آرتور کریستال در کتاب فقط روزهایی که مینویسم به بررسی و مقایسه داستان ادبی و داستان ژانر می پردازد و صفاتی را برای نمونه های ادبیات ژانر برمی شمرد: عمل گرایانه، بدون زیاده گویی و حاشیه روی، شانه به شانه کلیشه ها با اندک بارقه ای از ادبیت.
رمان نوآر عنوانی است برای گونه ای از رمانهای ژانر پلیسی که در آن قهرمان یا شخصیت اصلی داستان کارآگاه یا پلیس نیست. بلکه یک قربانی، مظنون یا مجرم، نقش محوری را در ساختار روایت ایفا میکند و بهترین مثال برای این نوع زیرژانر در ادبیات فارسی کتاب فیل در تاریکی نوشته قاسم هاشمینژاد است که اول بار سال ۱۳۵۸ چاپ شده است.
با این تعاریف داستان بلند من فقط دو نفر را کشتهام، نوشته هادی خورشاهیان، را میتوان با کمی تساهل یک داستان ژانر در زیرژانر نوآور به شمار آورد؛ البته محمدحسن شهسواری، نویسنده و مدرس داستاننویسی، در رونمایی کتاب (چهارشنبه، ششم آذر) در مورد آن گفته است: اینکتاب یکرمان خانوادگی-پلیسی است و با وجود معماهایی جنایی، در ژانر جنایی قرار ندارد.
هادی خورشاهیان (متولد ۱۳۵۲) نامی آشنا در عرصه ادبیات معاصر ایران است که در زمینههای مختلف شعر کودک، شعر بزرگسال، داستان کودک و نوجوان و داستان بزرگسال طبعآزمایی کرده و طی نزدیک به سه دهه آثار زیادی از وی در نشریات مختلف همچنین بیش از ۸۰ جلد کتاب منتشر شده است. وی که دانشآموخته زبان و ادبیات انگلیسی از دانشگاه تهران در مقطع کارشناسی است، گواهینامه هنری درجه دو در رشته شعر، معادل فوق لیسانس نیز دارد.
گفتوگوی ایرنا را با او به بهانه رونمایی کتاب من فقط دو نفر را کشتهام، در ۲۳۱ صفحه و ۴۰ فصل به همت انتشارات ققنوس در مورد این کتاب و وضعیت ادبیات داستانی امروز ما میخوانید.
رمانی خانوادگی با تمرکز بر سوءتفاهم
ایرنا: بعد از خواندن داستان بلند من فقط دو نفر را کشتهام به نظر میرسد، می توان آن را در زیرژانر نوآر مانند رمان فیل در تاریکی قرار داد؟
خورشاهیان: می دانم نوآر به معنای سیاه در فرانسه است، در سینمای فرانسه هم نمونه هایی از آن سراغ داریم ولی نمی دانستم در ادبیات نیز این ژانر را داریم. کتاب فیل در تاریکی را هم نخواندم، کلا در دهه ۶۰ (خورشیدی) زیاد کتاب پلیسی فارسی نمیخواندم و بیشتر کتاب های پلیسی خارجی می خواندم. وقتی میخواستم این رمان را در حوزه بزرگسال بعد از ۹ رمان بنویسم که از این تعداد ۷ رمان هم در فضای پستمدرن و بعضی از آنها سیاسی بودند قصد داشتم رمانی بنویسم که در فضای خانوادگی روی دهد، آدم ها را بهم نزدیک کند، طنز داشته باشد و تمرکزم روی این بود که اتفاقاتی به دلیل سوءتفاهم برای شخصیت اصلی روی میدهد؛ یعنی فردی به دلیل سوءتفاهم متهم به قتل شد؛ ولی در نهایت متوجه شدیم قاتل نیست. البته نمیخواستم فقط هم خانوادگی باشد اثر دنیای عجیب و غریب و آدم های عجیب و غریبی داشت که در همه داستان پراکنده بودند، مثل اینکه یک نفر تنها در سیاهچادر زندگی می کرد یا چند نفر که نام خود را از روی شخصیتهای مهم ادبی و موسیقی برداشته بودند در یک قلعه زندگی می کردند.
