به گزارش گروه اطلاع رسانی ایرنا؛ جهان اسلام در سده ۱۳ خورشیدی با مشکلاتی همچون جهل و ناآگاهی، ظلم و ستم، هجوم استعمارگران و ... روبه رو شد. در چنین شرایط تاریخی، شخصیتی روشنفکر پا به عرصه گذاشت که ضمن آگاهی از علوم اسلامی، عرفان و فلسفه از علوم جدید و دانش های غربی و ماهیت مناسبات و معادله های جهانی باخبر بود و به زبان های خارجی تسلط داشت. بنابراین به دلیل مراوده های طولانی با دربار کشورهای اسلامی و اقامت در ایران، افغانستان، هند و مصر با مسایل و چالش های آنها آشنا شد و به این نتیجه رسید که عامل اساسی ضعف این کشورها، دخالت استعمارگران است و برای رفع این مشکل، کشورهای اسلامی باید با یکدیگر متحد شوند. این شخصیت سیدجمال الدین اسدآبادی بود.
پژوهشگر گروه اطلاع رسانی ایرنا به مناسبت هفته وحدت به معرفی و فعالیت های سیدجمال الدین به عنوان یکی از شخصیت های مطرح در جهان اسلام که تلاش زیادی برای اتحاد اسلام کرد، پرداخته است.
تولد و اصل و منشا سیدجمال
سید جمال الدین اسدآبادی معروف به افغانی در ۱۲۱۷ خورشیدی دیده به جهان گشود. پدرش سید صفدر و مادرش سکینه بیگم دختر میرشرف الدین حسینی قاضی بود. (۱).
اصل و منشاء او مجهول و مکتوم مانده و چون شهرتش افغانی بوده جمعی او را از اسدآباد کابل و از سادات حسینی کندز مقیم افغانستان می دانند(۲) و گروهی نیز از جمله لطف الله اسدآبادی خواهرزاده سید او را از مردم اسدآباد همدان می داند. (۳).
تحصیل در ایران و عراق
سیدجمال در کودکی خود به سرعت در علوم اسلامی متبحر شد و در علم حکمت و ریاضی و نجوم و ... دستی پیدا کرد. در علم تاریخ، اطلاعات کافی به دست آورد و در ۱۰ سالگی قرآن مجید و مقدمات آن را فراگرفت. (۴) تا اینکه پس از گذراندن تحصیلات ابتدایی در ۱۲۲۷خورشیدی به همراه پدر و مادر خود به قزوین رفت و پس از ۲ سال زندگی و تحصیل در آنجا به همراه خانواده اش رهسپار تهران شد و در خانه سلیمان خان حاکم اسدآباد ساکن شدند. سید در تهران با سید محمد صادق سنگلجی مجتهد آنجا آشنا می شود. (۵) تا اینکه از تهران عازم عتبات متبرکه عراق می شود. در میانه راه در بروجرد سه ماه در منزل حاج میرزا محمود بروجردی اقامت می کند و از آنجا به عراق می رود و در نجف و کربلا در محضر علمای شیعه مخصوصاً شیخ مرتضی انصاری حاضر می شود. (۶). اسدآبادی در مدت چهار سال تحصیلاتش را به پایان می رساند و در علم تفسیر، حدیث، حکمت و منطق و ... از استادان فن بهره می برد که تمام مخارجش نیز در این مدت بر عهده شیخ مرتضی انصاری بود(۷)
سیر و سفر در سرزمین های اسلامی برای اتحاد اسلام
اسدآبادی در ۱۶ سالگی به ایران بازگشت و در بوشهر میرزا باقرخان بواناتی را که در آن زمان دعوی یوحنایی می کرد، ادب کرد و از راه بوشهر رهسپار هند شد. یک سال و نیم در آنجا اقامت داشت و به فراگرفتن علوم و ریاضی پرداخت. چند ماهی در کلکته منزل حاجی عبدالکریم بود و از آنجا به مکه رفت. سپس مدتی در حجاز ماند و در خصوص اتحاد مسلمانان دنیا با علما و روسای مذهبی مذاکره کرد.
