به گزارش گروه اطلاع رسانی ایرنا؛ در یکی از جلسات هفتگی اش با دوستان خود، صحبت از بنیاد برنامه ای برای تهیه شعر و موسیقی فاخر به میان آمد. همه تشویقش کردند و او دست به کار شد و نخستین برنامه گلهای جاویدان را در نوروز ۱۳۳۵ خورشیدی به مرحله پخش از رادیو رساند؛ داود پیرنیا فرزند مشیرالدوله حسن پیرنیا سیاستمدار و نخست وزیر ایران بود که در مدت اقامت در اروپا با موسیقی کلاسیک مغرب زمین آشنا شد و حتی به فراگیری پیانو پرداخته بود اما در بازگشت به ایران، به فکر نوسازی موسیقی سنتی ایران افتاد.
پیرنیا در زمان نخست وزیری احمد قوام در ۱۳۲۵ خورشیدی به عنوان مدیر کل بازرسی نخست وزیر انتخاب و پس از چند ماه معاون نخست وزیر شد اما پیرنیا که در زمان تحصیل علم حقوق در سوییس، نواختن پیانو را فراگرفته بود و با اصول و قواعد موسیقی کلاسیک آشنا شده بود، سرانجام عشق به موسیقی اصیل و سنتی ایران، او را بر آن داشت تا پس از سقوط دولت قوام مشاغل دولتی را کنار بگذارد و به مطالعه در زمینه موسیقی ایران بپردازد. به همین دلیل هم به جمع آوری آهنگ های اصیل ایرانی مشغول شد و با جدیت هدف خود را دنبال کرد و برنامه های ارزنده ای همچون گلها که امروزه همچون گنجینه ای گرانبها از گذشته به یادگار مانده را از خود به یادگار گذاشت و موسیقی اصیل ایرانی را نه تنها به مردم ایران بلکه به دیگر ممالک معرفی کرد.
پژوهشگر گروه اطلاع رسانی ایرنا به مناسبت سالروز درگذشت داود پیرنیا به بررسی دوره ای زندگی او که شامل بیماری، بازگشت به فعالیت و تفتیش کارهایش می شود، پرداخته است.
برنامه گلها
بنابر گفته داریوش پیرنیا فرزند داود پیرنیا، گلهای جاویدان در تعبیر گلی است که هرگز نمیرد؛ نمادی از پویایی و جاودانی فروزههای معارف ایرانی است. این نهاد عرفانی در قالب یک برنامه رادیویی برای همگان به مدت ۲۳ سال، اشعار شاعران و کلام ادیبان را توام با موسیقی اصیل ملی عرضه کرد و به نوبه خود بذر تازهای بود که با حال و هوای عرفان عاشقانه به خانهها آمد و بر دلها نشست.
بیماری و بازگشت دوباره پیرنیا
در برنامه گلها بسیاری از هنرمندان جوان آن دوره به واسطه اجراهایی که داشتند در جامعه شناخته شدند. برای نمونه علی تجویدی پیش از اینکه به این برنامه بپیوندد، شناخته شده نبود اما بعد از اجرا در این برنامه به چهره ای مطرح شد. بنابراین تلاش های پیرنیا به ثمر نشست و این برنامه باعث شناخته شدن چهره های مطرحی در موسیقی شد اما در همین زمان بسیاری از هنرمندان موسیقی معتقد بودند که پیرنیا که یک هنرمند موسیقی نیست و سابقه ای در این هنر ندارد و نباید مسوول برنامه گلها باشد. اگرچه واقعیت این بود که او بسیار خوب از عهده این کار بر می آمد و در گلها از هنرمندان مطرحی استفاده کرد. پیرنیا برای بار نخست در فروردین ۱۳۴۳ خورشیدی روزی که برنامه گلها ضبط می شد، اظهار ناراحتی کرد و راهی بیمارستان شد و در همین زمان و در غیاب او هیچ برنامه ای ضبط نشد تا اینکه پیرنیا بهبودی کامل یافت و برنامه گلها از سر گرفته شد اما اتفاق های جدیدی علیه پیرنیا در حال شکل گرفتن بود.
