به گزارش گروه اطلاع رسانی ایرنا؛ سید محمد علی جمال زاده، یکی از نویسندگان و روزنامه نگاران دوره معاصر بود که از او با عنوان پدر داستان کوتاه زبان فارسی و آغازگر سبک واقع گرایی در ادبیات فارسی یاد می کنند. این پژوهشگر برجسته در ۲۳ دی ۱۲۷۰خورشیدی در یک خانواده مذهبی و سیاسی در اصفهان دیده به جهان گشود. پدربزرگ وی با نام صدر المحققین از سخنرانان و آزادی خواهان معروف دوره قاجار بود که به مبارزه با ظلم و استبداد برخاست و سرانجام به دلیل سخنرانی ها آتشین خود درباره آزادی، عدالت و حمایت از آزادیخواهان جان خود را از دست داد.
پدرش نیز با نام سید جمالالدین واعظ اصفهانی یکی از واعظان اصفهان بود که برای سخنرانی به شهرهای اطراف می رفت. حسن تقیزاده فعال سیاسی دوره مشروطه درباره پدر جمال زاده می نویسد: سیدّجمال از مؤسسان آزادی سیاسی ایران بود که علاوهبر فعالیتهای سیاسی، اهل وعظ و خطابه است، کلامش دلنشین و عامهپسند است. از عمده صفات سیدّجمال، سخنگوییاش به زبان عوام و استفاده از تعبیرات و مَثلهای عامیانه است.
مادر این منتقد ادبی، مریمخانم دختر یکی از بزرگان و اعیان اصفهان بود که جمال زاده را برای کسب علم نزد زنداییاش آمنه بیگم که زنی باسواد بود، فرستاد و بعد راهی مکتبخانه کرد اما به دلیل سخت گیری ها در مکتب خانه به زودی آنجا را رها کرد، مادرش که اصرار بر این داشت که جمال زاده باسواد شود، او را نزد فردی به نام میرزاحسن صحاف فرستاد تا هم شاگردی کند و هم از او علم بیاموزد. جمالزاده در خاطرات خود در خصوص تحصیلات مقدماتیش بعد از ترک مکتب خانه می نویسد: تازه آن جا(نزد میرزا حسن صحاف) معنی خواندن و نوشتن را فهمیدم و کم و بیش دستگیرم شد که منظور از یاد گرفتن این علامتهای کج و معوج که به نام حروف و حرکات چون کرمهای زیانکاری از اولین دوره کودکی به مغز و ریشه عمر اطفال معصوم میافتد و تا دم مرگ شیره جانشان را میمکند، چیست.
پژوهشگر گروه اطلاع رسانی ایرنا به مناسبت سالروز درگذشت محمد علی جمال زاده به شمه ای از زندگی این منتقد ادبی و فعال سیاسی دوران مشروطیت پرداخته است.
زندگی در بیروت
محمد علی جمال زاده بعد از کسب تحصیلات مقدماتی در ۱۰ سالگی همراه خانواده اش به تهران رفت اما پس از سه سال تحصیل در آنجا برای ادامه تحصیل راهی بیروت شد. در دوره ای که وی در بیروت ساکن بود. محمدعلیشاه مجلس را به توپ بست و در نتیجه آن، بسیاری از منتقدین و آزادی خواهان راهی زندان شدند یا به قتل رسیدند. یکی از این افراد پدر جمال زاده بود که قصد داشت به عتبات برود اما او دستگیر و به دستور امیر مفخم حاکم بروجرد به اعدام محکوم شد و به قتل رسید. بسیاری بر این باورند که ناراحتی ناشی از شکست مشروطیت و به قتل رسیدن پدرش که ضربه بسیار سهمگینی برای او بود، باعث شد این پژوهشگر بزرگ با وجود علاقه بسیار به فرهنگ و ادب ایرانی، دیگر هرگز برای اقامت طولانی به ایران نیاید. همچنین جمال زاده علاوه بر این موارد به دلایل دیگر از جمله تصاحب مستمری دیوانی پدرش به وسیله یکی از دوستانش، مقایسه اوضاع و احوال اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی ایران با غرب، اوضاع نابسامان و پر از ننگ و هرج و مرج دوران مشروطیت و ازدواج با زن فرنگی دیگر به ایران بازنگشت.
