تهران- ایرنا- آلن دلون یکی از شناخته شده ترین چهره‌های سینمای فرانسه محسوب می‌شود، بازیگری که در طول بیش از نیم قرن فعالیت هنری با بسیاری از برجسته ترین کارگردانان جهان کار کرد و میراثی قابل توجه و ماندگار را در سینمای پلیسی و در عرصه بازیگری به یادگار نهاده است.

به گزارش گروه اطلاع رسانی ایرنا؛ آلن دلون در هشتم نوامبر ۱۹۳۵ میلادی در روستای سو در جنوب پاریس به دنیا آمد. پدرش مدیر یک سینمای محلی کوچک و مادرش نیز در یک داروخانه کار می کرد. آلن چهار ساله بود که پدر و مادرش از هم جدا شدند و او به خانواده ای دیگر سپرده شد. او در خانه ای که در کنار یک زندان قرار داشت، پرورش یافت و پدر خوانده اش نگهبان همین زندان بود. وی در کودکی بسیار عبوس، سرکش و شورش طلب بود و زیر بار قوانین مدرسه نمی رفت و به همین دلیل بارها از مدرسه اخراج شد. بعد از ازدواج مجدد مادرش، دلون نزد او بازگشت و برای مدتی در یک قصابی شاگردی می کرد تا اینکه در ۱۷ سالگی وارد نیروی دریایی فرانسه شد و به عنوان تفنگدار دریایی آموزش دید. در جنگ های فرانسه در هند و چین، وی به سایگون (شهری در ویتنام که اکنون با نام هوشی مین شناخته می شود) فرستاده شد و در جبهه نبرد حضور فعال داشت، تجربه ای که برای وی بسیار مفید واقع شد زیرا نظم را به او آموخت و شخصیتش را شکل داد. در ۱۹۵۶ میلادی آلن دلون به فرانسه بازگشته و به عنوان گارسن و خدمتکار هتل در شهر پاریس مشغول به کار شد.

در همین زمان بود که دلون با تعدادی از بازیگران جوان خوش آتیه فرانسوی مانند ژان کلود بریالی آشنا شد و آنها، او را به کارگردانی به نام ایو آلگره معرفی کردند. این آلگره بود که نخستین  بار دلون را به کار گرفت و نقشی کوتاه در فیلم وقتی زنی دخالت می کند به او داد. بعد از او، مارک آلگره در ۱۹۵۸میلادی در فیلم کمدی تریلر زیبا باش اما خفه شو از آلن دلون استفاده کرد، جایی که او در کنار یک بازیگر جوان خوش آتیه دیگر ژان پل بلموندو قرار گرفت، بازیگری که شهرت و اعتبار او در ۲ دهه آینده به همان اندازه آلن دلون رسید. فرصت بزرگ برای هنرنمایی دلون در ۱۹۵۸ میلادی فرا رسید، زمانی که پیر گاسپارویت در فیلم تاریخی عاشقانه کریستین (Christine) او را برای نخستین بار در نقش اول به کار گرفت و نقش مقابل او نیز به رومی اشنایدر، بازیگر سرشناس اتریشی آن دوران رسید.

پس از آن فیلم ظهر بنفش ساخته رنه کلمنت در ۱۹۶۰میلادی آلن دلون را به یک ستاره بین المللی تبدیل کرد و شخصیت روی پرده دلون را که در تمام دوران حرفه ایش با او مانده بود، تثبیت کرد، یک ضد قهرمان خونسرد اما مسحور کننده و رازآلود. رسیدن به شهرت باعث شد که دلون با کوچینو ویسکونتی، کارگردان نامی آن دوران سینمای ایتالیا و جهان، آشنا شود که او را در نسخه تلویزیونی نمایشنامه ای از جان فورد با عنوان dommage qu’elle soit une putain که در پاریس تولید می شد به کار گیرد که با استقبال قابل توجهی مواجه شد و نمایش آن هشت ماه متوالی ادامه داشت. سپس ویسکونتی بازی در فیلم مشهور روکو و برادرانش را به دلون پیشنهاد داد که در جشنواره ونیز جایزه ویژه هیات داوران را به خود اختصاص داد.