تفتیش کارهای پیرنیا و کناره گیری از گلها
پیرنیا بعد از یک دوره وقفه به برنامه گلها بازگشت اما در همین دوره یعنی ۱۳۴۵ خورشیدی ۲ تن از خوانندگان علیه او شروع به تحریک کردند و نامه ای علیه او نوشته و تکثیر کردند و همه این مسایل بر ناراحتی روحی پیرنیا تاثیر گذاشت تا اینکه آبان همان سال هوشنگ انصاری وزیر اطلاعات، افرادی را برای بازرسی کارهای پیرنیا اعزام کرد. اگرچه او در ازای خدماتی که انجام می داد، حقوقی دریافت نمی کرد. هر نوازنده یا گروهی که کارشان را انجام می دادند، پس از اختتام بر طبق یادداشتی که پیرنیا امضا کرده بود، دستمزدشان را از صندوق دریافت می کردند. بنابراین اصولاً پولی در اختیار پیرنیا نبود و حقوقی نمی گرفت که احتیاج به بازرسی داشته باشد اما این بی حرمتی در حق او انجام شد.
بنابر نوشته اسماعیل نواب صفا در کتاب قصه شمع از قول بیژن فرازی، من قبلاً ماجرای اعزام بازرس را به پیرنیا گفته بودم. نیم ساعت بعد دکتر تسلیمی معاون وزارت اطلاعات و رضا عاطفی مدیر کل فنی رادیو بدون اجازه یا اطلاع قبلی وارد اطاق پیرنیا شدند. آن روز پیرنیا سیزده برنامه تازه حاضر و آماده داشت. آقایان وارد شدند، پیرنیا به هیچ یک اعتنایی نکرد. به من گفت هر برنامه ای می خواهند در اختیارشان بگذار. من هم یکی از برنامه های تازه را بر روی ضبط گذاشتم، پس از این که مقداری از مقدمه برنامه پخش شد دکتر تسلیمی اظهار داشت، پس چرا در میان ارکستر، تنبک وجود ندارد؟ به ایشان توضیح دادم که مدتهاست در ارکسترهای بزرگ و موسیقی های هارمونیزه شده تنبک لازم نیست. آنها رفتند و پیرنیا نیز بلافاصله استعفای خودش را نوشت و برای وزیر فرستاد و وزارتخانه را برای همیشه ترک کرد و برنامه شماره ۴۰۵ (گلهای رنگارنگ) آخرین برنامه ای است که زیر نظر پیرنیا ضبط شده است.
گلها بعد از پیرنیا
پس از کناره گیری پیرنیا از حضور در برنامه های گلها، این برنامه زیر نظر رهی معیری و همکاری محمد میرنقیبی ضبط می شد. پس از اینکه رهی معیری بدرود حیات گفت، پژمان بختیاری با میرنقیبی آغاز به همکاری کردند و این همکاری تا ۱۳۵۱ خورشیدی ادامه داشت. در اواخر سال ۱۳۵۱ سازمان رادیو تلویزیون این برنامه را به هوشنگ ابتهاج (سایه) واگذار کرد و در واقع برنامه های گلهای تازه به وجود آمد. ابتهاج شکل و نوع برنامه را تا حدودی تغییر داد. برنامه های گلهای تازه تا اندازه ای با دیگر برنامه های گلها متفاوت است و هنرمندانی که در تهیه برنامه گلها نقش داشتند هر کدام به دنبال کار خود رفتند و اوضاع تغییر کرد. دیگران کوشیدند که راه او را ادامه دهند.
یکی از ویژگی های پیرنیا این بود که برای ضبط برنامه گلها با بسیاری از اساتید، مشاوره می کرد و در میان می گذاشت و حتی با افرادی که به آنها دسترسی حضوری نداشت، تلفن می کرد و نظر آنها را جویا می شد و دقیقاً هر برنامه را با یک وسواس و بررسی کامل و همه جانبه ضبط می کرد که آن هم ساعت ها گاهی تا سپیده صبح با اعضای گروه گلها در رادیو به سر می برد در صورتی که خیلی ها در آن ساعات در خواب ناز بودند.
