به گزارش گروه تحلیل، تفسیر و پژوهش های خبری ایرنا، داعش چهار روز پس از اعلام کشته شدن «ابوبکر البغدادی»، مرگ سرکرده خود را تایید و «ابوابراهیم هاشمی قریشی» را به عنوان جانشین وی تعیین کرد.
البغدادی زمانی کشته شد که تهدید داعش به پایینترین سطح در سالهای اخیر رسیده بود و هزاران نفر از اعضای گروهش در اردوگاه های عراق و سوریه، اسیر بودند. با اعلام مرگ رهبر داعش از سوی رئیس جمهوری آمریکا، رسانه های غربی به دنبال این موضوع بودند تا عملیات کشته شدن سرکرده داعش به دست آمریکایی ها را بزرگ جلوه دهند، اما بسیاری از تحلیلگران سیاسی این موضوع را فاقد اهمیت امنیتی می دانند.
با توجه به شکست داعش در سوریه و بازپس گرفتن مناطق تحت کنترل این گروه هنوز خطر گسترش ایدئولوژی مسموم داعش وجود دارد. داعش بر آن است که به موازات شکستهای خود به جمع آوری نیرو و کمک مالی از طریق شبکههای اجتماعی ادامه دهد. این احتمال وجود دارد که داعشی ها اقدامات تازه ای در واکنش به مرگ رهبر خود انجام دهند.
پژوهشگر ایرنا با «سیدعلی میرموسوی» استاد دانشگاه مفید قم و کارشناس مسایل خاورمیانه در مورد مرگ رهبر داعش و پیامدهای آن به گفت و گو پرداخت.
پیامد مرگ سرکرده داعش چیست؟
میرموسوی در ابتدای این مصاحبه اظهار داشت: کشتن رهبران و شخصیت های کاریزماتیک جریانهای افراطی مذهبی که داعش نیز نوعی از این نوع جریانها است تاثیر چندانی در فعالیت و اقدامات این گروه ها به وجود نمیآورد. شخصیت عمده رهبران این گروه ها بیشتر حول محورکاریزما است. کیش شخصیتی همانند نازی ها تاثیر چندانی در رهبری این گروه ها ندارد. در جریان نازیسم، «آدولف هیتلر» رهبرحزب ناسیونالسوسیالیست آلمان بیشتر از کیش شخصیتی برخوردار بود و با کشته شدن وی، جریان نازیسم برای همیشه از بین رفت.
با مرگ رهبران جریانهای افراطی مذهبی، این گروهها با تعیین جانشین همان مسیر گذشته را ادامه می دهند و حتی احتمال اینکه اوضاع به سمت و سوی خشونت بیشتری رود وجود دارد. با ضعیف شدن گروه تروریستی «القاعده» بعد از مرگ «بن لادن» داعش با خشونت بیشتری رشد کرد و اقدامات داعش نسبت به القاعده خشن تر بود.
جریان های جهادی و خشونت طلب از نظر جذب نیرو، ایدئولوژیک بودن و سازمانی در یک وضعیت قرار دارند و می توانند رهبران دیگری نیز داشته باشند. داعش از نظر نیرو درکشورهای سوریه، عراق، افغانستان، پاکستان و در کشورهای افریقایی مانند لیبی و سومالی طرفدارانی دارد. از نظر ایدئولوژیک داعش نوعی گفتمان در ضدیت با غرب واینکه دال اسلام در مرکزیت قرار دارد را تبلیغ می کند و با توجه به بافت های سنتی کشورهای منطقه می تواند تا حدودی در جذب نیرو موفق عمل کند. این گروه تروریستی رویکردی متن گرایانه و سطحی به مذهب دارد و می تواند با تفسیر جدید از دین ایدئولوژی خود را بازسازی و نیروهایش را حفظ کند.
مساله جانشینی بغدادی در بقایای داعش
میرموسوی در مورد تعیین جانشینی رهبر جدید داعش اظهار داشت: جریان داعش به فقه سنتی پایبند نیست و تفسیر جدیدی از فقه داشته و منتقد شدید فقه سنتی است. داعش اصول و آموزه هایی را که در مورد بیعت راجع به فقه سنتی وجود دارد به شکل دیگری بازسازی و این نوع رفتارهای سیاسی در تعیین خلیفه را توجیه می کند. نامعلوم بودن هویت شخص با توجه به موضوع بیعت در فقه سنتی امکان پذیر نیست، اما این موضوع نمی تواند مانع جدی برای بحران جانشینی خلیفه داعش باشد.
وی افزود: معمای داعش با این راه حل ها قابل حل نیست. کشتن سرکرده داعش نمی تواند فعالیت اینگروه تروریستی را برای همیشه خاموش کند. معمای داعش به چگونگی خشونت و فرقه گرایی در پوشش اسلامی مربوط می شود. چگونه می توان این خشونت و فرقه گرایی را که در پوشش اسلامی گسترش پیدا کرده است مهار کنیم. ممکن است با مرگ رهبران این گروه ها تا حدودی جریان فکری و فعالیت اعضا نحیف شود، اما کلیت جریان باقی می ماند. جریان های خشونت گرا در جهان اسلام همانند غده سرطانی اند که اگر درست با آنان برخورد نشود باعث گسترش و خرابی بیشتری می شوند.
با توجه به تجربه تاریخی، معضل جریانهای افراطی در دنیا حل نشده و باید به ریشه شکل گیری این گروه ها توجه کرد. زمینه ایدئولوژیک از مهمترین علل بوجود آمدن گروه های افراطی در جهان است. «بابی سعید» در کتاب «هراس بنیادین» زمینه شکل گیری این گروه ها و بنیادگرایی اسلامی را مورد بررسی قرار داده است. شکاف بین کشورهای فقیر و غنی و بی عدالتی در کشورهای جهان از عوامل دیگر شکل گیری این گروه های افراطی است. حل معمای داعش و گروه های افراطی به چند متغییر متعدد وابسته است.
میرموسوی در پایان این گفت وگو با اشاره به نقش رژیم صهیونیستی در بی ثباتی منطقه و بروز فرقه گرایی اظهار داشت: مساله رژیم صهیونیستی در خاورمیانه یکی دیگر از علت های ظهور گروه های افراطی است. با توجه به شرایط موجود، کانون مساله صلح در خاورمیانه اراضی اشغالی است. طی سال های گذشته نه تنها هیچ قدمی در راستای حل این مساله برداشته نشده بلکه طرح «معامله قرن» وضعیت صلح در خاورمیانه را پیچیده تر کرده و تا زمانی که این موضوع وجود دارد امکان صلح در خاورمیانه ضعیف است. در وضعیت فعلی هم دغدغه جهانی برای حل مساله افراط گرایی و صلح در خاورمیانه وجود ندارد و باید گفت وگوی جدی بین رهبران سیاسی جهان با طرح یک راه حل معقول ارائه شود و گرنه اقدامات مقطعی و کشتن سرکردگان این گروه های تروریستی یک اقدام مقطعی است و نمی تواند به افراط گرایی در جهان پایان دهد.