همچنین زمانی که در بیروت اقامت داشت با برخی از ایران شناسان و پژوهشگران اوستا آشنا می شود. از جمله این افراد می توان ابراهیم پورداوود و مهدی ملکزاده، فرزند ملکالمتکلمین را نام برد که با آنها در یک دوره ای همکلاس بود.
رفتن به اروپا و مبارزه با استبداد
محمد علی جمال زاده در ۱۹۱۰میلادی برای ادامه تحصیل در رشته حقوق عازم اروپا شد و توانست در شهر دیژون فرانسه دیپلم بگیرد. البته وی پیش از رفتن به پاریس به پیشنهاد ممتازالسلطنه سفیر ایران در ابتدا برای ادامه تحصیل به لوزان سوییس سفر می کند. سپس برای عضویت در کمیته ملیون که همزمان با جنگ جهانی اول برای مبارزه با روسیه و انگلیس تشکیل شده بود، راهی برلن شد. این کمیته به وسیله عدهای از مخالفان استبداد قاجاری به رهبری سید حسن تقیزاده در برلن آلمان شکل گرفته بود. پس از اقامت کوتاهی در برلن برای ماموریت از طرف کمیته ملیون به بغداد و کرمانشاه رفت و مدت یک سال و نیم در آنجا ماند. وی در مدت اقامت خود در کرمانشاه روزنامه رستاخیز را انتشار داد و در بازگشت به برلن به همکاری با مجله کاوه دعوت شد و در این مجله درباره سیاست، اقتصاد، ایرانشناسی و فرهنگ و ادب مقالات متعدی نوشت. علاوه بر مجله کاوه، جمال زاده برای مجله فرنگستان و نشریه فنی و ادبی علم و هنر مقالات تاثیرگذاری نوشت. پس از تعطیلی مجله کاوه به مدت هشت ماه سرپرستی محصلان ایرانی در سفارت ایران را به عهده گرفت و در ۱۳۱۰خورشیدی به دفتر بین المللی کار وابسته به جامعه ملل پیوست.
جمال زاده پس از بازنشستگی به ایران بازنگشت بلکه در ۱۳۳۵ خورشیدی از برلن به ژنو رفت و برای همیشه در ژنو ماندگار شد و در دانشگاه این شهر به تدریس زبان و ادبیات فارسی مشغول شد. وی با وجود آن که مدتی طولانی در ایران زندگی نکرد اما همه آثار و نوشتههایش درباره ایران و به زبان فارسی بود.
تشکیل خانواده در فرنگ
محمد علی جمال زاده که تمام عمر را در کشورهای اروپایی سپری کرده بود در آنجا تشکیل خانواده داد. ارتباط او با محیط و فرهنگ غرب در انتخاب شریک زندگیش بی تأثیر نبود. جمالزاده در جواب این پرسش که چرا با زنی خارجی ازدواج کرده است، میگوید: وقتی من ۱۵ ساله بودم از ایران خارج شدم و آمدم بیروت و بعد آمدم اینجا (ژنو). همسایه ما در ایران دخترکی داشت به اسم ملکه که من عاشق او بودم. به پدر و مادرم گفته بودم ملکه را برای من نگاه بدارید. پدرم چند ماه بعد از اینکه از ایران آمدم بیرون، کشته شد. اولین سفری که رفتم به ایران، مادرم صدایم زد و گفت: ملکه آمده به دیدنت. لذت بردم. ملکه تا مرا دید، گفت: شوهر کرده ام… این طور شد که من در همین اروپا زن گرفتم. البته باید گفت وی ۲بار ازدواج کرده است. ازدواج نخست در ۱۲۹۳خورشیدی با خانمی به نام ژوزفین در فرانسه و ازدواج دوم در ۱۳۱۰ با مارگرت اگرت در ژنو بود. این زن بنابر گفته جمالزاده، مسلمان شده و اسمش را فاطمه گذاشته بود. این مساله می تواند بیانگر اعتقاد جمالزاده به آیین اسلام در آن زمان باشد.