سید از مکه برای بار دوم به نجف و کربلا رفت و پس از زیارت به عزم خراسان و افغانستان از عراق بیرون رفته سه شب در وطن مالوف خویش اسدآباد توقف کرد و از آنجا عازم تهران شد. چند ماهی در آنجا ماند با میرزا بابای ذهبی سرسلسله ذهبیه ملاقاتی داشت و پس از آن عازم خراسان شد. در میان راه طایفه ای از ترکمان ها که اموال زوار را غارت کرده بودند، پس از ملاقات با سید عذرخواهی کرده و اموال آنها را پس دادند. (۸)
اسدآبادی پس از زیارت مرقد امام رضا(ع) به طرف افغانستان حرکت کرد و با امیر کابل مصاحبت و ندیم شد. قریب به پنج سال در آن مملکت سکونت اختیار کرد و مدتی مشاور و همکار نزدیک دوست محمد امیر افغانستان بود و پس از درگذشت او و درگیری و جنگ میان جانشینانش، یعنی شیرعلی و فرزندان دوست محمد جانب یکی از پسران دوست محمد به نام محمد اعظم گرفت. محمد اعظم از شیر علی شکست خورد به ایران گریخت و در تهران درگذشت اما سید در افغانستان ماند و به واسطه حقگویی ها مورد انتقام شیرعلی واقع نشد تا اینکه مدتی بعد از افغانستان به عزم حج خارج شد(۹).
مقالاتی درباره اتحاد اسلام در حبل المتین و فعالیت در استانبول
سید جمال الدین در ۱۲۴۷ خورشیدی از راه هند عازم حج شد یک ماه در هند اقامت داشت و در حبل المتین مقاله هایی درباره اتحاد هند و مسلمانان نوشت. در آن مدت از طرف حکومت از مراودت ممنوع بود و بعد ماموران انگلیسی اقامت سید را در هند صلاح ندیدند و سید عازم مصر شد. در مصر ۴۰ روز در مدرسه الجامع الازهر با علمای آنجا ملاقات کرد. در این سفر با شیخ محمد عبدو مفتی مصر آشنا شد. سید از رفتن به مکه منصرف و به استانبول رفت(۱۰)
در استانبول از طرف رجال دولت عثمانی و مخصوصاً عالی پاشا صدراعظم مورد استقبال قرار گرفت و به دلیل اینکه با برخی از پیشروان اصلاحات فرهنگی و آموزشی عثمانی در دوره تنظیمات(عصر اصلاحات در عثمانی) آشنا بود، آنان حضور سید را هم به دلیل اطلاعاتش از علوم قدیمه و هم ترقی خواهی و آشنایی با معارف اروپایی در جمع خود مغتنم می شمردند.
در همین زمان واقعه ای در طی اقامت سید در استانبول سبب شد که وضع به مراد او درنیاید و آن اینکه به مناسبت گشایش دارالفنون استانبول که قرار بود، مرکز اشاعه علوم و فنون جدید باشد، سخنرانی هایی از طرف تجدد خواهان در موضوعات گوناگون برای همگان برگزار شد و سید که به عضویت شورای عالی آموزشی منصوب شده بود، یکی از این سخنرانی ها را در باب پیشرفت علوم صناعان ایراد کرد. سخنرانی سید دست آویزی برای شیخ الاسلام فهمی افندی و دیگر روحانیون ارتجاعی عثمانی فراهم کرد و بهانه ای مغتنم برای برانگیختن احساسات مذهبی برضد نظام تازه آموزشی برای او به وجود آورد و در نتیجه اندکی پس از این واقعه سید از استانبول اخراج شد(۱۱).