ایرنا: احساس نمیکنید بعضی از گرههای داستان باز نشد؟ مثل دیدار قهرمان داستان (رامین) با راننده نیسان (کوروش) و رفتن آنها به روستای قاسمیه که در نهایت نفهمیدیم چرا رفتند و چرا برگشتند؟
مگر همه گرهها باید در داستان باز شود؟
خورشاهیان: مگر همه گرهها در داستان باید باز شود؟ یا مگر همه گرهها در زندگی ما باز می شود؟ یا ما از همه اتفاقات سردرمیآوریم؟
ایرنا: اما این یک داستان رئالیستی بود ولی به این شکل بعضی اتفاقات برای مخاطب باورپذیر نیست، فکر نمیکنید در این صورت ارتباط مخاطب با اثر قطع میشود؟
خورشاهیان: اینطور فکر نمیکنم، افرادی که تاحالا کتاب را خواندهاند گفتهاند آن را تمام کردهاند، حتی محمدحسن شهسواری در روز رونمایی گفت در سه برداشت کتاب را خوانده است.
ایرنا: چرا بعضی کلمات را مرتب تکرار میکردید؟ مثلا اینکه زمستان دیگر هوا سرد نیست و در تهران هم سرد نیست چه برسد به بندر؟ در جمع ۸ بار این جمله در کتاب تکرار شده...
خورشاهیان: من این اثر را در زمستان ۹۶ نوشتم که زمستان سردی نبود و فقط یک برف آمد و شب یلدا هم تهران زلزله آمد، همینها هم در کتاب هست، البته شخصیت اصلی به فراخور داستان میگوید که هوا سرد نیست مثلا جایی زنش از او میپرسد در بندر هوا سرد است؟ او می گوید: نه تهران هم سرد نیست چه برسد به بندر و از این دست....
ایرنا: سوال دیگر این است که چرا شخصیتپردازی را از خلال رفتارهای شخصیت ها انجام ندادید و مثلا خود شخصیت اصلی میگوید، اخلاق من و زنم اینقدر بد بود یا خود شخصیت اصلی تناقض غریب شخصیتی دارد؛ از یک طرف همیشه از کارهایی که کرده پشیمان است و از طرف دیگر به کارهایش ادامه میدهد.
خورشاهیان: شخصیتپردازی شخصیت های اصلی در گفتار آزاده (زن شخصیت اصلی) و رامین مشخص میشد چطور آدمهایی هستند. شخصیت اصلی هم هوش کافی برای درست رفتن مسیر را نداشت و مرتب اشتباه میکرد ولی گاهی هم که هیچ اشتباهی نمیکرد، اتفاقات بدی برای او می افتاد البته بعضی وقتها هم اشتباهاتی کرده بود مثل اینکه سر افراد را در بنگاه کلاه میگذاشت یا در ارتباط با خانمها اشتباه می کرد.
ایرنا: به نظر میرسد داستان در فصل ۳۶ و بعد از رها شدن رامین از اتهام قتل تمام شده و فصلهای ۳۷ به بعد زیاد هستند که ماجرای فیلم ساختگی او از حضور در اغتشاشات مطرح میشود، اما بعد از این چند فصل در فصل آخر رامین همراه عماد سفری را آغاز می کند چرا داستان را اینگونه تمام کردید؟ آیا قصد دارید در چاپهای بعد آن را اضافه کنید یا قسمت دومی بنویسید؟
اینقدر سوژه در ذهنم دارم که...
خورشاهیان: چون میخواستم این دور و تسلسل ادامه یابد ولی اصلا دوباره داستان را نمینویسم اینقدر سوژه در ذهنم دارم که نمیخواهم این داستان را دوباره بنویسم. ضمنا میخواستم نشان دهم وقتی شخصیت اصلی با آدمهای معمولی همراه شده چه بلاهایی سرش آمده ولی وقتی با آدم سابقهدار به سفر میرود دیگر چه اتفاقهایی برای او ممکن است بیفتد.