او سپس در ۱۹۶۳ میلادی در فیلمی دیگر از ویسکونتی به نام پلنگ ظاهر شد که جایزه نخل طلایی فستیوال کن را در پی داشت. میکل آنجلو آنتونیونی که او نیز از کارگردانان بنام ایتالیایی آن زمان بود در ۱۹۶۲ میلادی از دلون در نقش اصلی شاهکار خود با نام کسوف در نقش مقابل مونیکا ویتی استفاده کرد. در دهه بعد آلن دلون به یکی از بازیگران پرکار سینمای فرانسه تبدیل شد و در ژانرهای مختلفی از جنگی و ماجراجویانه گرفته تا درام و کمدی رمانتیک حضور یافت. با این وجود گونه ای که شخصیت آلن دلون با آن بیش از دیگر ژانرها انس گرفته بود، ژانر متمایز فرانسوی پولار (Polar) بود که ژانر جنایی تریلر منحصربه فرد سینمای فرانسه به شمار می رفت.

برای یک دهه آینده و پس از آن نیز نقش های بسیار مشابهی به دلون پیشنهاد شد و او به راحتی نقش گانگسترها یا کارآگاهان کم حرف و مرموز را بازی می کرد که از آن میان می توان به دایره سرخ شاهکار دیگر ژان پیر ملویل، دسته سیسیلی ها به کارگردانی انری ورنوی و بورسالینو ساخته ژاک دری اشاره کرد. زیبایی چهره دلون، سبک راه رفتن خرامان و ظاهر بدنی خاص وی در ترکیب با شخصیت چموش درونی اش او را به بهترین انتخاب برای بازی در نقش اول تریلرهای خشن و ماجراجویانه تبدیل کرده بود. او کلین ایستوود سینمای فرانسه بود.

در میانه دهه ۱۹۷۰ میلادی اعتبار و شهرت آلن دلون به خاطر برخی صحبت های منفی و هجمه رسانه ها نسبت به او دچار نقصان شد. بیشتر این هجمه درباره ارتباط ادعایی او با گروه های خلافکار و مافیایی و البته ادعاهایی مبنی بر مشارکت او در قتل محافظش بود. همچنین وقتی دلون در رسانه ها از دیدگاه های سیاسی تندروانه دست راستی ها حمایت کرد، اعتبار او بیش از پیش لطمه خورد. اگر چه بعد از این جنجال ها برخی از فیلم های او در گیشه شکست خوردند اما همچنان بسیاری به او وفادار مانده و برای سال ها چهره ای شناخته شده و محبوب در سینمای فرانسه باقی ماند. بسیاری از کارگردانان مشهور جهان مشتاق کار با دلون بودند و از طریق آن ها او می توانست رزومه کاری اش را پربارتر سازد.

با کاهش محبوبیت در دهه ۷۰ و ۸۰ میلادی، دلون به دیگر فضاها برای نشان دادن خلاقیت خود روی آورد. او کمپانی تولید فیلم شخصی اش را تاسیس کرد که برخی از فیلم های موفق خودش را نیز از طریق همین استودیو ساخت. در ۱۹۷۸ میلادی آلن دلون خط تولید محصولات خود با نام Alain Delon Diffusion SA را راه اندازی کرد که عطر، نوشیدنی، محصولات چرمی و حتی عینک را در سراسر جهان به فروش می رساند، او که به شدت طرفدار ورزش بود، سرمایه خود را در عرصه اسب دوانی و مسابقات سازمان یافته بوکس خود تزریق کرد. او همچنین یک کلکسیون دار بسیار مشتاق و شناخته شده است.

در دهه ۱۹۸۰میلادی آلن دلون به یک تاجر و کارآفرین بزرگ تبدیل شد و مقدار قابل توجهی ثروت از این طریق کسب کرد، هر چند در این عرصه بسیار بی رحم بود و هنگامی که پسرش آنتونی، می خواست حق برند او را پایمال کند، او را به دادگاه کشاند. در این دوران، دلون به کارگردانی فیلم های خودش روی آورد و ۲ فیلم پلیسی برای پنهان کردن یک پلیس (Pour la peau d’un flic ) در ۱۹۸۱ میلادی و Le Battant در ۱۹۸۳ میلادی با حضور خود در نقش اصلی ساخت. در سال های پس از آن بسیاری از فیلم های دلون با شکست مواجه شدند. وی در نهایت تصمیم گرفت که شکست را بپذیرد و تصمیم خود برای کناره گیری از بازیگری را اعلام کرد، اگر چه از آن پس حضورهایی بسیار کوتاه در چندین فیلم داشت.

