به گزارش گروه اطلاع رسانی ایرنا؛ حکومت مطلقه رضاخانی از ۱۳۱۰ خورشیدی که پایه های خود را قدرتمند کرده بود، شروع به فشار و زندانی کردن مخالفان خود کرد تا آنجا که بسیاری از اطرافیان و افرادی که نقش مهمی در شکل گیری حکومت داشتند، نیز گرفتار زندان، شکنجه و نهایت مرگ شدند اما در این میان فشار بر روشنفکران و آنانی که دغدغه عدالت داشتند، دوچندان بود تا آنجا که در ۱۳۱۶ خورشیدی گروهی از این افراد دستگیر و در زندان قصر محبوس شدند که به ۵۳ نفر مشهور هستند. در میان این افراد چهره های سرشناسی از استاد دانشگاه، نویسنده، شاعر، جامعه شناس، سیاستمدار و ... حضور داشتند که از مهمترین آنها می توان به تقی ارانی، خلیل ملکی، انور خامه ای، رضا رادمنش، رضا روستا، ایرج اسکندری، بزرگ علوی، احسان طبری، مرتضی یزدی، عبدالصمد کامبخش و ... اشاره کرد.
۴۸ نفر از این افراد پس از ۱۶ ماه بازجویی، پای میز محاکمه رفتند؛ محاکمه ای که به عقیده بزرگ علوی، آن را باید محاکمه کتاب نامید، زیرا مهم ترین جرم بیشتر آنها این بود که کتاب خوانده یا کتاب ترجمه کرده یا کتابی را از فردی گرفته اند اما شاهکار این محکمه نطق تقی ارانی بود که ۶ ساعت و نیم صحبت کرد.
پژوهشگر گروه اطلاع رسانی ایرنا به مناسبت سالروز محاکمه گروه ۵۳ نفر به بررسی نطق تاریخی تقی ارانی پرداخته است.
تقی ارانی کی بود؟
تقی ارانی در تبریز متولد شده بود و همزمان با انقلاب مشروطه، تحصیلات ابتدایی خود را به پایان رساند در ۱۳۰۱ خورشیدی برای تحصیل در رشته علوم طبیعی با مخارج شخصی خود به دانشگاه برلین رفت. در آنجا برای تامین هزینه های زندگی و تحصیل مجبور بود که در یک چاپخانه در کنار دیگر کارگران کار کند و در همانجا بود که با عقاید کارگران انقلابی آشنایی پیدا کرد. ارانی پس از اینکه به ایران آمد، استاد دانشگاه تهران شد و در ۱۳۱۲ خورشیدی مجله دنیا را در تهران منتشر کرد اما پس از ۱۲ شماره در خرداد ۱۳۱۴ خورشیدی به علت بخشنامه وزارت فرهنگ، مبنی بر منع کارمندان دولت از انتشار مجله و جراید، ناگزیر تعطیل شد تا اینکه در ۱۳۱۶خورشیدی متعاقب اعتصابی دانشجویی در دانشکده فنی تهران، پلیس دارودسته ارانی را کشف و او و ۵۲ تن دیگر را دستگیر کرد. در ۱۱ آبان ۱۳۱۷ خورشیدی به پای میز محاکمه رفتند که جلسه های دادگاه تا ۲۲ آبان همان سال طول کشید.
