تهران - ایرنا - رجب طیب اردوغان رئیس جمهوری ترکیه به تازگی در سخنانی قابل تامل، به اظهارات امانوئل مکرون همتای فرانسوی خود درباره ناتو واکنش نشان داد و گفت که مکرون ابتدا مرگ مغزی خود را بررسی کند.

اردوغان همچنین حرفهای مکرون درباره سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) را ناشی از "درک نادرست و سطحی" دانست و خطاب به وی گفت: شما باید ببینید خودتان مرگ مغزی شده‌اید یا خیر.

مکرون ماه گذشته در گفت و گو با هفته‌نامه اکونومیست درباره ادامه تعهد آمریکا به ناتو و امکان اتکای اروپایی‌ها به این کشور ابراز تردید کرد و گفت که این سازمان دچار مرگ مغزی شده است و هیچ هماهنگی در خصوص تصمیم‌گیری‌های راهبردی میان آمریکا و سایر اعضای ناتو وجود ندارد.

رییس جمهور فرانسه همچنین در بخشی از سخنان خود از آنکارا انتقاد کرد و گفت: ما شاهد یک اقدام تهاجمی هماهنگ‌نشده توسط یک عضو ناتو یعنی ترکیه به منطقه‌ای هستیم که منافع ما در آنجا در خطر است.

اینکه ناتو در شرایط کنونی چه جایگاهی دارد و اساسا این پیمان که در حال حاضر به یک سازمان تبدیل شده در چه مرتبه ای از توان نظامی قرار دارد، موضوع بحث نیست، بلکه آنچه بیشتر لازم است به آن پرداخته شود، موجودیت این سازمان نظامی است که به نظر می رسد سخنان مکرون و اردوغان نیز در همین راستا قابل ارزیابی است.

به زبان ساده تر آنچه که امروز ناتو با آن دست و پنجه نرم می کند، نه توان بازدارندگی این پیمان نظامی، بلکه بیشتر توان ادامه حیات است که در برابر این پرسش بسیار جدی قرار گرفته که آیا ناتو می تواند به حیات خود ادامه دهد، و یا همانطور که مکرون به آن اشاره کرده، دچار مرگ مغزی شده و باید به زودی شاهد مرگ حتمی و دفن این مرده متحرکی باشیم که روزی برای مقابله با ابر قدرت شرق متولد شده بود.

آنچه که امروز ناتو با آن دست و پنجه نرم می کند، نه توان بازدارندگی این پیمان نظامی، بلکه بیشتر توان ادامه حیات است که در برابر این پرسش بسیار جدی قرار گرفته که آیا، ناتو می تواند به حیات خود ادامه دهد، و یا همانطور که مکرون به آن اشاره کرده، دچار مرگ مغزی شده و باید به زودی شاهد مرگ حتمی و دفن این مرده متحرکی باشیم که روزی برای مقابله با ابر قدرت شرق متولد شد.

اما قبل از آنکه برای این پرسش پاسخی روشن داده شود، لازم است که اندکی به بررسی واژگانی که میان دو رییس جمهور که دست برقضا هر دو در ناتو عضویت داشته و کشورهای متبوعشان هر یک از جایگاه برجسته و بالایی در این پیمان برخوردار هستند بپردازیم.

فرانسه که خود یکی از اعضای اصلی این پیمان می باشد، به همراه آمریکا، انگلیس، هلند، بلژیک و لوکزامبورگ از موسسین ناتو به شمار می رود که در سال ۱۹۴۹ و چهار سال پس از پایان جنگ جهانی دوم این پیمان را در بروکسل پایه ریزی و به طور رسمی و با دعوت از چند کشور دیگر ناتو را راه اندازی کردند.

پیمان همیاری اروپای شرقی موسوم به ورشو نیز حدود ۶ سال بعد یعنی در سال ۱۹۵۵ میان هشت کشور شوروی، آلمان شرقی، آلبانی، بلغارستان، چکسلواکی، رومانی، لهستان و مجارستان و برای مقابله با پیمان ناتو در شهر ورشو تاسیس شد.

در کنار فرانسه، ترکیه نیز از جایگاه بالایی در ناتو برخوردار است. ترکیه که از سال ۱۹۵۲ به عضویت ناتو درآمد، با امکانات، ظرفیت و توان خود همواره یکی از اعضای موثر در تقویت فرماندهی و توان نظامی پیمان بشمار می رفته است و به جرات می توان گفت که ترک ها از زمان عضویت خود در ناتو در تمام فعالیت های این سازمان حضور داشته و جزو چهار کشور اصلی ناتو بوده اند و همچنین در تامین بودجه این پیمان نقش اساسی ایفا کرده اند.

این کشور همچنین دومین ارتش قدرتمند ناتو را از نظر بزرگی در اختیار دارد و همین موضوع جایگاه ترک ها را در این پیمان می تواند بیش از پیش نمایان کند.

اما ترک ها مشکل بزرگ دیگری نیز دارند که خواسته یا ناخواسته عضویت آنان در ناتو را به مثابه یک مهمان ناخوانده برای برخی از کشورهای اروپایی بدل کرده است. اینکه ترک ها تقریبا از همان سال های اولیه عضویت در ناتو تمایل خود را برای پیوستن به جمع کشورهای اروپایی ابراز داشتند و همین امر موجب شد تا برخی از کشورهای قاره سبز از جمله فرانسه و آلمان رو در روی آنان قرار بگیرند.

