به گزارش گروه تحلیل، تفسیر و پژوهشهای خبری ایرنا- خشونت علیه زنان پدیدهای است که در آن زن بخاطر جنسیت خود و صرفا به علت زن بودن مورد اعمال زور و تضییع حق از سوی جنس مخالف قرار میگیرد. چنانچه خشونت در چارچوب خانواده و بین زن و شوهر باشد از آن با عنوان خشونت خانگی تعبیر میشود.
با توجه به اهمیت خشونت علیه زنان، سازمان ملل متحد از همان ابتدای تأسیس در ۲۴ اکتبر سال ۱۹۴۵ ارتقای حقوق زنان و ایجاد فضای برابر برای آنان را در اولویت تلاشهای خود قرار داد. بدین ترتیب سازمان ملل پرچمدار جنبش ترویج و حمایت از حقوق بشر زنان، حذف خشونت علیه زنان و محو کامل همه نوع تبعیض علیه آنان شناخته شد و این مهم از طریق تصویب اعلامیه جهانی حقوق بشر ۱۹۴۷ و میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی ۱۹۶۶ آغاز شد تا زنان در همه جنبههای مدنی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی به حقوق برابر و انسانی دست یابند.
خشونت و ابعاد آن
خشونت از نظر لغوی به معنای غضب، درشتی و تندی کردن است. از نظر عدهای از متخصصان، خشونت هر نوع رفتار خشنی است که از روی قصد و به منظور آسیب به فرد دیگر انجام میشود. در تعریف دیگر، خشونت طیفی از رفتارهای بسیار تند و آسیبزا تا عکسالعملهای منفی چون بیتوجهی و کم توجهی را در بر دارد.
یکی از مصادیق خشونت، خشونت علیه زنان است که «سازمان ملل» در تعریف آن عنوان کرده است: هر نوع عمل خشونتآمیزی است که به اختلاف جنسیت مبتنی باشد و به آسیب یا رنج بدنی، جنسی یا روانی زنان بیانجامد یا احتمال منجر شدن آن به این نوع آسیبها و رنجها وجود داشته باشد.
زنان معمولا چهار شکل خشونت شامل خشونت فیزیکی، روانی، اقتصادی و جنسی را تجربه میکنند. خشونت فیزیکی همانطور که از نامش مشخص است شیوههای آزار و اذیت جسمانی، ضرب و جرح، کشیدن مو، سوزاندن، گرفتن و بستن، کتککاری، سیلی، لگد و مشت زدن، کشیدن و هل دادن و... را شامل میشود. خشونت روانی و کلامی نوع دیگر خشونت است که از مصادیق آن میتوان به بداخلاقی، بی احترامی، رفتار آمرانه و تحکیم آمیز، دستور دادنهای پی در پی، تحقیر و مواردی از این دست اشاره کرد. خشونت دیگری که علیه زنان صورت میگیرد عبارت است از خشونت اقتصادی که از ندادن خرجی گرفته تا سوء استفاده مالی از وی و صدمه زدن به وسایل مورد علاقه را شامل میشود.
همچنین نوع دیگر خشونت از نوع خشونت جنسی است که از مصادیق آن میتوان به بیتوجهی به نیازهای جنسی زنان ، عدم اجازه استفاده از وسایل پیشگیری بارداری ناخواسته و موارد دیگر اشاره کرد.
خشونت علیه زنان در آیینه آمار
بر اساس آخرین آماری که رییس اورژانس اجتماعی سازمان بهزیستی در خصوص خشونت علیه زنان در سال ۱۳۹۷ منتشر کرد، ۴۹ درصد از زنان ایرانی آزار جسمی و فیزیکی،۲۶ درصد عاطفی- روانی و کلامی و ۲۲/۲ درصد آنها آزارهای اجتماعی و اقتصادی دیدهاند. همچنین ۷۱ درصد زنان که مورد خشونت قرار گرفتهاند از مدت زمان زندگی زناشویی آنها بیش از ۵ سال نمیگذرد.
همچنین بر اساس یافتههای این سازمان، حدود ۲/۳ درصد زنان خشونت دیده ۱۱ تا ۱۸ سال، ۲۶/۴ درصد ۱۹ تا ۲۹ سال، ۴۸ درصد زنان ۳۰تا ۳۹ سال و ۲۲ درصد نیز بالای ۴۰ سال سن داشتند. بر اساس یافتههای اورژانس اجتماعی سازمان بهزیستی فقط ۱۴ درصد زنان مورد خشونت، تحصیلات دانشگاهی دارند. ۲۵ درصد دیپلم و مابقی زیر دیپلم هستند. همچنین ۱۰ درصد این زنان شاغل و ۸۱ درصد آنها خانهدار بودند.
خشونت علیه زنان پدیده ای جهانی است
برآورهای جهانی نشان میدهد که بطور متوسط از هر سه زن، یکی در طول زندگی خود حداقل یکبار خشونت جسمی یا جنسی را تجربه میکند. اما میزان خشونت در کشورهای در حال توسعه بطور قابل ملاحظهای بالاتر از کشورهای توسعه یافته است. زیرا در کشورهای در حال توسعه شکاف جنسیتی میان زنان و مردان بالاتر است و هر چه این شکاف بیشتر باشد میزان خشونت بیشتر علیه زنان را میتوان انتظار داشت. در کشورهای توسعه نیافته و یا در حال توسعه به دلیل ریشه داشتن سنتهای مردسالارانه، خشونت علیه زنان رفتاری غیر معمول و غیر معقول شناخته نمیشود. بطور کلی گزارشهای سازمان جهانی بهداشت نشان میدهد خشونت علیه زنان از ۲۴/۶ درصد در منطقه غرب اقیانوس آرام تا ۳۷/۷درصد در منطقه جنوب شرقی آسیا متفاوت است. میزان خشونت در کشورهای توسعه یافته مانند آمریکای شمالی، استرالیا و نیوزیلند ۲۳/۲ درصد است. در مقابل در کشورهای توسعه نیافته قریب به ۳۷ درصد است. برآیند دادهها نشان میدهد که زنان کشورهای خاورمیانه و آفریقا ۱/۵ برابر زنان کشورهای غربی قربانی خشونت هستند.