محکمه امروز دیوارها را شکافته به دنیا خواهد رسید
بزرگ علوی شاهکار محکمه ۵۳ نفر را نطق ارانی می داند و می نویسد: دکتر ۶ ساعت و نیم صحبت کرد. دوست و دشمن را بهت فراگرفته بود. آژانها و صاحبمنصبان شهربانی با دهن باز به او نگاه میکردند. ارانی نطق خود را اینگونه آغاز کرد: برای اولینبار است که یک عده پنجاه و چند نفری از منورالفکر و کارگر با سواد ایران، یعنی افرادی که با چراغ در این محیط تاریک باید جستجو شوند، در محکمه جنایی؛ یعنی در محلی که دزدان مسلح، قطاع الطریق و قاتلها محاکمه میشوند، به عنوان داشتن یک عقیده اجتماعی به پیشگاه قوه قضایی دعوت شدهاند. محکمه امروز نافذ تر از آن است که در داخل این دیوارها محصور بماند، بلکه آنها را شکافته به دنیا خواهد رسید، چشم و گوش دنیا متوجه این دادگاه است…و با صدور رأی و گزارش آن به مقامات مافوق تمام نمیشود. محاکمه، ادعانامه و دفاع ما، هر سه، تاریخی است و مانند آثار محاکمات قرن هجدهم فرانسه…در صفحات تاریخ ایران باقی خواهد ماند.
اعتراض بر صحنه های جنایت و قوانین جابرانه
ارانی با تأکید بر این نکته که وظیفه دفاع جمع را بر عهده دارد و آنچه در دادگاه میگوید تنها دفاع از شخص خودش نیست، میپرسد: آیا ممکن است قوانینی که به دست اقلیت وضع شده حاکی از عدالت باشد؟
وی سپس با اشاره به صحنههای جنایت و قوانین جابرانه که به نام عدالت در تاریخ بشر ظاهر و منسوخ شده، می گوید: در یونان قدیم به نام همین قوانین تیره و مفتضح جام شوکران به دست سقراط به عنوان مخالف با ارباب انواع شهر که آن روز مقدس بود، داده شد. در روم جمع کثیری در صحنهها طعمه وحوش گرسنه شد. در قرون وسطی به نام خدا و مسیح از طرف ادارات انگیزاسیون زبانها بریدند و افراد معترض را زنده زنده در آتش انداختند ... در دوره تجدد (رنسانس) پیشوایان سعادت بشر مانند جوردانو برونو را به سوختن در آتش و بریدن زبان محکوم کردند… هر قدر که این محکمه و لباسهای رنگارنگ شما به نظرتان مقدس میآید، قانون اعدام سقراط و تعصبات مذهبی کاتولیکی هم به نظرشان مقدس بود. مطمئن باشید این جلسه مضحک و فجیع هم روزی موضوع برای صحنه نمایشات خواهد بود.
به محاکمه کشیدن رژیم پهلوی
در همین دادگاه ارانی دولت پهلوی را به محاکمه کشید و در نطق تاریخی خود گفت: مرا با تصمیم عامدانه برای کشتن، به کلی عریان کرده و در یک سلول مجرد مرطوب، اتاق ۲۸ دالان سوم زندان موقت که فرش پرحشرات آن را هم جمع کرده بودند، مدت چهار ماه انداختند. چون معلوم شد که من شبها کفشهای خود را زیر سر میگذارم و ممکن است بتوانم با وجود سختی و رطوبت زمین قدری بخوابم، آنها را هم گرفتند. رطوبت این اتاق به حدی است که تا کمر دیوار آن قارچ میروید. من نمونهای از این قارچها را به طبیب زندان دادهام و جداً میخواهم رأی طبیب قانونی راجع به اوضاع این اتاق قرائت شود که گنداب تمام مستراحهای کریدور به آنجا میریزد. مدرک این توحش، مبتلا شدن من به ۲ مرض، یکی روماتیسم و دیگری ضعف قلب است که در این مدت بر من عارض شده است.
محکوم کردن قضات
ارانی با خطاب قرار دادن قضات می گوید: آقایان قضات! میفهمید چه میگویم؟ مرض برای تمام عمر در نتیجه جنایات قوه مجریه! آیا قوه قضاییه، یعنی همه شما، شریک جرم این جنایات نیستید؟ ارانی رویش به محکمه بود اما گویی ملت ایران و تاریخ ایران را مخاطب قرار داده بود. او با نقد مفهوم قانون، عدم حضور هیات منصفه، عدم علنی بودن دادگاه، وکلای مدافع از پیش تعیین شده، سانسور لایحه دفاعیات متهمان، شایستگی محکمه را به محاق تردید برد و عنوان کرد: تاریخ پر از قوانین تیره و تار است اما نشان خواهد داد کدام ما حق داریم.