اتحاد مسلمانان علیه استعمار در مصر
اسد آبادی در ۱۲۴۹ خورشیدی به قاهره رفت. در آنجا بود که پرثمرترین دوره زندگی خود را آغاز کرد. به این صورت که در الازهر در علوم مختلف اسلام بنای تدریس گذاشت. در میان پیروان و مریدان سید در مصر می توان از شیخ محمد عبده که پیشوای جنبش تجدد خواهی دینی بود و نیز از سعد زغلول بنیانگذار حزب وفد و رهبر پیکار مصریان در راه استقلال ملی یاد کرد(۱۲).
همچنین در همین دوره جنبش میهن پرستانه مصریان بر ضد دخالت های انگلیس و فرانسه نیرو گرفت و سرانجام با قیام اعرابی پاشا به اوج خود رسید و سیدجمال در رهبری این جنبش سهم بزرگی داشت. به خصوص که بسیار از نویسندگان و روزنامه نگاران مصری که در بسیج کردن و بیداری افکار عمومی می کوشیدند از مریدان او بودند.
سیدجمال که در مسافرت های خود به هدف اصلی اش یعنی اتحاد مسلمانان دنیا مشغول بود در مصر به این کار موفق شد و انجمنی به نام محفل وطنی تاسیس کرد و با یک مرامنامه بسیار عالی و به تمام معنی اسلامی به کار مشغول شد تا آنجا که روز به روز به افراد انجمن افزوده می شد و در اندک زمانی این محفل شهرت جهانی به دست آورد اما بیش از ۱۰ ماه از عمر محفل وطنی نگذشته بود که سروصدایی بلند شد و منجر به انحلال آن شد. سرانجام به دلیل تحریک های انگلیسی ها و مخالفت بعضی از شخصیت های محافظه کار الازهر و عده ای از وزراء سید از مصر اخراج شد(۱۳).
اتحاد اسلام در هند
اسد آبادی پس از منع اقامت در مصر با شاگرد خود ابوتراب عارف افندی رهسپار هند شد. در حیدرآباد دکن به خیال اتحاد اسلام که هدف او بود، ماند و به خواهش محمد واصل مدرس ریاضی مدرسه اعزه رساله نیچریه را در رد دهریه نوشت که در بمبئی چاپ شد و تاریخ الافغان را به عربی انشا کرد.
رساله نیچریه به عنوان رسالهای بر ضد سید احمد خان متفکر هندی شهرت یافت. چون سید احمدخان به عنوان هواخواه سیاست انگلیس در هند شناخته شده بود، سید جمال میان اندیشه های سیاسی و فرهنگی او فرقی نگذاشته، نیت سید احمد را بر خلاف ظاهر گفته های او تضعیف اسلام دانسته و تکیه سید احمد بر فطرت و طبیعت انسان را نشان دهری گری باطنی او شمرد. در بخش آخر رساله این بحث به میان آمده که ملت ها را از گزند نیچریان (دهریون، پیروان مشرب اصالت طبیعت) در امان دارد و به طور کلی انسان را به سعادت رساند و هیچ دینی مانند اسلام برپایه محکم متقن قرار نگرفته است.
سیدجمال الدین در اواخر ۱۲۶۰ خورشیدی پیش از لشکرکشی انگلیس به مصر از طرف حکومت هند به کلکته احضار شد، مقامات انگلیس که در همه حال از او بیمناک بودند، او را در کلکته چندان نگه داشتند تا مقاومت اعرابی پاشا یکسره در هم شکسته شود و انگلیس بر مصر مسلط شد تا اینکه سید جمال در حدود ۱۲۶۱ خورشیدی از کلکته به لندن و پس از اندکی توقف رهسپار پاریس شد(۱۴).
انتشار عروه الوثقی و اتحاد اسلام در پاریس
آنچه از فعالیتهای سید در پاریس شایان توجه است، نخست همکاری او با شیخ محمد عبده در نشر روزنامه عروه الوثقی بود. نخستین شماره عروه الوثقی در ۲۳ اسفند ۱۲۶۲ خورشیدی منتشر شد و نشر آن تا ۱۸ شماره دوام یافت. مقالات این روزنامه به زبان عربی و فرانسه بود و بیشتر روی اتحاد جامعه مسلمانان و حمله به مقاصد دولت های استعمارگر تکیه داشت.
