاری چون یادگار زَریران، دینْکرد، بُنْدَهِش، اَرداویراف‌نامه و به گفته دکتر محمد معین تداوم زبان فارسی، تداوم فرهنگ را میسر ساخته است. بحث دیگر آن است که فارسی، زبانی خوش‌آوا و لطیف است و حتی ادوارد براون هم بر این لطافت صحه گذاشته است.

آموزگار سپس به تشریح ماندگاری این زبان اشاره کرد و گفت: من از چند زبان‌شناس پرسیدم چند زبان در جهان وجود دارد و برآیند آن چیزی میان ۳۰۰۰ تا ۷۰۰۰ زبان بود. در این میان برخی زبان‌ها بلعیده می‌شوند و بعضی دیگر می‌بلعند. با اینکه ایران در طول تاریخ مرتب مورد تهاجم بیگانگان چون یونانی‌ها، اعراب و مغولان بوده اما حفظ شده چون از ابتدا زبان اندیشه بوده است. کتیبه فارسی باستانِ بیستون یک متن کامل است که مقدمه، متن و نتیجه‌گیری دارد و از این رو، در آن زمان، یک شاهکار به حساب می‌آید و زبانی شعرگونه دارد. زبان فارسی نه‌تنها از میان نرفته بلکه زایا بوده و تولیدمثل بهتری هم کرده و تا جایی مدارج را طی کرده که برای خوانشِ «بوی جوی مولیانِ» رودکی نیاز به فرهنگ لغت نیست اما انگلیسی‌ها برای خواندن آثار ویلیام شکسپیر نیاز به کمک دارند. مصر اگرچه کشور متمدنی است ولی زبانش عربی شد چون شاهنامه نداشت و ما جزء زبان‌هایی هستیم که اجازه ندادیم بلعیده شود چون زبان را آدم‌‎های یک سرزمین نگاه می‌دارند و نگاهش داشتند چون قدرتش را داشت و عربی نشد. اگرچه به آثار علمی دیگر زبان ازجمله سریانی و یونانی و هندی و عربی اهمیت دادیم اما چون فرهنگِ فردوسی‌پرور داشتیم، ماند و شد دُرّ دَری.

انوری اما به شاهدمثال‌هایی از زبان فارسی پرداخت و گفت: فارسی امروز دنباله فارسی میانه است. پس از اسلام، علمای ماوراءالنهر فتوا دادند تا تفاسیر قرآن می‌تواند به فارسی نوشته شود. وقتی یعقوب لیث صفاری بر تخت نشست خواست تا شاعران تنها به فارسی شعر بسرایند و چنان بود که این زبان تا پیش از فردوسی، پخته و قوام‌یافته بود اما این شاهنامه بود که هویت‌بخشِ ما شد. جالب آنکه حتی در دربار تُرکانِ غزنوی هم فارسی، زبان رسمی بود. در قرن‌های بعد کسانی دیگر ظهور کردند و آثاری چون تاریخ بیهقی و قابوس‌نامه زمینه را برای گلستان سعدی فراهم کردند. اینها سبب شد تا سعدی پدید آید که نامش با زبان فارسی قرین شده که گلستان را نوشت و شد مهم‌ترین کتاب نثر فارسی و شگرترین تاثیر را گذاشت. زبان سعدی نرم و لطیف است و محتوای سروده‌هایش جمال‌جو و عشق‌پرور که دلالت لفظ بر معنا است و جریان سیال ذهن را به شعر تبدیل کرده است. او بود که زمینه را برای بزرگ‌ترین نابغه شعر فارسی یعنی حافظ فراهم کرد که اوج ترقی شعر فارسی است. حافظ حافظه ماست و مردمی‌ترین شاعر زبان فارسی و اگرچه سعدی به ما زبان آموخته اما درک ما از حافظ نشات می‌گیرد. اینها همه ادلّه پویایی و زایایی زبان فارسی است.

آموزگار هم در پایان به موضوعی که محل مناقشه این روزهاست، گفت: در همه دنیا، یک زبان در هر کشور زبان فارسی و زبان تعامل است و اگر چنین نباشد، یکپارچگی ملی خدشه می‌پذیرد اما کسی ایرادی به زبان‌های محلی نمی‌گیرد. در فرانسه زبان قوم فرانک و یا در آلمان زبان قوم ژرمن به زبان ملی تبدیل شده و معیار شده اما متاسفانه در ایران برخی معتقدند نباید زبان قوم فارس زبان مبنا قرار می‌گرفت. غمگینم که برخی به هر روی زبان فارسی را مورد حمله قرار می‌دهند درصورتی‌که این زایایی خاصیت آن بوده است.