دلون در ۲۰۰۲ میلادی با حضور در سریال فرانسوی پرطرفدار فابیو مونتاله بازگشتی حیرت انگیز داشت و در ۲ سال آینده موفقیت مشابهی را با سریال پلیسی فرانک ریوا تجربه کرد. در ۲۰۰۵ میلادی نشان شوالیه (لژیون دونور) به وسیله ژاک شیراک رییس جمهوری وقت فرانسه به دلون داده شد. آلن دلون در کمدی آستریکس در مسابقات المپیک ۲۰۰۸ میلادی و در نقش جولیوس سزار به سینمای فرانسه بازگشت که اگر چه مورد انتقاد صاحبنظران قرار گرفت با استقبال تماشاگران مواجه شد.

 هفتاد و دومین جشنواره کن به دلیل تصمیمی که برای اعطای یک نخل طلای افتخاری به آلن دلون گرفته بود، خود را در یک موقعیت متناقض و البته سخت قرار داد که شاید اگر، پیش‌بینی آن را کرده بود، هرگز ریسک قرار دادن خود را در این وضعیت به جان نمی‌خرید و از ابتدا عطای جایزه به اسطوره بازیگری فرانسه را به لقایش می‌بخشید اما این جشنواره پس از اعلام اینکه قصد دارد به آلن دلون نخل طلای افتخاری بدهد با انتقادهای پرحجم همجنس‌بازها روبه‌رو شد؛ گروه اقلیتی که توانسته‌اند به واسطه نفوذ لابی‌های پرقدرت صهیونیستی در فرانسه فعالیت‌های غیرقانونی خود را در یک دهه گذشته در این کشور قانونی کنند و فضای تنفس بیشتری برای خود فراهم آورند؛ فضایی که باعث شد، حتی آزادی بیان افراد مشهوری، چون آلن دلون نیز با خدشه روبه‌رو شود. شب اهدای نخل طلا به آلن دلون صحنه نمایش آزادی بی‌حد و حصر فرقه هایی، چون همجنس‌بازان در فرانسه بود؛ فرقه‌هایی که می‌توانند با تمسک به قانونی کردن فعالیت خود در فرانسه آزادی‌های مشاهیر این کشور را تحت تاثیر قرار دهند و حتی روی فرش قرمز جشنواره کن تجمع راه بیندازند. اینکه این رویداد به راحتی به این گروه اجازه تجمع روی فرش قرمز می‌دهد، ثابت می‌کند که موضوع نفوذ گروه‌های همجنس‌باز بر آن هرگز یک بزرگنمایی رسانه‌ای نیست.

اهدای جایزه کن به آلن دلون ۸۳ ساله خارج از فرانسه هم با مخالفت‌هایی رو به رو شد و در آمریکا بیش از ۲۵هزار تن با امضای طوماری خواستار توقف این امر شدند. آلن دلون یک روز پیش از دریافت نخل طلا در گفت وگویی با یک روزنامه فرانسوی گفت: مردم می‌توانند هر چه می‌خواهند بگویند، به این حرف‌ها عادت دارم، اما درباره حرفه هنری من چیزی نمی‌توانند بگویند، این ملامت‌پذیر نیست. اصل ازدواج همجنس‌گراها در واقع برایم مهم نیست، آدم‌ها می‌توانند هر کاری دوست دارند بکنند اما من مخالف این هستم که یک زوج همجنس اجازه داشته باشند فرزندی را به سرپرستی بگیرند. پیش از مراسم اهدای جایزه نخل طلای کن به دلون، مخالفان این امر در کن تجمع کردند و روی فرش قرمز رفتند اما در نهایت آلن دلون کهنه‌کار جایزه نخل طلا را از دست دخترش آنوچکا دلون دریافت کرد.

آلن دلون در هنگام دریافت نخل افتخاری کن از دخترش آنوچکا دلون

با این مقدمه درباره زندگی پرفراز و نشیب آلن دلون بازیگر فرانسوی، پژوهشگر گروه اطلاع رسانی همزمان با سالروز تولد وی به مرور نقش آفرینی این هنرمند بزرگ در ایران و بررسی دوبلورهایی که به جای او صحبت کرده اند، پرداخته است:  

در دنیای دوبله، دلون در ایران با صدای خسرو خسروشاهی شناخته شده‌است و تنها صدایی است که در سینماها با استقبال روبه‌رو شده‌است. البته در سال‌های دور کاووس دوستدار، منوچهر زمانی و محمود قنبری نیز به‌جای او صحبت کرده‌اند که در دوبله مجدد بعضی از آن آثار، خسروشاهی به جای دلون حرف زده‌است.