با انتشار این مجله که در تمام ممالک اسلامی و شرق توزیع می شد، انقلاب عجیبی در دنیای اسلام به وجود آمد و سرانجام دولت فرانسه به فشار و اصرار دولت انگلیس حکم به تعطیلی این مجله داد. سید جمال، انگلیس را نه تنها قدرتی استعماری بلکه دشمن سلبی مسلمانان می دانست و معتقد بود که هدف انگلیس نابودی اسلام است.
وی در پاریس با فراریان سیاسی مصری دیدار می کرد و با یکی از آزادی خواهان مصری به نام جمس سانورا معروف به ابونظاره که اصلاً کلیمی بود و فعالیت های روزنامه نگاری داشت، آشنا می شود.
سید علاوه بر انتشار مقالات در نشریه ابونظاره و اعتراض بر نفوذ انگلیس در مصر فعالیت های شدیدتر دیگری نیز در همین زمینه داشت. برای نمونه نامههای تهدید آمیزی با امضای مستعار المنتقم جهت سر اولین وود رییس کل قوای مصر و ادوارد مالت نماینده سیاسی انگلیس در قاهره می فرستد و در آن نامه ها آنها را وادار به تخلیه هرچه زودتر مصر می کند و نظیر همین نامه ها را برای شریف پاشا و خدیو مصر نیز ارسال می کند.
دفاع از اسلام در مقابل ارنست رنان
سیدجمال هنگامی که در پاریس بود با ارنست رنان تاریخنگار و نویسنده فرانسوی مکاتباتی داشت. به این صورت که ارنست رنان در سخنرانی خود با عنوان اسلام و علم در دانشگاه سوربن که بعد متن آن در ژورنال ددبا چاپ شد، گفته بود که اسلام با روح علمی و فلسفی مخالفت اساسی دارد و خاصه اعراب به طور ذاتی از فراگرفتن علم و فلسفه ناتوان هستند. آنچه از علم و فلسفه نیز در جهان اسلام پیدا شده به همت مردم غیرعرب به میان مسلمانان راه یافته است. پس از انتشار این مقاله عدهای از روشنفکران و متفکران مسلمان به آن پاسخ دادند. پاسخ سید جمال که به ظاهر نخست به زبان عربی نوشته شده بود و بعد به زبان فرانسه برگردانده شد، انعکاسی وسیع تر از همه داشت(۱۵).
بنیاد استدلالی پاسخ سید که پیش از گفته رنان با طرز فکر علمی اروپاییان در روزگار او سازگار می نمود، این بود که تاریخ هر قوم را باید به صورت جنبشی پایدار و تطوری هموار نگریست که دارای مراحل و مراتب گوناگون است و درباره هر خصوصیتی از آن قوم با توجه به مرحله تاریخی خاص بروز آن خصوصیت داوری کرد و هیچ رفتار و خصلتی را ذاتی یک قوم نباید دانست. سید بر اساس این اصل هر ۲ عقیده رنان را رد می کند. سید جمال در ادامه عنوان می کند که درست است که اروپاییان امروزه در خرد و دانش و حکمت از مسلمانان برترند، لیکن این امر نه معلول نبوغ ذاتی اروپاییان بلکه حاصل تصادفی تاریخی است. بدین معنی که چون دین مسیح ۶ قرن پیش از دین اسلام ظهور کرد، مرحله پختگی و بلوغ جامعه پیروان آن زودتر از جامعه مسلمانان فرا رسیده است. بدین جهت باید امیدوار بود که مسلمانان نیز روزی زنجیرها را بگسلند و در راه ترقی گام بر دارند. (۱۶)
در این ایام مقامات انگلیس در صدد بر آمدند تا از اندیشه اتحاد اسلام سید به سود مقاصد استعماری خود بهره برداری کنند، چون دریافتند که او با مهدی سودانی مکاتبه دارد از وی خواستند تا واسطه صلح میان او و انگلیسی ها شود. بدین منظور سید را به لندن فرا خواندند اما چون از او بیمناک بودند، سرانجام رهایش کردند و سید جمال به پاریس بازگشت و از آنجا به طرف نجد و قطیف و یمن حرکت کرد تا خلافت اسلامی متمدنی در آن نواحی به وجود آورد و اسباب اتحاد میان مسلمانان عموماً ایران، ترکیه و افغانستان منعقد کند(۱۷).
