به گزارش گروه اطلاع رسانی ایرنا؛ تجاوز و یورش همه جانبه رژیم بعث عراق به مرزهای مختلف ایران سبب شد تا رزمندگان دلاور با تمام وجود و اراده ای پولادین در برابر متجاوزان و حامیانش صف آرایی و ماشین جنگی صدام را متوقف کنند و درسی فراموش ناشدنی را به دشمنان این مرز و بوم بیاموزند. روزنامه های مختلف در هفته گذشته با انتشار گزارش ها و مطالبی حماسه های این دوران را بررسی کردند.
جنگ تحمیلی؛ آزمون اقتدار و سربلندی
جوانان با حضور خود در جبهههای حق علیه باطل و با روحیه شهادت طلبی و جهادی خود توانستند هشت سال در مقابل استکبار جهانی که یک جنگ تحمیلی علیه ملت ایران راه انداخته بودند بایستند و با اقتدار و سربلندی از این آزمون بیرون آیند.
روزنامه جوان در مطلبی با عنوان پیکر تکه تکه شده مجید را از روی پیراهنش شناختم، به گفت وگو با حاج عباس پیکار، برادر شهیدان مجید و شکرالله پیکار پرداخت و آورد: ۱۰ نفر از شهدا کاملاً پیکرشان متلاشی شده بود. وقتی آقای موسوی گفت پیکر شهدا را در سردخانه پایگاه دزفول گذاشتهاند، خواستم قبل از آن به محل شهادت مجید و دوستانش برویم. رفتیم و خودم از لابهلای سنگها و خاک و گیاههایی که در منطقه بودند، حدود سه الی چهار تکه اعضای بدن پیدا کردم و درون یک کلاهخود آهنی جمع کردم. وقتی به سردخانه رفتیم، دیدم از بین تکههایی که آنجا وجود دارد، زیرپیراهن مجید دیده میشود. بار آخر که در اهواز او را دیدم آن زیرپیراهن را به تن داشت. همین تکه پیراهن را به همراه بخشی از باقیمانده پیکر شهید و خاک و همان کلاهخود آهنی جمع کردم و داخل تابوت به بروجن بردم. جالب است که آقای موسوی میگفت اگر میشود شما سهم کمتری را از بدنی که پیدا کردید بردارید و اجازه بدهید باقی را در تابوت دیگر شهدا بگذاریم و بتوانیم پاسخگوی خانوادههایشان باشیم. عین گوشت قربانی که توزیع میشود، پیکر این شهدا چنین حکمی پیدا کرده بود تا حداقل تسکینی باشد برای خانوادهها.
این روزنامه با درج مطلب دیگری با عنوان تفکر بسیجی رزمندگان پاکستانی از دفاعمقدس تا دفاع از حرم می نویسد: شهید عبدالحسین رسولی اهل پاکستان بود که با اوجگیری قیام مردم ایران در سال ۱۳۵۷ عاشق و دلباخته امام خمینی (ره) شد و با پیروزی انقلاب اسلامی به ایران مهاجرت کرد. با آغاز جنگ تحمیلی از آنجاییکه دل در گرو امام و ولایت فقیه داشت بر خود واجب دانست تا در جنگ تحمیلی شرکت کند. عبدالحسین رسولی کمی بعد از حضور در جبهههای نبرد در عملیات مرصاد به شهادت رسید. سالها بعد فرزندش اسلحه پدر را به دست گرفت و در قامت لشکر زینبیون راهی جبهه مقاومت شد. عباس امروز رزمنده غیور لشکر زینبیون است.
روزنامه کیهان در مطلبی با عنوان فرماندهای که مثل سربازها بود نوشت: مهدی عموزاده اطلاعات عملیات دوران دفاع مقدس درباره شهید عباس کریمی میگوید: یک زمانی بود که آقای اللهکرم و سعید قاسمی از اطلاعات منفک شدند و کل اطلاعات را تحویل شهید عباس کریمی دادند. شهید همت حاج عباسآقا را برای معارفه به سر پلذهاب آورد و ما او را میشناختیم و خیلی با او گرم گرفتیم. یک مقطع کوتاهی که من با حاج عباس کریمی بودم این بود که ما یک ماشینی تحویل گرفته بودیم که ماشین خیلی نو بود و من هم همیشه با شهید کریمی بودم و هرجا برای سرکشی میرفت تذکراتی درخصوص بیتالمال میداد. وی بسیار به موضوع بیتالمال استفاده شخصی از ماشین تشکیلات حساس بود. یادم هست در یکی از مأموریتها که با ماشین تشکیلات رفته بودیم به ما تذکر داد که در مسیر به هیچ عنوان کولر روشن نکنید، چرا که آنهایی که در خط مقدم جبهه هستند کولر گازی ندارند و این موضوع از نظر شرعی صحیح نیست. شهید کریمی خودش را با رزمندگان قیاس میکرد و یا آن که خود فرمانده اطلاعات و عملیات بود اما هیچ تفاوتی بین خود و سایر رزمندگان در جبهههای نبرد نمیدید و دائما این موضوع را به نیروهای تحت امر تذکر میداد.