خسرو خسروشاهی

خسروشاهی در ۶ دهه فعالیت هنری خود به جای بازیگران معروفی از جمله آلن دلون، آل پاچینو، داستین هافمن و آمیتا باچان صحبت کرده است اما صدای او روی نقش آلن دلون بیش از هرچیز مشهور و محبوب شد. مسوولان سی و هفتمین جشنواره فیلم فجر در ۱۳۹۷ خورشیدی به پاس یک عمر فعالیت هنری از خسرو خسروشاهی دوبلور پیشکسوت تقدیر کردند. همچنین صدای او در فیلم‌های ایرانی پیش از انقلاب به جای فرزان دلجو و در سینمای پس از انقلاب به جای بازیگرانی چون بیژن امکانیان، ابوالفضل پورعرب، جهانگیر الماسی، و پرویز پورحسینی شنیده شد.

خسروشاهی در ۱۳۴۰ خورشیدی با راهنمایی و معرفی استاد احمد رسول زاده شوهر خواهرش وارد حرفه دوبلاژ می‌شود. همسر وی منصوره کاتبی است که در زمینه دوبله فعالیت دارد. او از بهترین و سرشناس‌ترین دوبلورهای ایرانی به شمار می رود و از شاگردان ایشان می توان به رضا نوروزی و پیمان برازنده می‌توان اشاره کرد.

کاووس دوستدار

کاووس دوستدار در۱۳ سالگی وارد کار تئاتر شد و ودر ۱۳۳۴ خورشیدی در ۱۸ سالگی به کمک برادرش ایرج دوستدار به کار دوبله و بازیگری سینما پرداخت. او با دوستانی چون حسن عباسی (دوبلور لورل) و ایرج رضایی با فاصله ای یک ساله وارد کار دوبله شد(درواقع او معرف ایرج رضایی به برادرش بود) اما صدای منحصربه فرد، محزون و همیشه غمگین کاووس برای جامعه دوبلاژ تازگی فراوانی داشت و تا آن زمان جای چنین صدایی خالی بود و به پشتوانه این صدا در چندین فیلم سینمایی نیز بازی کرد. وی از زمان شروع به کارش تا به هنگام مرگش به جای بازیگران جوان بسیاری از سینمای جهان از جمله  آلن دلون(روکو و برادرانش و کسوف)، آنتونی پرکینز (روح، فدرا، آیا برامس را دوست دارید؟ ۵ مایل به نیمه شب و هوس زیردرختان نارون)، مونتگمری کلیفت(شیرهای جوان و دادگاه نورنبرگ)، دیوید نیون (توپهای ناوارون- دوبله اول)، فرانک سیناترا(سه گروهبان - دوبله اول)، تونی کرتیس (اسپارتاکوس)، ویتوریو گاسمن(جوانی حمله می کند)، روسانوبراتزی (افسانه گمشدگان)، فارلی گرینجر(طناب)، ژول داسن (یکشنبه ها هرگز) و استیومک کویین صحبت کرد. سرانجام  وی در غروب اردیبهشت ۱۳۴۴ خورشیدی در ۲۸ سالگی دار فانی را وداع گفت.

منوچهر زمانی

منوچهر زمانی گوینده و مدیر دوبلاژ متولد ۱۳۰۸ تهران بوده است. وی با تحصیلات دیپلم از اواسط دهه ۳۰ خورشیدی وارد حرفه دوبله می شود. مدتی را با دوبله در ایتالیا ادامه می دهد و در ایتالیا به تولید فیلم و نقش آفرینی در سینما می پردازد. سپس دوباره به ایران بازگشت و فعالیت حرفه ای اش در دوبلاژ تا ۱۳۵۷ خورشیدی ادامه داشت. وی از پرکارترین دوبلورهای پیش از انقلاب بود. ویژگی صدا، بالا بردن غلظت کمدی فیلم ها گوینده نقش های اول و مکمل (جدی و کمدی)  از ویژگی های دوبله و صدای زمانی به حساب می آید. از جمله سوابق دوبله وی می توان به سابقه گویندگی به جای مرتضی عقیلی (مرد شرقی و زن فرنگی، ۱۳۵۴)، جمشید مهرداد (فریادرس، ۱۳۵۷)، محمدعلی فردین (یک خوشگل وهزار مشکل ۱۳۵۰)، رضا بیک ایمانوردی (پهلوان مفرد، ۱۳۵۰)، جمشید هاشم پور(قسمت، ۱۳۴۹)، سعید راد (سکوت بزرگ، ۱۳۵۶) و بهروز وثوقی (هنگامه، ۱۳۴۷) در سینمای ایران قبل از انقلاب اشاره کرد.

