اولین باخت به نمایندگان خوزستان در لیگ نوزدهم، دومین شکست در ورزشگاه آزادی، پنجمین بازی بدون گل زده، عدم کسب سه امتیاز در ۴۵ درصد مسابقات و شکست در ۳۶ درصد از بازیها؛ یعنی بیش از یک سوم رقابتها! اینها حاصل شاهکار مرد آرژانتینی و ۵۹ ساله نیمکت پرسپولیس است. کسی که بعد از گذشت حدود یک سوم رقابتها، حسابی هواداران مدافع عنوان قهرمانی مسابقات لیگ برتر و جام حذفی را نا امید کرده و آنها به تکرار موفقیتهای پیشین با او امیدی ندارند.
شب گذشته (جمعه) هفته یازدهم رقابتهای لیگ برتر با دیدار پرسپولیس و نفت مسجد سلیمان آغاز شد که در نهایت تیم خوزستانی با یک گل به برتری رسید و سرخپوشان تهرانی را با ۱۹ امتیاز در رده چهارم جدول رده بندی به طور موقت نگه داشت. این جایگاه ممکن است با سه پله تنزل همراه باشد و فاصله با صدر جدول را به هفت امتیاز افزایش دهد. سوال اصلی به وجود آمده این است که چه بر سر پرسپولیس آمده و چرا آنها اینقدر سینوسی و شلخته نتیجه میگیرند؟
اقتدار از دست رفته
به جز بازی با شاهین، تیم کالدرون در هیچ مسابقهای برتر مطلق میدان نبوده است. کافیست نگاهی به بردهای این فصل آنها بیندازیم. برد یک بر صفر مقابل پارس جنوبی در هفته نخست، پیروزی با همین نتیجه در هفته سوم در برابر صنعت نفت روی یک گل اتفاقی. پیروزی در شهرآورد پایتخت با درخشش بیرانوند و کمک تیر دروازه و کمر سید حسین حسینی با همان نتیجه همیشگی. برد ۲ بر یک مقابل پیکان در ورزشگاه آزادی و بازهم کسب سه امتیاز با نتیجه یک بر صفر در برابر فولاد خوزستان. پرسپولیس در این فصل به جز یک بازی در دیگر مسابقات خود به برد با فاصله بیش از یک گل نرسیده و در پنج بازی هم اصلا به پیروزی دست پیدا نکرده است. آنها به جز بازی شاهین و پیکان در ۹ مسابقه دیگر یا گل نزدهاند یا فقط یک گل به ثمر رساندهاند.
این بود آن تیم تهاجمی، آقای کالدرون؟
آیا واقعا این همان تیم تهاجمی است که کالدرون وعدهاش را داده بود؟ او میگفت تیم برانکو در فاز تهاجمی قوی نبود اما نتوانسته بیش از تیم لیگ هجدهم پروفسور که در این برهه درگیر فینال لیگ قهرمانان آسیا بود و پنجرههایش بسته بود گلزنی کند. موقعیتهای گل پرسپولیس در این فصل در هیچ یک از مسابقات به جز بازی با شاهین بیش از پنج یا ۶ فرصت نبوده و در هر بازی تقریبا به همین اندازه به رقبا شانس گلزنی دادهاند؛ نمونهاش دیدار با همین تیم نفت مسجد سلیمان. تیمی که هرچقدر خط دفاع منسجمی داشته باشد در خط حمله کم زهر است و کم موقعیت. آنها قبل از بازی دیشب فقط از گلگهر و شاهین بیشتر گل زده بودند و در سه دیدار اخیر به گل نرسیده بودند اما در برابر پرسپولیس صاحب چهار فرصت مسلم گلزنی شدند که با بیدقتی عجیب احمد الجبوری به هدر رفت وگرنه معلوم نبود چه نتیجهای خلق میشد.
بیتوجهی به نقاط قوت حریف
مهدی تارتار برای گلزنی به رقبا شیوههای مختصر و مشخصی دارد. ضربات ایستگاهی، ضد حمله و ارسالهای بلند پشت سر مدافعان برای احمد الجبوری وهمچنین گهگاه شوتهای از راه دور. آنها با همین ۳ شیوه به استقلال، صنعت نفت، پیکان و شهر خودرو گل زده بودند. جالب این است که تیم کالدرون اصلا خود را برای ۲ حربه ابتدایی آماده نکرده بود. آنها روی ارسال از جناحین گل خوردند و چند بار مدافعان کند این تیم اسیر سرعت مهاجم تحصیل کرده و سوسنگردی نفت شدند. نبود شجاع خلیل زاده کاملا مشخص بود. بازیکنی که یک جلسه محروم شد و بعد از اتمام محرومیت دیگر به ترکیب اصلی راه نیافت تا جای خالیاش حس شود. شجاع در این سالها به خوبی فضای پشت خود و مدافع کناریاش را پوشش میداد اما بدون اشتباه از ترکیب اصلی دور شد و مقابل نفت پرسپولیس بود که تاوان عدم حضورش را داد.