مدافعان حرم؛ مظهر از خودگذشتگی و ایثار
مدافعان حرم انسان هایی شجاع با اراده راسخ بودند که هم چون سدی فولادین در برابر دشمنان ایستادگی کردند و با باوری که به اسلام داشتند برای دفاع از این دین آسمانی قدم در راهی خدایی گذاشتند تا به عنوان مظهر ازخودگذشتگی و ایثار تبدیل شوند.
روزنامه جمهوری اسلامی در گزارشی با عنوان الگوی شجاعت، صداقت و ایثار می نویسد: سردارسرتیپ پاسدار سید حمید تقویفر از فرماندهان نیروی قدس سپاه پاسداران بود که گروه مردمی سرایای خراسانی را تاسیس نموده و در پی حمله داعش در سال ۱۳۹۳ در شهر سامرا، به شهادت رسید. سید حمید تقویفر در سال ۱۳۳۹ در روستای «ابودبس» شهرستان اهواز متولد شد. پدر ایشان آقا نصرالله از سادات تلغری دشت بزرگ بخش عقیلی شهرستان گتوند که نسبشان به امام موسی کاظم(ع) میرسد. سید حمید که دورهی نظامی دافوس را در دانشگاه افسری امام حسین(ع) پشت سر گذاشته بود با حمله نیروهای داعشی به کشور عراق، جهت آموزش و هدایت برادران مسلمان رزمنده عراقی که به دستور مرجعیت شیعه، آمادگی برای مقابله با داعش را لبیک گفته بودند، به کشور عراق رفته و در آنجا رزمندگان عراقی را آموزش نظامی داده و در بین عراقیها به «ابو مریم» معروف شد. در تاریخ شانزدهم دی ماه ۱۳۹۳ پس از اقامه نماز ظهر عملیاتی به نام «محمد رسول الله» آغاز میشود و با تعدادی از نیروهای رزمنده برای یاری رساندن به همرزمانش پیشروی میکند و بعد از رشادت بسیار مورد اصابت گلوله تکتیرانداز داعشی قرار میگیرد و بعد از اینکه به همرزمانش وصیت میکند که عقب نروید و نگذارید زحمات بچهها هدر برود و بعد از طلبیدن حلالیت به شهادت میرسد.
روزنامه جمهوری اسلامی در مطلبی با عنوان آخرین دعای توسل در خط مقدم حاج عمران به نقل از حاج حسین رضوانی نوشت: شهریور سال ۶۵ سپاه آماده اجرای عملیات کربلای دو شد و لشکر ویژه شهدا هم که یگان اول منطقه بود. بنده بعنوان معاون گردان خط شکن امام سجاد علیهالسلام در این عملیات حضور داشتم و شهید کاوه شب اول عملیات در کنار ما بوده و وارد خط شدند. خاطرم هست سه روز مانده به آغاز عملیات با سردار شهید کاوه دو نفری رفتیم دیدگاه لشکر و ایشان از آنجا شهرک چومان مصطفی عراق را زیرنظر گرفت. بنده به ایشان بعنوان پیشنهاد عرض کردم، برادر محمود، عملیات اینجا را قبول نکنید، محور مناسبی برای حمله نیست. ایشان گفت: بنظرت از کجا بخط بزنیم گفتم بروید بدره و زرباطیه همان مسیر مهران که به کربلا میرود، دشت هست.