ورود مجدد به ایران
سید جمال در ادامه سفرهای خود برای اتحاد اسلام در ۱۲۶۴ خورشیدی وارد بوشهر شد، ناصرالدین شاه قاجار که شرح تبلیغات و عملیات سید را شنیده بود، توسط اعتماد السلطنه محمد حسن خان او را به تهران دعوت کرد. در اصفهان مسعود میرزا ظل السلطان حاکم آنجا پذیرایی شایانی از او به عمل آورد و تقاضا کرد که سید برای ولیعهدی او کوشش کند. سید پس از ۱۰ روز ماندن در اصفهان به طرف تهران حرکت کرد و در ۲۸ آذر ۱۲۶۵خورشیدی با استقبال وارد تهران شد. چهار ماه در منزل حاج محمد حسن خان امین الضرب سکونت داشت و مردم را به آزادی خواهی و مشروطه طلبی دعوت می کرد. وی در این مدت چند بار با ناصرالدین شاه دیدار داشت اما چون بی پروا از خرابی اوضاع و ضرورت اصلاحات و برقراری حکومت قانون سخن می گفت شاه از او بیمناک شد و پس از مدتی دیگر او را نزد خود نپذیرفت و سید جمال از تهران راهی روسیه شد(۱۸).
اتحاد مسلمانان در روسیه
سید جمال چند روز در قفقاز مهمان محمد علی خان کاشی بود در آنجا مدتی ماند تا امین الضرب نیز از تهران رسید و به اتفاق هم به مسکو رفتند. در مسکو ۲ هفته در خانه آقا میزا نعمت الله اصفهانی که بعدها قونسول ایران در آن شهر شد، مهمان بودند.
سید جمال ۲ سال در مسکو و پترزبورگ اقامت داشت. با کانکوف مدیر جریده مسکوی ملاقات کرد و کوشید تا زمامدارن روسیه را به اتحاد با ملل مسلمان و حمله به هند وادارد اما چون در مقاصدش توفیقینیافت رهسپار آلمان شد. سید در مدت اقامت خود در روسیه اجازه چاپ قرآن را از امپراتوری روسیه می گیرد اما در آخر ماموران دولتی با او همراهی نمی کنند.(۱۹)
دیدار در آلمان با شاه قاجار و ورود به ایران
سید جمال در ۱۲۶۷خورشیدی به آلمان رفت و درست در همان ایام ناصرالدین شاه برای دیدن نمایشگاه به پاریس می رفت که در مونیخ با سید دیدار کرد و از رفتار گذشته اش پوزش خواست و او را به تهران فرا خواند. به همین دلیل هم اسدآبادی اندکی پس از بازگشت شاه به تهران آمد و این بار نیز در منزل امین الضرب اقامت داشت اما همچنان بی پروا از فساد دولت و غفلت شاه سخن می گفت. به همین سبب گروه بسیاری از مردم ستمدیده گرد او را گرفته و به گفته هایش گوش فرا می دادند. پس از سه ماه ناصرالدین شاه فرمان داد که سید از تهران به قم برود اما او به ری رفت و در حضرت عبدالعظیم(ع) مدت هفت ماه بَست نشست. مردم در آنجا نیز گرد او جمع می شدند و برای رهایی از تیره روزی های خود از او استمداد می جستند تا اینکه سرانجام در ۱۲۶۹خورشیدی ماموران دولتی سید را به زور از بَست بیرون کشیدند و در سرمای زمستان به طرف مرز عثمانی در خانقین حرکت دادند(۲۰).