کالدرون با تیمش غریبه است
کالدرون هنوز تیمش را نشناخته است. او برای چندمین بار در جریان بازی آرایش تیمی خود را عوض کرد. پست بازیکنان بازهم در جریان مسابقه با تغییرات زیادی روبرو شد. ربیعخواه از هافبک به دفاع رفت. نادری از هافبک چپ به وینگر راست تبدیل شد و در نهایت در قامت پیستون چپ بازی را به اتمام رساند. محمد انصاری ابتدا مدافع چپ بود و در دقایقی پیستون چپ بود. مهدی شیری نیز در سمت راست همین وضعیت را داشت. وحید امیری هم بارها از مهاجم به وینگر تبدیل میشد و ... هر مربی در هر سطحی ممکن است در جریان مسابقه آرایش خود را تغییر دهد و جای بازیکنانش را باهم عوض کند اما چند بار؟ این اتفاق چند بار در طول فصل و در جریان یک بازی ممکن است رخ بدهد؟ وقتی تعداد تغییرات از حد مجاز بگذرد و به عادت تبدیل شود، فریاد میزند که کادر فنی به شناخت نرسیده و سردرگم است. کالدرون در کنار این مساله به آمادگی برخی از نفراتش بیتوجهی میکند. عالیشاه هر وقت به میدان آمده مثمر ثمر بوده اما بازهم خیلی زود به نیمکت تبعید میشود. سیامک نعمتی هم که در زمان برانکو آچار فرانسه تیم بود حالا به مهرهای فراموش شده و بیانگیزه تبدیل شده و در این بین، نبود بشار نیز خلاقیت را از خط میانی گرفته است؛ بر سر مورد آخر باید به مدیریت باشگاه خرده گرفت.
بیاعتمادی رختکن به کالدرون
نباید از درخشش سوشا در بازی شب گذشته و همچنین امدادهای تیر دروازه به راحتی عبور کنیم اما بازی دیشب پیام مهمی داشت. پرسپولیس دیگر تیم ترسناکی برای رقبا، حتی در ورزشگاه آزادی نیست و عادتش به نباختن نیز از بین رفته است. بازیکنان، اتحاد چند ماه قبل را از دست دادهاند و عصبی و کمحوصله فوتبال بازی میکنند. قهرمانی در سه دوره متوالی لیگ دلیل محکمه پسندی برای اشباع شدن است ولی نقش یک سرمربی اینجاست که هویدا میشود. کسی که میتواند با صحبتهای خود و کلماتی که به کار میبرد، بازیکنان را بشوراند و تهییج کند. اما کالدرون نه تنها چنین کاری را انجام نمیدهد بلکه گاه و بیگاه با مصاحبههای رسانهای خود بازیکنانش را سپری میکند برای رهایی از گزند تیرهایی که به سمتش میآیند. ابتدا جونیور براندائو قربانی شد و سپس علی علیپور. به چهره علیپور در بازی با نفت دقت کردید؟ او بیروح بود و خشمگین. اما نفر بعدی کیست؟ به زودی مشخص خواهد شد ولی آقای آرژانتینی باید بداند با ادامه روندی که در پیش گرفته اعتماد رختکن را از دست خواهد داد و این یعنی پایان راه خودش.
هنوز فرصت هست اما...
با این حال هنوز هیچ چیز تمام نشده است. فاصله ایجاد شده جبران شدنی است ولی نه با این شیوه. گابریل باید تغییرات اساسی در روند کاری خود به وجود بیاورد. نیاز است تا سریعتر به ترکیب و آرایش با ثباتی برسد و حواشی را از خود دور کند. او میبایست ابتدا اشتباهات خود را بپذیرد و آنها را اصلاح کند و به دنبال مقصر نگردد که نتیجهاش بشود محرومیت از حضور در کنار زمین و از کف رفتن سه امتیاز حساس خانگی. آیا او میتواند؟ به قول ژوزه ساراماگو در رمان کوری "ما آدمها کور هستیم. کورهایی که میتوانند ببینند اما نمیبینند." گویا سرمربی پرسپولیس در برهه کنونی اسیر "کوری" شده است.