به گزارش گروه اطلاع رسانی ایرنا؛ فریدون ناصری متولد ۱۳۰۹ خورشیدی از کودکی با موسیقی کلاسیک بین المللی آشنا شد و از کلاس پنجم ابتدایی به فراگیری سازهای موسیقی پرداخت. پس از گذراندن دوره های مقدماتی و تئوری، نزد استادانی چون ثمین باغچه بان و حسین ناصحی دیگر مبانی موسیقی کلاسیک را فراگرفت. ناصری که به مدت چهار سال دوره های عالی کنترپوان، فوگ و اصول آهنگسازی را در ایران فرا گرفته بود، برای تحصیل موسیقی به اروپا رفت. او در کنسرواتوار سلطنتی بروکسل در کلاس رهبری و آهنگسازی یکی از مدرسان برجسته به نام آندره سری آهنگسازی، تصنیف موسیقی فیلم و رهبری ارکستر را آموخت. تاثیرات این آموزش ها علاوه بر شکوفایی ذوق و استعدادش در ساخت موسیقی فیلم و سریال و همچنین در نگارش کتب تخصصی موسیقی نمایان است.
پس از بازگشت با آموخته هایش قدم در راه ساخت موسیقی های ماندگار فیلم هایی گذاشت که راه او را برای ادامه فعالیت هایش باز کرد. از جمله این آثار می توان به موسیقی فیلم های ستارخان ساخته علی حاتمی، حسین سیاه پرویز اصلانلو، فصل خون حبیب کاوش، محکومین و تاریخ سازان هادی صابر، کفشهای میرزا نوروز از محمد متوسلانی، آن سوی مه منوچهر عسگری نسب و ناخدا خورشید ناصر تقوایی و همچنین موسیقی تعدادی از سریال های تلویزیونی اشاره کرد.
فریدون ناصری با رادیو و تلویزیون همکاری زیادی داشت و همزمان با شادروان مرتضی حنانه نیز همکاری های جدی و تاثیر گذاری را آغاز کرد که پس از انقلاب اسلامی نیز تداوم یافت. او از جمله موسیقیدانانی بود که پس از پیروزی انقلاب نقش به سزایی در شکوفایی موسیقی ایفا کرد و کمتر ارگان موسیقایی از حضور او بی بهره ماند.
ناصری در سال های پس از انقلاب، اقدام به تشکیل ارکستر سمفونیک تهران کرد که در آن زمان تشکیل این ارکستر با توجه به کمبود امکانات امری ناممکن به نظر می رسید. ناصری در سال های پایانی مدیریتش بر ارکستر سمفونیک تهران از نبود امکانات و بی توجهی مسوولان مرکز موسیقی به وضعیت معیشتی اعضای ارکستر سمفونیک و کر سخت گله مند بود و بارها در مطبوعات و رسانه ها وجود چنین وضعیتی را ناگوار و مایه آبروریزی ارکستر سمفونیک بیان کرده بود. او پیوسته با صراحت مطالب و خواسته ها و نیز انتقاداتی را که دیگر اهل موسیقی از به زبان آوردنش در نزد مسوولان کشوری عاجز بودند، مطرح می کرد.
سرانجام فریدون ناصری در تیر ۱۳۸۴ پس از مدتی بستریبودن بهعلت نارسایی قلبی در بیمارستان مدائن تهران درگذشت. پژوهشگر گروه اطلاع رسانی ایرنا همزمان با ۱۴ آبان سالروز میلاد فریدون ناصری رهبر ارکستر و مدیر هنریِ ارکستر سمفونیک تهران به واکاوی ابعاد مختلف و مهم زندگی و فعالیت های حرفه ای وی پرداخته است:
فعالیت های موسیقیایی
حضور فریدون ناصری در موسیقی ۴۵ سال گذشته ما، حضوری بسیار متنوع و غنی است. کمتر حوزهای از فعالیت های موسیقایی است که او در آن، حضوری کوتاه یا طولانی، پررنگ یا کمرنگ نداشته باشد: نوازنده، رهبر ارکستر، آهنگساز، تنظیمکننده، سرپرست گروه، محقق، مؤلف، معلم، مترجم، عضو شوراهای تخصصی، مشاور، تهیهکننده برنامههای رادیویی از جمله مهمترین فعالیت های موسیقیایی وی به شمار می آید.