تلاش برای حمایت اسلام و محو ریشه ظلم
سید جمال از خانقین به بصره رفت و در بصره با حاجی سید علی اکبر شیرازی از علمای ایران که تبعید شده بود، ملاقات کرد. توسط همین شیرازی بود که رساله عربیه موسوم به حجه البالغه و حمله القران را از بصره به حاج میرزا حسن شیرازی و دیگر علماء و مجتهدین کربلا و نجف و سامره مبنی بر حمایت اسلام و محو ریشه ظلم و قطع نفوذ اجانب نوشتند که بعدها در لندن خود سید آن را به طبع رساند. به دلیل اینکه سید روحانیون نجف و کربلا را بر ضد دربار ایران برمی انگیخت سفیر ایران در عثمانی از مقامات آن کشور خواست که وی را از نزدیک مرزهای ایران به جای دورتری منتقل کند(۲۱).
اسدآبادی پس از مدتی از بصره حرکت کرد و در ۱۲۷۰خورشیدی وارد لندن شد. وی مساله و موضوع انحصار دخانیات را به عنوان مدرک مطرح کرد و در محافل عمومی شروع به ایراد نطق و خطابه هایی راجع به اوضاع وخیم ایران و سفاهت و جهالت زمامداران آن موقع کرد و در جراید مقالاتی به صورت مصاحبه و ... به انگلیسی انتشار می دهد و با میرزا ملکم خان که در آن زمان از سفارت ایران معزول شده بود، دیدار می کند.
سید جمال روزنامه ای به نام ضیاء الخافقین در لندن دایر کرد و در هر شماره آن با امضای السید الحسینی مقالات تندی بر ضد شاه و دولت ایران منتشر کرد. مقاله شماره اول آن راجع به خرابی اوضاع ایران بود و شماره دوم صورت مکتوبی را که خود سید خطاب به همه علماء بزرگ ایران به اسم آنها نوشته و آنها را به خلع ناصرالدین شاه تحریک کرده بود، منتشر کرد. چندی نگذشت که مقامات انگلیسی این روزنامه را نیز تعطیل کردند و سید جمال الدین در اواسط ۱۲۷۱ خورشیدی به دعوت سلطان عبدالحمید دوم (۱۲۹۳-۱۳۲۷قمری) راهی استانبول شد. (۲۲)
اتحاد اسلام در استانبول
سلطان عبدالحمید دوم که امیدوار بود از نفوذ سید در میان ملل اسلامی به سود احیای خلافت عثمانی استفاده کند؛ وی را به نزد خود خواند و دستور داد که سید به علمای روحانی شیعه در عتبات عالیات ایران و ... شرحی نوشته و آنها را به اتحاد اسلام دعوت کند. سید حدود چهار سال و ۹ ماه در استانبول اقامت داشت. در آنجا فکر اتحاد اسلامی که از مدت ها قبل در سرش بود را تعقیب کرد و انجمنی از دانشمندان شیعه مذهب ایرانی و ... تشکیل داد اما طولی نکشید که علمای سنی به ویژه ابوالهدی افندی قاضی القضات استانبول که خود را نخست از طرفداران سید نشان می داد، چندان نزد سلطان عثمانی از او بدگویی کردند که سرانجام سلطان، سیدجمال را زیر نظر گرفت(۲۳).
درگذشت در استانبول
در همین ایام که سیدجمال در استانبول بود، ناصرالدین شاه به ضرب گلوله میرزا رضای کرمانی از شاگردان سید جماالدین کشته شد. دولت ایران از مقامات عثمانی خواست تا سید و یاران ایرانی او چون شیخ احمد روحی، میرزا آقا خان کرمانی و میرزا حسن خان خبیر الملک را در مرز به مأموران ایرانی تسلیم کند اما دولت عثمانی درخواست استرداد سید را رد کرد در صورتی که یارانش پس از مدتی به طرابوزان تبیعد کرد و سرانجام در مرز به نمایندگان ایران تحویل داد و محمد علی میرزای ولیعهد نیز آنان را در تبریز اعدام کرد.