پس از آنکه اجازه حرکت نیروها را از شهید کاوه گرفتم با آنها بسمت خط حرکت کردم، یک ساعتی از این ماجرا گذشته بود که خودش وارد خط شد آنهم با چراغ روشن، و بچهها درحالی که نمیدانستند ایشان داخل ماشین است، خیلی سر و صدا میکردند و داد میزدند و میگفتند، چراغ ماشینت را خاموش کن مگر نمیفهمی ماشینت را هدف میگیرند، پس از آنکه آقا محمود از ماشین پایین آمد و همه او را دیدند به یکباره صداها خوابید و سکوت شد.همان شب روی دامنه قله ۲۵۱۹ بنده کنار شهید کاوه ایستاده بودم و شهید محراب هم همراه ایشان بود و سه نفری داشتیم با هم صحبت میکردیم که ناگهان که یک گلوله توپ آمد و درست همان حوالی خورد طوری که بشدت مجروح شدم و خونریزی شدیدی داشتم اما نمیخواستم خط را ترک کنم، پس از آنکه شهید کاوه وضعیتم را دید با آنکه اصرار داشتم بمانم دستور داد مرا به عقب ببرند و همانجا شهید محراب هم ترکشی به دستش خورد و مجروح شد اما جراحتش عمیق نبود و مداوای موقت شد. به علت این مجروحیت بنده شب دوم عملیات را از دست دادم و این همان شبی بود که سردار پرافتخار اسلام شهید محمود کاوه بشهادت رسید.
روزنامه کیهان در مطلبی با عنوان در سالگرد شهادت خواهرزادهاش شهید شد! نوشت: شهید مدافع حرم مصطفی نبیلو، متولد سال ۱۳۴۵ و از رزمندگان دوران دفاع مقدس بود و در آن جبهه به افتخار جانبازی رسید. اما روح وی نیز در قفس تنگ دنیا بیقرار بود و جایگاهی جز شهادت، به آن آرامش نمیبخشید. پس جبهه دفاع از حرم نیز فرصت تازهای برای وی فراهم کرد تا معشوق خود را بیابد. سرانجام، در چهارمین اعزام به سوریه با اصابت موشک تاو تکفیریها در «المیادین» به شهادت رسید. مصطفی نبیلو، دایی شهید مدافع حرم مسعود عسگری بود و در سالگرد شهادت خواهرزادهاش نزد یاران شهیدش شتافت. شهید مدافع حرم نبیلو میگفت: «ما تا ظهور آقا امام زمان(عج) به مبارزه ادامه میدهیم. حالا میخواهد سوریه و عراق باشد و یا جنگ با خود اسرائیل در فلسطیناشغالی. هر جا ندای مظلومی بلند شود، ما آنجاییم. هر جا که برای زمینهسازی ظهور آقا احتیاجی به ما باشد، ما آنجاییم. نگویید مدافعان حرم. چون شکر خدا امروز حرمها در امنیتاند. ما زمینهساز ظهوریم.» این شهید طی مدتی که در سوریه حضور داشت موفق شده بود در حدود ۶۰ مرتبه قرآن کریم را دوره کند.
این روزنامه در مطلبی با عنوان گریهای که دل شهید را لرزاند! نوشت: امروز چهارمین سالگرد شهادت یکی از ستارگان درخشان جبهه مقاومت، شهید حمید سیاهکالی مرادی است. وی چهارم اردیبهشت ۱۳۶۸ در قزوین متولد شد و پنجم آذر ماه سال ۱۳۹۴، در حلب سوریه و درگیری با گروهک داعش به شهادت رسید. رهبر معظم انقلاب اسلامی، حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای، در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری در تاریخ ۱۳۹۷.۰۶.۱۵ با اشاره به کتاب «یادت باشد» (زندگینامه شهید مدافع حرم سیاهکالی مرادی) فرمودند: یک کتابی تازه خواندهام که خیلی برای من جالب بود. دختر و پسر جوان - زن و شوهر- مینشینند برای اینکه در جشن عروسیشان گناه انجام نگیرد، نذر میکنند سه روز روزه بگیرند! به نظر من این را باید ثبت کرد... پسر عازم دفاع از حریم حضرت زینب(س) میشود؛ گریه ناخواسته این دختر، دل او را میلرزاند؛ به این دختر - به خانمش- میگوید که گریه تو دل من را لرزاند، امّا ایمان من را نمیلرزانَد!