زندان؛ پایان زندگی ارانی
قاضی، ارانی را به ۱۰ سال حبس عادی محکوم کرد اما او تا دم مرگش، این محکومیت را در همان سلولهای انفرادی تحمل کرد و تا هنگامی که در ۳۶ سالگی در زندان به قتل رسید یک هزار و یک روز حبس کشید؛ ۲۲۲ روز در صحن عمومی زندان، ۸۱ روز در انفرادیهای معمولی و ۶۹۸ روز در انفرادیِ اتاق مرگ و بزرگ علوی در خاطراتش نوشت: مرگ دکتر ارانی از آن مصیبتهایی است که تمام افرادی که در زندان بوده و نام او را شنیده یا یک بار او را در سلولهای مرطوب کوریدورِ (راهرو) سه و چهار زندان موقت دیده بودند هرگز فراموش نخواهند کرد… روز ۱۴ بهمن ۱۳۱۸ نعش دکتر ارانی را به غسالخانه بردند. یکی از دوستان نزدیک دکتر ارانی، طبیبی که با او از بچگی در فرنگستان معاشر و رفیق بود، نعش او را معاینه کرد و علایم مسمومیت را در جسد او تشخیص داد. مادر پیر دکتر ارانی، زن دلیری که با خون دل وسایل تحصیل پسرش را فراهم کرده، روز چهاردهم بهمن ۱۳۱۸ لاشه پسر خود را نشناخت. بیچاره زبان گرفته بود که این پسر من نیست. این طور او را زجر داده و از شکل انداخته بودند. همین مادر چندین مرتبه دامن پزشک معالج دکتر ارانی را گرفته و از او خواسته بود که پسرش را نجات دهد و به او اجازه دهد، دوا و غذا برای پسرش بفرستد. دکتر زندان در جواب گفته بود که این کار میسر نیست. برای آنکه به من دستور دادهاند که او را درمان نکنم و احمد شاملو چه زیبا درباره او می سُراید: تو نمی دانی غریو یک عظمت وقتی که در شکنجه یک شکست نمی نالد چه کوهی ست! تو نمی دانی نگاه بی مژه محکوم یک اطمینان، وقتی که در چشم حاکم یک هراس خیره می شود، چه دریایی ست! تو نمی دانی مردن، وقتی که انسان مرگ را شکست داده است چه زندگی ست! تو نمی دانی زندگی چیست، فتح چیست، تو نمی دانی ارانی کیست.
آزادی ۵۲ نفر!
از گروه ۵۳ نفر، ارانی در زندان درگذشت، پنج تَن از آنها آزاد شدند. سه تَن به تبعید، ۱۰ تَن به حبسهای ۲ تا چهار سال، هفت تَن به پنج سال، هشت تَن به ۶ تا هشت سال و ۱۰ تَن دیگر به حبس ۱۰ سال محکوم شدند. یک روایت میگوید ۲۸ شهریور ۱۳۲۰ خورشیدی اسکندری، رادمنش و یزدی که سهچهارم زندان خود را گذرانده بودند و چند ماه بعد انور خامهای و تعدادی دیگر آزاد شدند و کمتر از یک سال بعد لایحهای تصویب شد که برپایه آن همه افرادی که به استناد قانون علیه سلطنت اقدام کردهاند، اساساً بیگناه بوده و اساس محکومیت آنان منتفی است. به این صورت بقیه ۵۳ نفر باقیمانده هم آزاد شدند. روایت دیگری هم میگوید ۲۷ شهریور ۱۳۲۰ خورشیدی و پس از استعفای رضاخان ۲۷ تَن از آنها آزاد شدند که ۱۸ تَن از آنها نیز هیچ آینده سیاسی مشخصی پیدا نکرده و محو شدند.