سرانجام سید جمال الدین نیز به روایتی در عثمانی مسموم شد و پس از مدتی چشم از جهان فروبست. پیکرش او به گورستان شیخلر مزارلقی برده و به خاک سپرده شد(۲۴)
منابع
۱- کرمانی، ناظم الاسلام. تاریخ بیداری ایرانیان، به اهتمام علی اکبر سعیدی سیرجانی، بخش اول، چاپ پنجم، نشر پیکان، تهران۱۳۷۶، ص۷۰.
۲- صفائی، ابراهیم. رهبران مشروطه، ج اول، چاپ سوم، خرداد ۱۳۶۳، ص۱۱/ دولت آبادی، یحیی. حیات یحیی، ج اول، چاپ ششم، تهران:انتشارات عطار و فردوس۱۳۷۱ص۹۱.
۳- اسدآبادی، میرزا لطف الله خان. شرح حال و آثار سیدجمال الدین اسدآبادی معروف به افغانی، جلد اولء چاپخانه ایرانشهر، برلین ۱۳۰۴ ص۱۳.
۴- تقی زاده، سیدحسن. سیدجمال الدین اسدآبادی معروف به افغانی، تبریز: چاپخانه محمدی علمیه، جمادی الثانی۱۳۸۹-شهریور۱۳۶۳، صص ۴، ۵.
۵- اسدآبادی صص ۱۸-۲۰
۶- مدرسی چهاردهی، مرتضی. سید جمال الدین و اندیشه های او، کتاب های پرستو، چاپ سوم، مرداد ماه ۱۳۴۷، ص ۸
۷- انصاری، مرتضی. زندگانی و شخصیت شیخ انصاری، چاپخانه اتحاد، ۱۳۸۰ قمری، ص۲۱۶.
۸- اسدآبادی صص ۲۲، ۲۳ / مدرسی چهاردهی صص ۹، ۱۰.
۹- واثقی، صدر. سیدجمال الدین حسینی پایه گذار نهضت های اسلامی، انتشارات پیام، چاپ دوم، تهران: اسفند ۱۳۳۵، صص ۳۸، ۳۹.
۱۰- تقی زاده ص ۸ .
۱۱- ساسانی، خان ملک. سیاستگران دوره قاجار، به کوشش سید مرتضی ال داود، چاپ دوم، انتشارات مگستان۱۳۸۲، صص ۲۵، ۲۶.
۱۲- تقی زاده صص ۱۱-۱۳.
۱۳- خسرو شاهی، سید هادی. مجموعه کامل اسناد وزارت خارجه انگلیس درباره سید جمال الدین اسد آبادی، ناشر کلبه شروق، ۱۳۷۹، صص ۱۹، ۲۰.
۱۴- انصاری صص ۲۱۸، ۲۱۹ / تقی زاده صص۱۴، ۱۵.
۱۵- خسرو شاهی ص۲۲.
۱۶- براون، ادوارد. انقلاب ایران، ترجمه و حواشی احمد پژوه، کانون معرفت، چاپ دوم، تهران، ۱۳۲۹، ص ۸.
۱۷- انصاری ص۲۱۹.
۱۸- اسدآبادی صص۴۰-۴۲.
۱۹- تقی زاده صص۲۳-۲۴.
۲۰- کسروی، احمد. تاریخ مشروطه ایران، صدای معاصر، چاپ چهارم، تهران:۱۳۸۰، ص۷۱.
۲۱- تقی زاده ص ۲۷، ۲۸.
۲۲- ملکزاده، مهدی. تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، ج۱، انتشارات سخن، تهران، ۱۳۸۳، ص۱۵۵.
۲۳- تقی زاده صص ۲۹، ۳۰.
۲۴- اسدآبادی صص ۷۰-۷۵.