روزنامه کیهان در مطلب دیگری با عنوان پایان زیبای جوان زیبا آورد: در روزهای آخر آبان ۹۶ خبر شهادت یک جوان خوشچهره گیلانی در رسانههای خبری و شبکههای اجتماعی دست به دست شد و نگاه خیلیها را به سمت خودش کشید، کسی از شخصیت و زندگیاش اطلاعی نداشت ولی همین عکسهای کمی متفاوت او را خیلی زود در بین مردم مشهور کرد. او کسی نبود غیر از بابک نوری هریس؛ یکی از دهه هفتادیهایی که در اوج خودآگاهی و درک حقیقت، جهاد و شهادت را به عنوان تنها راه رسیدن به سعادت انتخاب کرد. متولد ۲۱ مهر سال ۷۱ بود. جوانی موفق و تیزهوش که باورهای اعتقادیاش ریشهدار بودند. تا آنجا که وقتی فرصت ادامه تحصیل برای او در آلمان فراهم شده بود، او سوریه و عرصه نبرد را به اروپا ترجیح داد و سرانجام نیز به آرزوی خودش رسید. ۲۸ آبان سال ۹۶ در دفاع از حرم مقدس حضرت زینب(س)، بال در بال ملائک گشود و جام شهادت را نوشید.
این روزنامه در گزارشی با عنوان گفتوگوی کیهان با خانواده شهید مدافع حرم؛ مصطفی رشیدپور نوشت: سیمین برزگر همسر شهید رشیدپور بااشاره به جایگاه شهدا، در رابطه با همسر شهیدش میگوید: شهدا ادامه دهنده راه آقا امام حسین(ع) هستند، عاشورا جریانی ست که همواره ادامه دارد، عاشورا تنها در یک روز نبود و همچنان ادامه دارد و این کاروان میرود تا در روز موعود به دست صاحب اصلیش برسد. اگر نماد ظاهری روز عاشورا را در تعزیه ببینیم نماد معرفتی و عملکردی آن را میتوانیم در شهدا ببینیم، عاشورا هم مثل همه اتفاقاتی که در دنیا افتاده یک ظاهر و یک باطن دارد و شهدا در واقع باطن قضیه هستند. آقای رشیدپور عاشق ماه محرم بود و همیشه در تعزیهها و عزاداریها شرکت میکرد و الان جای ایشان خیلی خالی است. بنده از اینکه این راه را انتخاب کرده پشیمان نیستم، جای خالی همسرم خیلی آزاردهنده است، مشکلاتی دارم که فقط خودم از آن مطلع هستم؛ اما در نهایت به ایشان و مقام معنوی شهید و اینکه شاگرد حقیقی مکتب امام حسین(ع) هستند مفتخرم.
روزنامه کیهان در مطلبی با عنوان به خود میبالم نوشت: شهید رضا دامرودی، نخستین شهید مدافع حرم در شهرستان سبزوار محسوب میشود. وی ۲۰ تیر ۱۳۶۷ در روستای دامرود بخش روداب این شهرستان در خانوادهای مذهبی دیده به جهان گشود. شهید دامرودی در رشته گیاهشناسی تحصیل کرده بود. وی فروشگاه سموم و دفع آفات کشاورزی در روداب دایر نمود. وی سال ۱۳۹۰ ازدواج کرد و در سال ۹۳ خداوند دختری به ایشان هدیه نمود و نام او را نیایش نهاد. با درگرفتن جنگ در منطقه و تهدید حرم اهل بیت، وی به طور داوطلبانه در قالب گردان ۲۲ امام حسین(ع) لشکر عملیاتی مردم پایه پنج نصر با مسئولیت تیربارچی به سوریه رفت و در برابر گروههای تروریستی و تکفیری ایستاد؛ تا اینکه ۲۵ مهر سال ۱۳۹۴ در نزدیکی شهر حلب کشور سوریه در دفاع از شیعیان بیپناه سوریه و عقیله بنیهاشم به فیض شهادت نائل آمد.
این روزنامه در مطلبی با عنوان گلی از لشکر فاطمیون می نویسد: امروز، دوم خرداد، نخستین سالگرد شهادت یکی از جوانترین شهدای مدافع حرم است؛ گل آقا مرادی، یک سال قبل در چنین روزی درحالی که تنها ۱۹ سال سن داشت، در دفاع از حرم اهل بیت در سوریه توسط تکفیریها به شهادت رسید. پدر و مادر گل آقا، سالها قبل از افغانستان به ایران مهاجرت کرده بودند و او در کشورمان متولد و بزرگ شد. آشنایی با انقلاب اسلامی ایران و فرهنگ ایثار و شهادت باعث شد تا در اوان جوانی، وارد لشکر فاطمیون نیروی قدس سپاه شود و برای دفاع از حرم اهل بیت و حریم اسلام و تشیع، پا به عرصه نبرد با تکفیریها بگذارد. جوانی زیبا و محجوب که محبوب قلب همشهریانش شد. تشییع باشکوه پیکر پاک این شهید اهل افغانستان در مشهد مقدس و در حرم امام رضا(ع) با حضور هزاران نفر از مردم قدرشناس نشان داد که یک جوان گمنام و مهاجر نیز میتواند به یک اسطوره تبدیل شود و حتی مردمی از کشوری غیر از وطن خود را شیفته خویش سازد.
