تهران - ایرنا - عضو هیات علمی دانشگاه مفید گفت: راهی که طالقانی در مسیر تخصصی و شورایی شدن اجتهاد گشود، اگر جدی گرفته شده و به الزامات آن توجه می‌شد، می‌توانست مسیر گذار را تسهیل کند.

در دومین روز از همایش علمی-پژوهشی «طالقانی و زمانه ما» دکتر سید علی میر موسوی، عضو هیئت علمی دانشگاه مفید به بیان مختصری از مقاله خود با عنوان «عقلایی کردن اجتهاد» پرداخت و اظهار داشت: به تعبیر شهید بهشتی ما در اسلام، روحانی نداریم، عالم آگاه، متعهد و مسئول داریم که طالقانی نمونه چنین شخصیتی بود.

وی افزود: طالقانی یک نواندیش دینی بود. نواندیش دینی در تمایز با روشنفکر دینی قرار می گیرد. روشنفکر دینی در پی بازسازی سنتی دین، به نوعی دین پیرایی در راستای ارائه تغییر روزآمد و کارآمد دین دست می زند، اما نو اندیشان دینی این کار را با بهره گیری از امکانات داخل سنت انجام می دهد و هنگامی که سنت ها در مواجهه با شرایط جدید در وضعیت بحرانی قرار می گیرند، کوشش برای بازسازی آن انجام می شود.

این استاد حوزه و دانشگاه با اشاره به این که سنت اسلامی که بر پایه متن مقدس استوار بود در مواجهه با مدرنیته دچار بحران شد، خاطرنشان کرد: «همانطور که هابرماس می گوید مدرنیته بر پایه اقتدار عقل استوار است. بنابراین سنت اسلامی در مواجهه با عقلانیت جدید با چالش هایی مواجه شد و جهان زیست ما در دنیای مدرن دو تکه شد؛ اقتدار متن مقدس و اقتدار عقل.»

وی افزود: اجتهاد عهده دار دستورات عملی برای زندگی شیعیان است که در اقتدار عقل مورد توجه قرار گرفت. اما مناقشه بین اهل رأی و اهل حدیث باعث شد که به تدریج عقل جای خود را به نقل بدهد. اگر بخواهیم به صورت عینی از تاریخ ایران صحبت کنیم باید از دوران مشروطه و تلاش آخوند خراسانی، آیت اله نایینی و دیگرانی نام برد که از بنیانگزاران عقلانی کردن اجتهاد بودند.

میرموسوی با اشاره به نقش طالقانی گفت: به نظر بنده نقش آیت اله طالقانی در تحول اجتهاد نادیده گرفته شده است و پرسش این است که طالقانی در واکنش به الزامات روزگار جدید در پی تغییری در عرف رایج اجتهاد بود و چه تحولی را به وجود آورد؟ ادعای مقاله اینجانب این است که طالقانی با بازگشت به قرآن رویکرد نوینی را در اجتهاد پایه ریزی کرد. رویکرد آقای طالقانی با رویکرد سنتی مرزبندی داشت و نقش عقل در آن بسیار برجسته بود.

وی با تاکید بر این مسئله که نواندیشان دینی در بازسازی اجتهاد از تخصصی شدن اجتهاد و اجتهاد شورایی و روش‌های دیگر صحبت کرده اند، تا به نوعی صورت بندی اجتهاد را تغییر دهند، درباره رهیافت طالقانی در این موضوع گفت: از نظر طالقانی اجتهاد از لوازم جدایی ناپذیر دین است. وی دین را نظام آموزشی می داند، بنابراین اجتهاد را ضروری می داند.  

میر موسوی تاکید کرد: راهی که طالقانی در این مسیر گشود، اگر جدی گرفته می شد و به الزامات آن توجه می شد، می توانست مسیر گذار را تسهیل کند. طالقانی تجربه زیست ۴۰ سال بعد از انقلاب را نداشت ولی اگر داشت حتما این نظریه را تکمیل می کرد. در تکمیل این نظریه می توان بازسازی اجتهاد بر اساس اصول فلسفی و سیاسی را مورد توجه قرار داد و بار فقه را آنقدر زیاد نکرد که نتواند به مسائل مختلف پاسخگو باشد.