در سینمای هالیوود  نیز می توان صدا پیشگی در فیلم هایی به جای پیتر سلرز تیری در تاریکی، تازه چه خبر پولی کت، در تعقیب روباه، دوبله دوم فیلم پلنگ صورتی(۱۹۶۳)، بازگشت پلنگ صورتی (۱۹۷۵) گلن فورد چوپان، جنگل تخته سیاه، جوبال، ستیز با اسلحه، قطار ۳:۱۰ به یوما، چهار سوار آخر زمان، کابوی، دام پول استیو مک کویین در این فرار مرگبار نیرنگ بازان، بولیت، جونیور بانر و  ژان پل بلموند در  شکست، خوشگذران، طوفانگر، ملاقات در چین، راجر مور در مردی با تپانچه طلایی، بکش تا زنده زنده بمانی، جاسوسی که مرا دوست داشت، فرانک سیناترا در کلانتر قلابی، تونی روم، کارآگاه، زنی در سیمان استیفن بوید زن جهنمی، اسکار،  ویلیام هولدن در  سابرینا، پل رودخانه کوای، بریزی، همفری بوگارت در قایق آفریکن کوئین، گری کوپر در دوبله دوم زنگها برای که به صدا درمی آیند، مارلون براندو در آپالوزا، پل نیومن درهدف متحرک لارنس الیویه ربه کا، دین مارتین در پنج ورق سرنوشت ویتوریو دسیکا دوبله دوم فیلم آسیابان عشوه گر، داستین هافمن در آلفردو، جیمز استوارت در باشگاه اجتماعات شاین، شون کانری در برخورد قدرت ها را نام برد.

شروع فعالیت منوچهر زمانی  در سینما با بازی در فیلم لغزش مهدی رییس فیروز،  ۱۳۳۲ خورشیدی بود، همچنین کارگردانی در سینما در فیلم بیژن و منیژه را در ۱۳۳۷خورشیدی برای نخستین بار تجربه کرد.

محمود قنبری

محمود قنبری از ۱۳۴۲خورشیدی به‌طور اتفاقی وارد حوزه‌ مدیریت دوبلاژ می‌شود؛ شبی که قرار بود، سیروس جراح‌زاده فیلم هندی عروس مارها را برای دوبله سینک بزند، پس از سینک‌زدن یک پرده، خوابش می‌برد و با تلاش قنبری نیز بیدار نمی‌شود. به این ترتیب خود قنبری دست به کار می‌شود و علاوه بر سینک‌زدن دیالوگ‌ها را هم پاک‌نویس می‌کند. صبح روز بعد که قرار بود دوبله با حضور گویندگانی چون ژاله کاظمی، منوچهر اسماعیلی و منوچهر نوذری انجام شود، جراح‌زاده وی را تنها می گذارد. با آن که قرار بود، فردی از سینک‌زدن فیلم به وسیله قنبری اطلاع نیابد، نوذری متوجه می‌شود و در پی آن مدیریت دوبلاژ سریال بیتل جویس را به محمود قنبری می‌سپارد. قنبری پس از آن سریال نبرد را نیز کار کرد و سپس در استودیو کاسپین به‌صورت حرفه‌ای مشغول به کار شد. وی همچنین از ۱۳۴۳ تا ۱۳۵۰خورشیدی مدیریت این استودیو را برعهده داشت. محمود قنبری ریاست هیات مدیره‌ انجمن گویندگان را در کارنامه دارد. وی در فیلم اسلحه بزرگ به کارگردانی دوچو تساری که در ۱۹۷۳ میلادی ساخته شد در نقش تونی آرزنتا و به جای الن دلون صحبت کرده است.