**آثار شهدا؛ میراثی ماندگار از حماسه ها
آثار و ادبیات جبهه های جنگ و شهدا میراثی ماندگار از حماسه هایی است که در دفاع از دین و کیان وطن برجای مانده است. روایت پویا و زنده این ارزش ها در چنین شرایطی به حفظ و نشر فرهنگ مقاومت می انجامد. از این رو بر همه واجب است تا در راستای اینکه چنین دستاوردهایی فراموش و تحریف نشود، قدم برداریم.
روزنامه جمهوری اسلامی در ستون پیام شهیدان نوشت: شهید ولیالله پیرهادی، چهارم آبان ۱۳۵۰ در شهرستان ری دیده به جهان گشود. دانشآموز دوم راهنمایی بود که به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. این شهید گرانقدر در بیست و نهم دیماه ۱۳۶۶ در دزفول به شهادت رسید. پیکر پاکش در بهشت زهرای تهران آرمیده است. فرازی از وصیتنامه شهید: تنها وصیت به پدر و مادر این است که ما را حلال کنید و برای ما گریه و زاری نکنید زیرا این راه، راهی است که باید به ثمر برسانیم و برای ما دعا کنید.
این روزنامه می نویسد: شهید سیدمحسن طباطبایی، سیزدهم اردیبهشتماه ۱۳۴۷ در روستای زواره ور شهرستان ورامین چشم به جهان گشود. ایشان تا پایان دوره راهنمایی درس خواند و سپس بهعنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. این شهید گرانقدر در بیست و یکم اسفند ماه ۱۳۶۵ در شلمچه بر اثر اصابت ترکش خمپاره به سر و سینه به شهادت رسید. مزار وی در گلزار شهدای امامزاده جعفر شهرستان پیشوا واقع است. فرازی از وصیتنامه شهید: به شما امت شهیدپرور میگویم همواره از این انقلاب حمایت کنید و از جوانان خواهشمندم که راه شهدا را ادامه دهند. روحش شاد، راهش پررهرو باد
روزنامه جمهوری اسلامی در همان ستون آورده است: شهید مجتبی حسینی در سال ۱۳۵۱ در کرمانشاه به دنیا آمد. پس از سپری نمودن دوران کودکی وارد دبستان شد و تحصیلات خود را تا سال اول راهنمایی ادامه داد و در سال ۱۳۶۶ به جبهه اعزام شد. این شهید گرانقدر در یکم بهمن ماه ۱۳۶۶ بر اثر اصابت ترکش خمپاره به ناحیه سر در مااوت عراق به مقام رفیع شهادت نایل آمد. پیکر وی در گلزار شهدای بهشت فاطمه زادگاهش به خاک سپرده شد. فرازی از وصیتنامه شهید:ای بندگان خدا بدانید که شما اهل این دنیا نیستید و دیر یا زود از این دنیا خواهید رفت. راه شهیدان را ادامه دهید و رهبر بزرگوارمان را هرگز تنها نگذارید. روحش شاد، راهش پررهرو باد
مدافعان امنیت؛ آنهایی که در خط ولایت هستند
مدافعان امنیت همانهایی هستند که در بهترین ایام سال، همسر، فرزند و خانواده خود را برای دفاع از اعتقاداتشان رها میکنند تا جانشان را در میدان پرمخاطره بهدست گیرند و مایه امنیت و آرامش جامعه شوند. بنابراین در خط ولایت بودن فقط اندرز و تأکید شهیدان و مجاهدان انقلاب اسلامی و دفاع مقدس نیست بلکه جوانان امروز ایران اسلامی نیز همانند آنها و همه مجاهدان در سرزمینهای مقاومت، راه و مرام و تصریحشان همین است.
