اعتراض را برخی دانش آموزان و دانشجویانی شکل دادند که نخواستند بهای بیشتری برای بلیت حمل و نقل عمومی بپردازند و پریدن از ورودی های مترو را انتخاب کردند. این اقدام بسرعت تبدیل به ناآرامی هایی شد که که خیلی زود نخستین قربانیان را گرفت؛ سه کشته در فروشگاهی بزرگ.
روز ۲۰ اکتبر خانم «کارلا روبیلار» فرماندار پایتخت تلاش کرد ابتکار عمل را به دست گیرد و کشته شدگان را قربانیان آشوب نامید و پروازها را نیز لغو کرد. آتش طغیان زبانه کشید و آمار کشته شدگان به ۱۸ نفر رسید. جرقه آتش نیز مشخص است؛ تصمیم دولت برای افزایش بهای بلیت حمل و نقل عمومی در پایتخت از ۸۰۰ به ۸۳۰ پزو (یعنی افزایش ۳.۷۵ درصدی) تقریباً معادل یک یورو و چهار سنت. دولت از این مصوبه جدید انصراف داد اما فایده ای نداشت؛ کما اینکه برکناری سه وزیر کشور، اقتصاد و دارایی نیز راه به جایی نبرد. حدود هفت هزار تن بازداشت شدند و یکهزار و ۶۰۰ نفر زخمی.
بازرگانان شیلی تاکنون بیش از ۱.۵ میلیارد دلار خسارت دیده اند و متروی شهر، با خسارت هایی به مبلغ تقریبی ۴۰۰ میلیون دلار همراه شد.
«ایوان مارامبیو» مدیر هتلی در سانتیاگو گفت: آسیب ها به صنعت هتلداری نیز زیاد هست و تقریباً تمامی هتلها خالی شده اند.
«مونیکا زالاکت» یک مقام امور گردشگری شیلی نیز گفت: گردشگری صنعت بسیار حساسی است. ظرف دو هفته اخیر شاهد کاهش رزرو هتل ها تا ۵۰ درصد بوده ایم.
اینها همه و بیش از اینها در شیلی اتفاق افتاد؛ در سایه دولتی که یکی از ثروتمندترین کشورهای آمریکای جنوبی را دارد و البته همزمان، دارای عمیق ترین شکاف های طبقاتی است.
معضلات رئیس جمهوری
پینرا با معضلاتی جدی روبرو شده است. آمارهای منتشره در رسانه ها حاکی از آن است که ۲۰ درصد ساکنان شیلی درآمد ماهیانه کمتر از ۱۴۰ دلار دارند و عایدی ۵۰ درصد آنان به ۵۵۰ دلار در ماه می رسد. این در حالی است که ثروتمندان شیلی از پرداخت مالیاتی به ارزش ۱.۵ میلیارد دلار فرار می کنند. طبقه ثروتمند، امتیازات ویژه ای نیز در خدمات اجتماعی و بهداشتی دارند.
سپاستین پینرا از سال گذشته میلادی رئیس جمهوری این کشور ۱۸ میلیون نفری شده و با وجود آنکه آمارهای اقتصادی کشورش رشدی ۲.۵ درصدی را نشان می دهد، واقعیتی دیگر در کف خیابان ها از حلقوم معترضان خشمگین بیرون می آید؛ افزایش شکاف بین دارا و ندار به ویژه در دستیابی به خدمات بهداشتی، غذایی، آموزش و پرورش و حالا حمل و نقل.
رئیس جمهوری شیلی تاکنون تن به استعفا نداده است. از ادبیات چپ ها در سخنان اخیرش استفاده می کند و می گوید که «در کمال تواضع» به «صدای رفقا» (معترضان) گوش می دهد اما استعفا نمی دهد؛ زیرا معضلات پیش آمده حاصل چند دهه اخیر دولت های شیلی است و دولتش فقط بخشی از آن را برعهده می گیرد.