ایرنا: فکر نکردید اشارات و ارجاعات صریح به خصوصیات تاریخی زندگی این دوره مانند وجود اسنپ یا استفاده از اینستاگرام باعث شود رمان برچسب تاریخی مشخصی بخورد و در زمانهای دیگر کهنه به نظر برسد؟
خورشاهیان: من به شدت به لزوم اشارات تاریخی و جغرافیایی در داستان رئالیستی معتقدم و در بیشتر کتاب های داستان ما مانند رمان همسایهها از احمد محمود و سمفونی مردگان از عباس معروفی شناسنامه تاریخی وجود دارد، زیرا وقتی رمان رئالیستی داریم باید نشانههایی از واقعیت در آن باشد.
ایرنا: شما با ادبیات کودک کار خود را شروع کردید، چطور شد به سمت ادبیات بزرگسال آمدید؟
خورشاهیان: از دهه ۱۳۶۰ که نوشتن را شروع کردم داستان بزرگسال مینوشتم که چاپ هم نشدهاند اما داستانهایم در دهه ۱۳۷۰ در مجموعه داستان ایستگاه بعدی چاپ شدند، بعد سراغ شعر بزرگسال رفتم و در همه قالبهای آزاد، نیمایی، کلاسیک شعر میگفتم و بعد سراغ رمان نوجوان رفتم که در آن موفقتر هم بودم و یک کتاب من ۱۵۵ هزار نسخه چاپ شده است، مجموعه آثار من نشان می دهد همزمان با هم در این حوزهها کار میکردم.
ایرنا: خودتان را بیشتر نویسنده کودک یا بزرگسال یا اصلا شاعر کودک یا بزرگسال میدانید؟
خودم را چیزی نمیدانم...
خورشاهیان: خودم را چیزی نمیدانم، التبه فکر میکنم رماننویس بهتری خواهم شد...
ایرنا: به عنوان کسی که آثار زیادی دارد، احتمالا در پیداکردن ناشر دیگر مشکلی ندارید؟
خورشاهیان: نه من هم هنوز مشکل دارم، یکبار دوست ناشری رمانی خواست و من داستان من فقط دو نفر را کشتهام برای او فرستادم که ۶ ماه گذشت و جوابی نداد و بعد به انتشارات ققنوس ارائه دادم، رمان نوجوان هم داشتم که سه تا ناشر بردم ولی قبول نکردهاند و ناشر چهارم کار کرد. به طور کلی ناشرها جدیتر و حرفهایتر از این هستند که هر اثری را قبول کنند رمانها حتما کارشناسی میشوند و بعد در مورد انتشار آنها تصمیم میگیرند.
وضعیت ادبیات ما از اخلاق، اقتصاد و هر چیز دیگرمان بهتر است
ایرنا: مهمترین مشکل ادبیات معاصر نثر ما از نظر شما چیست؟
خورشاهیان: از نظر من وضعیت ادبیات ما از وضعیت همه چیز دیگر مثل اخلاق، اقتصاد و آب وهوا بهتر است. من در ۴۰ روز گذشته ۴۰ رمان ایرانی و خارجی خواندهام اصلا احساس نمیکنم از نویسنده های خارجی عقب هستیم؛ البته با نویسندههای خیلی مطرح و غولهای ادبی مانند جان اشتاین بک فاصله داریم ولی با نویسندگان معمولی خارجی خیر، اما به دلایل زبانی و جغرافیایی آثار ما خیلی در بازار جهانی مطرح نمیشود. شرایط ادبیات داستانی خودمان را در مقایسه با ادبیات جهان خوب می بینم، به خصوص که ما قبلا رمان نداشتیم و در کل در زمینه ادبیات شرایط قابل رقابتی با دنیا داریم.