فریدون ناصری از آخرین بازماندههای یک نسل است. نسلی که در هنرستان عالی موسیقی به سرپرستی غلامحسین مینباشیان (۱۳۵۹ ـ ۱۳۸۰) درس خواندند. از آنها اکنون تنها مصطفی پورتراب، پرویز منصوری و ثمین باغچهبان باقی ماندهاند. ثمین باغچهبان مدتی معلم ناصری در روزگار جوانی بود و اینک در ترکیه به سر میبرد. مصطفی پورتراب در تهران، پرویز منصوری در اتریش ساکن هستند. این سه تن به همراه مصطفی کسروی که سال هاست در آمریکا زندگی میکند، آخرین بازماندگان از نخستین دوره آموزش موسیقی بینالمللی در تهران هستند. موسیقیدانانی درسخوانده، کارآزموده، پرمطالعه و تأثیرگذار که موسیقی شغل آنها نبود، بلکه مسلک و آیین آنها بود. ناصری نیز همین مرام را داشت. زندگیاش را برای موسیقی میخواست و جز آن، هدف دیگری در زندگی نمیشناخت.
آثار نوشتاری
فریدون ناصری هنگام تحصیل در اروپا، تنها موسیقی نیاموخت، بلکه با ابعاد مختلف و گستردهای از فرهنگ، ادبیات، فلسفه و هنر آشنا شد. کتابخانه وسیع او که سرشار از کتاب های معتبر موسیقی، فلسفه و ادبیات به زبان های فارسی و فرانسه بود در خانه، کمتر موسیقیدانی دیده می شد. آرشیو صفحات او از موسیقی کلاسیک اروپا و موسیقی جاز آمریکا و موسیقی ملل سراسر دنیا نیز کمنظیر است و این غیر از نوارهای فراوانی بود که با علاقه و زحمت بسیار و با شرایط سخت کاری و سفر و ضبط موسیقی در ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ خورشیدی فراهم آورده بود.
بیشتر اوقات، او در حال خواندن کتاب یا گوش کردن به موسیقی دیده می شد. اهل نوشتن نبود و مقالات خیلی اندکی به یادگار گذاشته است اما ترجمه را دوست داشت و قصدش از این کار، تفنن یا جلوه فروشی فاضلمآبانه نبود. ترجمه را خدمتی فرهنگی میدانست و مقالات اندکش و کتاب هایش بهعنوان مرجع، بسیار قابل استفاده هستند. از ترجمههای خوب او مقاله بلندی «آنتوان گولهآ» درباره بلا بارتوک و موسیقی های محلی است که به زبان فرانسه نوشته شده که در فصلنامه آهنگ، شماره ۲ و ۳ و ۴ (سال ۱۳۶۸) چاپ شده است. هر وقت از او درخواست ترجمههای دیگری میشد با بیحوصلگی میگفت که دیگر وقت ندارد و دلیلی نمیبیند از این کارهای بیهوده بکند اما هر چند سال، کتابی دقیق و خوشچاپ را به دست دوستداران موسیقی میرساند. شاید ترجمههای دیگر هم دارد که چاپ نشدهاند. آخرین کتاب او، درباره تاریخ موسیقی کلاسیک در روسیه بود.
منش فردی و اخلاقی
فریدون ناصری تمایل چندانی به مصاحبه و گفتوگو نداشت. حوصلهاش را داشت، اما برایش مهم بود که مصاحبهکننده، اهل فن باشد و سؤالات بیجا و پرت نکند. اگر لحن تند، پرخاشگر، بد و بیراهه های همیشگی او را از سخنانش حذف کنیم، آنچه میماند، دقیق، عمیق، بسیار قابل استفاده و ارجاع است. تندخویی او از فرط تعصب او که به موسیقی بود. مرتضی حنانه و غلامحسین غریب نیز چنین روش و اخلاقی را داشتند. بخشی از این خلق و خو را باید در تربیت اولیه و خانواده پدری او جستوجو کرد که از نظامیان قدیمی بودند و به بلند سخن گفتن و آمرانه برخورد کردن، عادت داشتند، هر دوی این موسیقیدانان با داشتن چنین رفتاری بر حفظ حرمت، ادب و احترام به بزرگترها و استادهای قدیمی، نهایت تأکید را داشتند.
درباره منش اخلاقی ناصری میتوان گفت که رفتار او، نوعی عکسالعمل به فرهنگ امروزی تعارف، دوپهلوگویی، محافظهکاری و بیمسوولیتی بود. گرچه او در این نوع واکنش کمی هم تند میرفت و عمد داشت اما حاصل کارش نشان میدهد که آن زبان آتشین را برای سوزاندن ریشههای جهل و بیفرهنگی به کار میگرفت، اگرچه خیلی اوقات هم به قول خودش در نمیگرفت و آن همه حرص و جوش بیثمر میماند.