شعارها و نمادها؛ دیوارها و چهرهها
نقاب های جوکر، نماد عصیان غیر مدنی، خشونتبار، تخریبگر و ناراضی از مناسبات حاکم بر دنیای سرمایه داری است و در مقابل آن، چهره های سوخته برخی افسران پلیس از آتش کوکتل مولوتوف، و کسانی که بین چکش آتشین خشم معترضان و سندان سماجت حاکمان سرمایه دار مانده اند و تکرار شعارهای عهد پینوشه ستیزی و خیابان هایی که مملو از نظامیان و معترضان است، یادآور دیکتاتوری سه دهه پیش شیلی.
دیوارهای ساختمان های منتهی به میدان پلاسا ایتالیا، مرکز اعتراضات شکل گرفته در ۱۹ اکتبر، واقع در منطقه آلمادا سانتیاگو پایتخت شیلی به نمایشگاه اعتراضی از دیوارنگاره ها بدل شده است.
«شیلی طغیان می کند»، «فریاد می کشیم به نیابت از کسانی که حکومت دهان هایشان را بست»، «آنها (سرمایه داران) خون ملت را می مکند»؛ اینها نمونه شعارهایی است که بر دیوارها نقش بسته است.
معترضان دیوارنگاره ها را بر ساختمان هایی کشیده اند که آنها را عامل اوضاع بد اقتصادی خود می دانند مانند بناهای دولتی، وزارتخانه ها، بانک ها، دانشگاه ها و حتی داروخانه هایی که متهم به توافق با دولت برای بالا بردن قیمت دارو هستند.
تنها ساختمانی که ترکیب خشم و رنگ را بر تن خود ندیده، قصر ریاست جمهوری لامونیداست که گارد حفاظت قدرتمندی دارد و با وجود عبور روزانه هزاران نفر از مقابل آن، سفید مانده است.
در یکی از تصاویر دیواری، سپاستین پینرا رئیس جمهور شیلی دیده می شود که روی بمبی ساعتی نشسته و این شرح بر آن نوشته شده است: «ساعتت رسیده، انفجار، نزدیک است»
معترضان، ترانه های عهد مبارزه با دیکتاتوری اگوستو پینوشه (۱۹۷۳-۱۹۹۰) را سر می دهند و هزاران نظامی در خیابان ها حضور دارند، برای نخستین بار از ۳۰ سال پیش.
انتقال سیاسی یا گفتمان سوم
مارچلو میلا کارشناس سیاسی دانشگاه سانتیاگو به فرانس ۲۴ می گوید: سازماندهی معترضان و جنبش آنها ۳۰ سال پس از پینوشه و انتقال سیاسی از نظام او به دوره اخیر، یک پیام برای سران سیاسی دارد. این حرکت از سیاسیون می خواهد تغییرات عمیقی در الگوی سرمایه داری ایجاد کنند.
فرانسیسکو اگیتار تصریح می کند: از دولت، عدالت، پاکی و اخلاق می خواهیم. نه دنبال سوسیالیسم هستیم و نه کمونیسم، فقط کاهش شرکت های شخصی و توجه بیشتر دولت را می خواهیم.
در مدل شیلیایی، چیزی بین کمونیسم و سرمایه داری در حال ظهور است؛ گفتمانی که قائل به حذف یا حاکمیت هیچ کدام از دو الگو نیست؛ مطالبه ای برای شرکت های خصوصی کمتر و دخالت دولتی بیشتر به سود خدمات عمومی؛ عبوری دوباره از هر دو عصر؛ یعنی عصر دیکتاتوری نظامی پینوشه و دوره سرمایه داری صرف پساپینوشه، یک انتقال دوم از معبر گفتمان سوم و جنبشی که هنوز مشخصاً از دل چپ و راست اقتصادی، هویتی مستقل نیافته است و رهبری هم ندارد؛ اما جوکرهای تخریبگر بیشتر شده اند.