ورود به قلمرو ادبیات و داستان نویسی
بسیاری از نویسندگان، جمال زاده را پدر داستاننویسی نو و آغازگر سبک واقعگرایی در ادبیات معاصر میدانند زیرا وی توانست ادبیات را به میان مردم آورد و زندگی و دغدغه آنان را موضوع نوشتههای خود کند. در واقع محتوای داستان های وی انتقادی از وضع زمانه با زبانی ساده، طنزآمیز و آکنده از ضرب المثل ها و اصطلاحات عامیانه بود. بنابراین جمال زاده در نوشته های خود کوشید با لحنی طنزآمیز و طعنه ای حزنانگیز خُلقیات ناپسند ایرانیان را در روزگار خود آشکار سازد.
همچنین از او به عنوان یکی از بنیانگذاران اصلی ادبیات داستانی معاصر فارسی یاد می شود. داستان کوتاه، فارسی شکر است را که در کتاب یکی بود یکی نبود او چاپ شده است به عنوان نخستین داستان کوتاه فارسی به شیوه غربی به شمار می آورند. جمال زاده در مقدمه کتاب خود بیان می کند که کاربرد ادبیات جدید نخست بازتاب فرهنگ عامه و سپس انعکاس مسایل و واقعیت های اجتماعی است. انتشار یکی بود، یکی نبود که آن را در ۱۳۰۰ خورشیدی در برلین چاپ کرده بود در ادبیات ایران واکنشهای مثبت و منفی بسیاری برانگیخت و جمال زاده با این اثر به شهرت رسید، این مجموعه که شامل یک دیباچه و ۶ داستان کوتاه است به نظر بسیاری از منتقدان، مهمترین اثر جمال زاده محسوب می شود که او را به عنوان نویسندهای پیشگام در میان داستان نویسان معاصر شناسانده است. جمال زاده در دیباچه این کتاب با نقد ذهنیت سنّتگرای نویسندگان و ادبای زمان خود در ایران، که به عقیده او همان جوهر استبداد سیاسی ایرانی است به دفاع از دموکراسی ادبی میپردازد.
همچنین در قلمرو ادبیات بیشتر آثار جمال زاده به حوزه شعر تعلق دارد که بسیار مورد علاقه او بود که از این میان میتوان به بانگ نای که در ارتباط با داستانهای مثنوی مولانا است و نوشتاری درباره گلستان و همینطور حافظ اشاره کرد. در واقع در بیروت بود که نخستین بارقههای قریحه ادبی جمال زاده در نوشتههایش نمایان شد.
این نویسنده پرکار علاوه بر داستاننویسی، آفریدههای ارزشمندی نیز در حوزه تاریخ ایران، ادبیات، مسایل اقتصادی، سیاسی و اجتماعی ایران از خود به یادگار گذاشته و همچنین مقالات متعددی را به رشته تحریر درآورده است و از این میان، آنهایی که در مجله کاوه منتشر شده اند، جدیتر و علمیتر هستند. در ادامه به برخی از آثار وی اشاره می شود: عمو حسینعلی، سر و ته یه کرباس، دارالمجانین زمین، ارباب، دهقان، صندوقچه اسرار، تلخ و شیرین، راه آب نامه، قصه های کوتاه برای بچه های ریش دار، قصه ما به سر رسید و...
سرانجام
سرانجام این نویسنده محبوب در ۱۷آبان ۱۳۷۶خورشیدی در یکی از خانههای سالمندان شهر ژنو راهی دیار ابدی میشود. مقبره وی در بلوک ۲۲ قبرستان پتی ساکونه ژنو قرار دارد، ناگفته نماند پس از درگذشت وی ۲۶ هزار برگ از نامه ها، دست نوشته ها و عکس های او در خانه اش به سازمان اسناد ملی تحویل داده شده است.