روزنامه جوان در مطلبی با عنوان بسیج با ولایتمداری و ایستادگی ۴۰ ساله شد، در گفت و گو با پدر بسیجی شهید محمدحسین حدادیان می نویسد: محمدحسین من در سن ۲۲ سالگی به شهادت رسید، اما وصیتنامهاش را در سن ۲۰ سالگی نوشته بود. ایشان هم جوانی بودند مانند جوانان امروزی کشورمان. جوانانی که گاهی در تصمیمگیریها دچار دوگانگی میشوند و خوب و بد یا حق و باطل را ازهم تشخیص نمیدهند، اما محمدحسین به ریسمان ولایت چنگ زده بود و از این رو امام خامنهای را ولیفقیه و راهبر خود میدانست. این نکته را با مراجعه به وصیتنامهاش میتوان به خوبی درک کرد. جا دارد از آنهایی که باعث شدند ما شاهد قد کشیدن این شجره طیبه و بلوغ ۴۰ سالگیاش باشیم، تشکر کنیم. ما هرچه داریم از تفکر بسیج و حضور بسیجیان در همه عرصههای مهم و حساس است. بسیج یک نهاد انقلابی است که از توده مردم و آحاد جامعه تشکیل شده است. بسیج برای انقلاب بهوجود آمد، یعنی توده مردم بسیج شدند تا انقلابی را به نتیجه برسانند و در هر عرصهای که ظهور کردند، آن عرصه با موفقیت روبهرو شد. با کمترین هزینه توانستند بزرگترین نقشها را خلق کنند. آن چیزی که باعث شد ما امروز به ۴۰ سالگی بسیج ببالیم ولایتمداری است. بحق باید گفت که بسیج با ولایتمداری و ایستادگی ۴۰ ساله شد.
این روزنامه در گزارشی با عنوان شهادت برای حفظ آرامش جامعه نوشت: شهیدان امین مرادی و حسن زاهد از این دست شهدا هستند که در این مسیر به افتخار شهادت نائل آمدند. شهید امین مرادی متولد سال ۷۲ و اهل زاهدان بود که بر اثر انفجار تله انفجاری اشرار در سیستان و بلوچستان به شهادت رسید و شهید حسن زاهد نیز متولد ۶۰ بود که در آذر ماه ۱۳۹۳ در پیرانشهر بر اثر اصابت گلوله حین درگیری با سارقان به شهادت رسید. مادر شهید امین مرادی دلم برایش میسوخت. امین متولد اول فروردین ماه ۷۲ و اهل زاهدان بود. از بچگی به پدرش کمک میکرد. برایش فرقی نمیکرد مدرسه میرود و تکلیف و درس و مشق دارد. همیشه در کارها همراه خانواده بود. پدرش دستفروشی میکرد. همه بچهها در کنار هم و با هم صبح تا شب فلافل و سمبوسه درست میکردیم تا شب امین همراه پدرش بروند و آنها را بفروشند. همسر شهید حسن زاهد از آرزوی شهادتش میترسیدم. حسن متولد ۲۰ شهریور ماه سال ۶۰ بود. یکی از شاخصههای اخلاقی همسرم حسن غیرتش بود. این غیرت در تمام زندگیاش جریان داشت. حتی اگر از کسی بدی میدید با خوبی پاسخ میداد. غیبت کسی را نمیکرد. با وجود آراستگی و زیبایی همیشگیاش، چشمان پاک و وجود باحیایی داشت. محجوب بود و مأخوذ به حیا. در میان فامیل و آشنا به این خصیصهها معروف شده بود. همیشه برایم از شهادت صحبت میکرد.
روزنامه کیهان در مطلبی با عنوان پشتیبان ولایت باشید که چراغ راه است، آورد: شهید حفظ امنیت، پاسدار مرتضی ابراهیمی که در اغتشاشات اخیر در ملارد به شهادت رسید، در یکی از میثاقنامههایش مینویسد: «در خط ولایت و پشتیبان باشید که چراغ راه است.» این شهید جلیلالقدر که روز یکشنبه ۲۶ آبان برای گفتوگو با معترضان در جمع آنها حاضر شده بود، به دستاشرار اجارهای با سلاح سرد و گرم مجروح و به درجه رفیع شهادت نائل شد. شهید ابراهیمی دو فرزند پسر داشت؛ محمد صدرا ۷ ساله و محمد سینا ۴۸ روزه. خانواده این شهید والا مقام میگویند، ایشان قبل از شهادت پنچ میثاقنامه ـ برای پدر و مادر، همسر، فرزندان، خواهران و همکاران ـ نوشته بود. جالب توجه است که این شهید نه وصیت نامه که میثاقنامه تهیه کرده بود. شهید ابراهیمی در میثاقنامهای که برای دوستان و همکارانش آماده کرده بود و تاریخ آن ۱۲ بهمن ۱۳۹۴ است، مینویسد: «از تمامی شما درخواست حلالیت دارم، امیدوارم همیشه موفق باشید. از اینکه زحمت مراسم من به عهده شماست تشکر و حلالیت میطلبم.»