سرانجام مبدع گلها
چگونگی رفتار با شخصیت بزرگ و قابل احترامی مانند داود پیرنیا باعث شد تا او برای همیشه از برنامه گلها برود و دیگر حاضر به ادامه خدمت نشود و اصرار دوستان و علاقه مندان او هم مفید واقع نشد تا اینکه به سبب سکته قلبی در بیمارستان بستری شد. در همین زمان معین افشار دوست صمیمی و با وفای او که تا پایان دوره خدمت پیرنیا در رادیو با وی همکاری داشت، سبدی از گل برایش هدیه آورد که بر روی کارت همراه گل ها این رباعی متناسب با گلها را نوشته بود:
تا مهر درخشنده و مه تابان باد
عمر تو چون گلهای تو جاویدان باد
چــون آن همه شاخه های گل کز تو شکفت
پیـوسته دلت شاد و لبت خندان باد
تا اینکه این شخصیت فرهنگی در ۱۱ آبان ۱۳۵۰ خورشیدی در حالی که ۷۱ سال داشت، چشم از جهان فروبست و گلها سال ها پس از درگذشت پیرنیا نیز ادامه داشت و راهی برای ورود هنرمندان نوگرا شد اما گلهای آنان رنگ و بوی گلهای پیرنیا را نداشت.
بسیاری از هنرمندان از برنامه های گلهای تازه و نوع اجرای آن انتقاد کرده اند در مقابل نیز عده ای دیگر این برنامه ها را تایید می کنند. پرویز یاحقی در گفت وگویی با حبیب الله نصیری فر در کتاب گشت و گذاری در موسیقی سنتی ایران چنین می گوید: ای کاش که بعد از درگذشت پیرنیا متوقف شده بود ولی آمدند پس از مرگ او دست درازی کردند به این برنامه ها و رشته رشته کردند آن را و صورت ها و ابعاد عجیب و غریب دادند به آن و پخش کردند و آن چه را که مرحوم پیرنیا و همکارانش از بزرگان موسیقی و فرهنگ صوتی ایران بودند مانند آثاری از کلنل وزیری، خالقی، عارف و شیدا و بسیاری از آثار ارزنده دیگری را که آرانژمان شده بود و برای تنظیم آن ها زحمت فراوان کشیده شده بود متاسفانه دستکاری کردند و قطعه قطعه نمودند و با اظهار نظر کردن های عجیب و غریب که آقا این درست نیست، این باید این طوری باشد، بیایید یک کاسه کنیم برنامه ها را و اسامی دیگری روی این برنامه ها گذاشتند که خود آن اسم ها هم غلط و نابجا بود.
یاحقی بزرگترین فاجعه ای که بعد از پیرنیا در این مورد به وقوع پیوست از هم پاشیده شدن ارکستر بزرگ گلها می داند و می گوید: با آن همه مرارت و زحمت درست شده بود که تعدادی از این هنرمندان را فریدون ناصری هنرمند ارجمند از دیگر دستگاه های هنری مملکت با چه خون دلی برای همکاری با برنامه های گلها به رادیو آورده بود، نمی آمدند همکاری کنند و می گفتند آقا، آن دستگاه ما را اخراج می کند و حقوقمان را نمی دهد ولی آقای ناصری به خاطر سوابق دوستی و معنوی که با زنده نام داود پیرنیا داشت این هنرمندان را آوردند و آن برنامه های ارزنده را نواخته و ضبط گردید ... در هر حال بعد از پیرنیا، با یک دست گروهی از آدم هایی که با این مسایل بیگانه بودند و نمی دانستند کار هنری، موسیقی، شعر، شاعری و فرهنگ صوتی چیست، ضابطه به رابطه بدل شد، یعنی حسن علی خان هم که در ارکستر مثلاً شماره ۲ کاری ارایه کرده بود آوردند و گفتند آقا یک شعر اول و یک شعر هم آخر و یک قطعه ساز هم وسطش بگذار! این هم می شود برنامه گلها. اولاً اینجا این ضابطه شکست و هر کسی راه پیدا کرد، البته اشتباه نشود، اینجا مساله راه بندان نبود و این فکر پیش نیاید راه برای عده ای بسته شده بود. گلها یک برنامه وسیع و پر محتوا با تکنیکی عالی بود که هر کسی راهی در آن نداشت و نمی توانست در یک چنین برنامه ای راه داشته باشد جز اساتید و چیزی لازم بود که در حد و شان گلها بود که در وجود خیلی ها آن چیز وجود نداشت و متاسفانه با فوت داود پیرنیا، این حد و مرز به هم خورد. همه راه پیدا کردند و برنامه گلها به حد یک برنامه معمولی و عادی و بعضی مواقع حتی به صورت یک برنامه ساده تنزل پیدا کرد.