روزنامه ایران در یادداشتی به قلم حسین میرمحمد صادقی حقوقدان، نوشته است: برای مشخص شدن موضوع باید اول توضیح داد که این دو عامل یاد شده چگونه ایجاد فساد و مفسده میکنند. در یک سیستم وقتی افرادی مطمئن میشوند که رفتارشان مقابل چشم دیگران قرار نمیگیرد و بابت آن بازخواست نمیشوند و مسئولیتی ندارند در واقع اولین بارقههای ایجاد فساد متولد میشوند. همچنین از منظر سیاسی وقتی مناسبات یک سیستم در هرم توزیع قدرت به سمتی برود که تجمیع قدرت، غیر پاسخگو بودن در قبال اختیارات و عدم تناسب تصمیمگیریها و تصمیمسازیها با خیر و خواست عمومی تقویت شوند، چنین وضعیتی دقیقاً اصل فساد است. کما اینکه روابط غیرشفاف و همین طور توزیع مسئولیتها به دور از میزان شایستگی و توانمندی افراد نیز یکی از آثار منفی و سوء سیاستزدگی در سیستمهای حاکمیتی است که مستقیماً هم منجر به کاهش کارآمدی میشود و هم افزایش فساد را در پی دارد.
با این توضیح قطعاً منطقی و پذیرفته نیست که یک فرآیند واقعی مبارزه با فساد خود درگیر این آسیبها و خلأها باشد.
در واقع شاخصه یک فرآیند دقیق و اثربخش مبارزه با فساد نه میزان برخوردهای پلیسی و شدت برخورد با مفسدان و افراد فاسد، بلکه سطح توجه به این دو عامل است. چه آنکه هم تجربه دیگر جوامع و هم تجربه کشور خود ما در این زمینه نشان داده که شدت برخورد در نبود توجه کافی به بسترهای بروز مفاسد تقریباً هیچ تأثیری بر کاهش مفاسد ندارد. ما این مهم را در حوزههایی چون مبارزه با مواد مخدر به طول چندین دهه آزمودهایم و بهتر است از آن درس بگیریم.
به عبارت دقیقتر مبارزه با فساد منهای شفافیت و تحت تأثیر نگاههای سیاسی نه منجر به مفسدهزدایی از کشور میشود و نه حتی آورده و نتیجهای برای جناحهایی که درصدد استفاده از امتیازات آن هستند دارد. حتی باید گفت که چنین فرآیندی منجر به ایجاد بدگمانی نسبت به کلیت نظام نیز خواهد شد. چرا که در دوران سهولت ارتباطات هم اخبار به مراتب کمتری پشت پرده خواهند ماند و هم مردم دریافت و تصویر دقیقتری از واقعیت موجود دارند که اگر با تصویر رسمی ارائه شده توسط حاکمیت تفاوت زیادی داشته باشد، باید آن را خطرناک توصیف کرد.
اینکه کشور ما از نظر فساد و عدم شفافیت در وضعیتی غیرقابل قبول و بد به سر میبرد، به هیچ عنوان موضوعی انتزاعی و غلوآمیز نیست و تمام دریافتها از وضعیت موجود این واقعیت را تأیید میکند. واقعیتی که ایجاب میکند سریعتر نظام و کشور در یک حرکت منطقی خود را از این وضعیت بیرون ببرد و این کار نه با سیاسی کاری قابل انجام است و نه بدون شفافیت. فرآیند درست مبارزه با فساد آن فرآیندی است که تکلیف این دو عامل زیربنایی ایجاد فساد را مشخص کند و در غیر این صورت خود تبدیل به فرآیند فساد دیگری میشود. به این معنا که در قالب چنین فرآیندی این خطر وجود دارد که باز هم در قبال برخی پروندهها و موارد مرتکب «کتمان» یا «بزرگنمایی» شویم و در نهایت فسادستیزی نه به روندی در جهت خیر عمومی بلکه اهرم فشاری برای بازیهای جناحی تبدیل شود.