همچنین بر اساس آمار بهداشت جهانی در هر ۱۸ ثانیه یک زن مورد حمله یا بدرفتاری قرار میگیرد. بر اساس همین آمار در آمریکا ۳۰ تا ۳۵ درصد زنان آمریکایی مورد آزار جسمی شوهرانشان قرار میگیرند و ۱۵ تا ۲۰ درصد آنها به هنگام بارداری نیز مورد ضرب و شتم قرار میگیرند. در شیلی ۶۳ درصد زنان مورد آزار جسمی قرار میگیرند. در کلمبیا بیش از ۲۰ درصد زنان مورد آزار لفظی و روانی شوهرانشان قرار میگیرند. در انگلیس از هر ۱۰ زن ۷ نفر در دوره زندگی شغلی دچار آزار جنسی میشوند و در بنگلادش بیش از ۵۰ درصد قتلها ناشی از خشونت مردان است.
همچنین در سال ۲۰۱۷ میلادی، ۱۳۰ زن توسط همسر یا شریک زندگی خود در فرانسه کشته شدند، در حالی که این میزان در سال ۲۰۱۶ به ۱۲۳ نفر میرسید. در مجموع سالانه ۲۲۰ هزار زن در فرانسه خشونتجنسی و خانگی را تجربه میکنند به گونهای که در هر هفت دقیقه، یک زن در این کشور تحت چنین خشونتهایی قرار میگیرد. همچنین بر اساس آمار سازمان ملل روزانه ۹ زن در خشونت های مکزیک کشته میشوند.
بر اساس آمار یونیسف در هند بیش از ۲ میلیون نفر زن خیابانی وجود دارد که بیش از نیم میلیون نفر آنها زیر سن قانونی هستند و هیچ نوع حمایتی در مقابل انواع خشونت نمیشوند. در آفریقای جنوبی تعداد زنانیکه در خانه به ضرب گلوله کشته میشوند، بیش از آنهایی است که در خارج از خانه توسط فردی غریبه به قتل رسیدهاند. در کنیا نیز ۴۲ درصد از زنان بطور مرتب مورد آزار فیزیکی هستند.
علل خشونت علیه زنان
در مورد علل خشونت علیه زنان دلایل مختلفی وجود دارد که از آن جمله میتوان به شخصیت و ویژگیهای شخصیتی مرتکب اعمال خشونت و قربانیان آنها اشاره کرد. همانطور که میدانیم شخصیت و شکلگیری آن تحت تاثیر عوامل محیطی، اجتماعی و روان شناختی است. در شخصیتهایی که در تقسیم بندیهای روانشناختی به عنوان شخصیتهای گروه بی هستند، احتمال اینکه خشونت بورزند بیشتر است. نمونه این شخصیتها شخصیتهای خودشیفته، شخصیتهای ضد اجتماعی و شخصیتهای مرزی است. این شخصیتها احتمال اینکه در شرایط مختلف مرتکب خشونت بالاتری علیه فرد مقابل باشند بیشتر است. شخصیتهای وابسته یا دوریگزین یا شخصیتهایی که از نظر ساختاری شخصیتهای منفعل هستند که در تعاملات اجتماعی خود توان دفاع از خودشان را ندارند و توان برقراری رابطه شجاعانه را ندارند و به همین دلیل احتمال اینکه مورد خشونت بیشتری قرار گیرند را دارند.
همچنین جامعهپذیری و پذیرش نقشهای جنسیتی نیز اهمیت دارد. در خانوادهها تفاوتهایی در جامعهپذیری جنسی وجود دارد که باعث میشود دختران با پسران با هنجارهای اجتماعی متفاوت جامعهپذیر شوند و هر یک نقشهای جنسیتی خاص خود را فرا گیرند. نقشی که برای دختران با فرودستی، وابسته بودن و تحمل خشونت همراه است.
در این خصوص «مریم رسولیان»، رییس انجمن روانپزشکان به خبرنگار ایرنا گفت: خشونت به ویژه خشونت خانگی علیه زنان، چرخه دارد، یعنی تکرار میشود. زنی که تحت خشونت قرار میگیرد هر دفعه فکر میکند که دیگر تکرار نمیشود و این بار آخر است. وی علل این تکرار را پذیرش فرهنگ مردسالارانه و پذیرش خشونت به عنوان صفت مردانه بیان میکند که خیلی هم بارز است. بسیاری تصور میکنند که چون فرد مرتکب خشونت در خانواده اغلب موارد مرد است، مرد هم حق دارد عصبانی شود و هم حق دارد پرخاش کند.
زنان کتک خورده صرف نظر از اینکه علت خشونت همسرانشان را چگونه تفسیر و توجیه کنند مجبور به تحمل این شرایط سخت هستند. آنها که از طریق جامعهپذیری در خانواده پدری خود با شرایط خشن زندگی آشنایی دارند در اطراف خود نیز شاهد همین نوع زندگی هستند، از طریق نگرشهای اجتماعی موجود این باور در آنها تشدید میشود که مردان برتر از آنان هستند و پرخاشری صفتی است که در مردان وجود دارد و زنان باید از طریق تحمل رفتار مردان یا تغییر رفتار خود زندگی خانوادگی را تداوم بخشیده و سایه شوهر و پدر را بر سر خود و فرزندان حفظ کنند.