سبک و سیاق حرفه ای
فریدون ناصری چند سال آخر عمر را روی سکوی رهبر ارکستر سمفونیک تهران ایستاد. او درس رهبری را در بلژیک خوانده بود. آنچه مهم است، ناصری آهنگساز، معلم و مؤلف است. موسیقی فیلم هایی که او ساخته، از ستارخان (علی حاتمی) تا کفش های میرزا نوروز (محمد متوسلانی) فراموشنشدنی هستند. او از آهنگسازانی نبود که به حکم غریزه یا به صرف به دست آوردن یک ملودی جذاب، نوشتن را شروع میکنند. هر سفارش آهنگسازی را فرصتی برای تحقیق، مطالعه و عمیقتر شدن کارهایش میدید. هنگامی که سفارش ساخت موسیقی فیلمی را میگرفت که داستان آن در یکی از بنادر جنوب میگذشت، روزهای متمادی را به شنیدن موسیقی بومی نواحی جنوب کشور میگذراند، سفر میکرد، یادداشت مینوشت و با سازهایی که در اختیار داشت، صداهای مختلف را امتحان میکرد. با وسواس مینوشت و حفظ هویت فرهنگی در موسیقی برایش بسیار مهم بود. آثار او، بدون ترکیب با تصویر هم قابل شنیدن هستند.
معنای حقیقی موسیقی ملی
آنچه فریدون ناصری را امتیازی دیگر میداد، اُنس و علاقه او به موسیقی ایرانی بود. او از به کار بردن اصطلاحاتی نظیر سنتی، دستگاهی، عرفانی و نظایر اینها، خودداری میکرد و بیشتر با عنوان موسیقی ملی، از این گنجینه سرشار، سخن میگفت. بسیاری از موسیقیدانانی که هم دوره او بودند و موسیقی بینالمللی را کار کرده بودند، تحت تأثیر برخی باورها و سلیقههای خاصی که در ۱۳۲۰ ـ ۱۳۴۰ خورشیدی وجود داشت، از شنیدن موسیقی ملی و نزدیک شدن به نوازندگان و خوانندگان آن، خودداری میکردند و خود را طبقه مجزایی میدانستند که متعلق به یک فرهنگِ جهانی است. این تفرعن کهنه و از اعتبار افتاده هنوز هم میان برخی از موسیقیدان های دانشگاهی وجود دارد. ناصری از این اداها نداشت.
در خانه پدری با صدای ساز حبیب سماعی و ابوالحسن صبا و آواز قمرالملوک وزیری بزرگ شده بود و همه سلیقههای گوناگون موسیقی ایرانی را در اجرا و ساخت آثار آن را بسیار دوست میداشت. مهدی خالدی و نواب صفا و فرهنگ شریف از صمیمیترین دوستان او بودند. به صبا، وزیری و خالقی نهایت احترام را میگذاشت و سفارش میکرد که درباره آنها تحقیق کنند و ارزش تلاش های آنها را در شرایط دوره زندگی خود، نشان بدهند.
فریدون ناصری، هیچوقت اینطور فکر نمیکرد که برای لذت بردن از یک نوع موسیقی، باید نوع دیگری از آن را نفی کرد. در جهان گسترده ذهن او، دیوید اویستراخ روسی، چارلی پارکر آمریکایی، جلیل شهناز اصفهانی، احمد علیشرفی بوشهری و بسمالله خان هندی جای خود را داشتند. به علاوه اینکه درباره هر کدام از آنها هم اطلاعات وسیع و دقیق داشت و اگر مخاطب را اهل میدید، او را دست خالی روانه نمیکرد. بیشتر افرادی که وجه تلخ او را دیدند، میوه شیرین او را ندیدند، مگر افرادی که به او نزدیک بودند.
دلبستگی ناصری به موسیقی ملی و خاطره سنتورنوازی حبیب سماعی چنان بود که ۳۵ سال پیش در رادیو گروهی تشکیل داد و عنوان گروه سماعی را بر آن گذاشت و آهنگ هایی ساخت که از میان آنها، ملودی مشهور در میزند (در سهگاه) به یادمانده است. برنامههای آموزش موسیقی کلاسیک او در رادیو و فرهنگسرای نیاوران (پیش از انقلاب) بسیار آموزنده بود و شاگردان فراوانی از دانش و تجربه او بهره بردند.
منابع:
زبان آتشینی که در نمی گرفت: به یاد فریدون ناصری، میرعلینقی، سید علیرضا؛ نشریه مقام موسیقیایی، شهریور ۱۳۸۴ - شماره ۴۱۳
ارکستر سمفونیک پس از فریدون ناصری، روزنامه ایران، ۱۷ تیر ۱۳۸۶
مصاحبه با آقای فریدون ناصری، تبیان، ۷ مرداد ۱۳۸۲
اسامی برگزیدگان هشت دوره همایش چهرههای ماندگار». نخبگان ماندگار، ویکی پدیا.