پس از ماجرای قبرس و حضور ارتش ترکیه در بخش شمالی این جزیره که در سال ۱۹۷۴ اتفاق افتاد، اختلاف معناداری نیز میان اعضای اروپایی ناتو و ترکیه ایجاد شد. دامنه این اختلافات به پیوستن ترکیه به اتحادیه اروپا نیز کشیده شد و تقریبا از همان سال ،‌ عضویت ترک ها در اتحادیه قاره سبز در هاله ای از ابهام فرو رفت، چرا که کشورهای تاثیر گذار این اتحادیه به طور جد مخالفت خود را برای حضور ترکیه در این اتحادیه اعلام کردند و از همان زمان مانع ورود این کشور به اتحادیه اروپا شدند.

حال دامنه این اختلاف به ناتو هم رسیده است، اما به نظر می رسد آنچه که مکرون در مورد ناتو و مرگ مغزی آن عنوان کرد، با آنچه که اردوغان در باره اظهارات وی مطرح کرد، هر چند از نظر شکلی یکسان است، اما این دو موضع گیری در ماهیت خود تفاوت هایی نیز دارند که نیازمند تشریح و تبیین است.

آنچه که درباره یک موجود زنده و به خصوص مثال هایی از آن در حوزه سیاست زده می شود، تقریبا به یک معنا می تواند مورد استناد قرار بگیرد. در این فقره نیز مغز و به ویژه مرگ آن که به عنوان مرگ مغزی از سوی امانوئل مکرون درباره ناتو عنوان شد، دلیل خاصی دارد که به اختلافات درون این سازمان به ویژه با مغز آن که باید دید کدام عضو یا اعضا از نظر مکرون مد نظر بوده، اشاره دارد.

همانطور که در بالا عنوان شد، اعضای اصلی و هسته مرکزی پیمان ناتو چند کشور اروپایی و آمریکا بودند که به عنوان مغز و محرک اصلی این سازمان نیز به شمار می روند.

آنچه که به نظر می رسد این است که احتمالا روی سخن مکرون با دو عضو اصلی و شاخص این سازمان یعنی آمریکا و انگلیس بوده که وی انفعال و ناکارآمدی این دو عضو در ناتو را به مرگ مغزی تعبیر کرده است.

مکرون در همان مصاحبه با اکونومیست و در ادامه صحبت های خود می گوید که، ‌متاسفانه هیچ هماهنگی در خصوص تصمیم‌گیری‌های راهبردی میان آمریکا و سایر اعضای ناتو وجود ندارد. از سوی دیگر همزمان «ینس استولتنبرگ» دبیرکل ناتو نیز در دیدار با آنگلا مرکل،  این نهاد نظامی ( ناتو) را قدرتمند دانست و گفت که، هر تلاشی برای جدایی اروپا از آمریکا تهدیدی برای اروپاست. ما باید با یکدیگر همکاری و ناتو را قوی‌تر کنیم.

از این مواضع و سخنان اینگونه می توان استنباط کرد که اصل ماجرا بر سر اختلافاتی است که اعضای اروپایی ناتو با آمریکا بر سر موضوعاتی همچون خرید تسلیحاتی ترکیه از روسیه و سکوت کاخ سفید، پیدا کرده اند. بنابراین اگر مواضع منفعلانه و بعضا مخرب آمریکا از یک سو و عدم همراهی انگلیس به عنوان مغزهای های ناتو را با برخی اعضای دیگر در این پیمان در نظر بگیریم، با روی کار آمدن دونالد ترامپ باید به درستی سخنان مکرون را درباره مرگ مغزی پیمان ناتو هم باور کنیم و هم جدی بگیریم.

اما در مقابل مکرون، سخنان آقای اردوغان و مواضع وی درباره مکرون را باید از نظر شکلی مورد کنکاش قرار دهیم و خطاب مستقیم او به همتای فرانسوی اش را بیشتر امری فردی و شخصی و البته توام با اختلافات قبلی از جمله عضویت ترکیه در اتحادیه اروپا، مساله قبرس و مسایلی از این قبیل بدانیم.

آقای اردوغان در سخنان خود به طور مستقیم شخص مکرون را مورد خطاب قرار داده و او را به مرگ مغزی متهم می کند و این ادبیات در سیاست معنایی دارد که می تواند دربرگیرنده موضوعات مختلفی باشد که به بخشی از آنها اشاره شد.

حال و با توجه به اتفاقات اخیر و صرف نظر از اظهارات دو رییس جمهوری ترکیه و فرانسه، آنچه که می توان به طور ملموس به آن اشاره کرد، آن است که، پیمان آتلانتیک شمالی در درون خود با مشکلات و اختلافاتی مواجه شده که گرچه از سوی برخی از کشورها از جمله آلمان تلاش می شود که این اختلافات پنهان بماند، اما وجود آن را دیگر نمی توان انکار کرد.  

از سوی دیگر وجود ناتو دستکم برای چند سال آینده برای برخی از کشورها چنان اهمیت دارد که مقامات آن کشورها نیز نتوانستند هم وابستگی خود به ناتو و هم اهمیت وجود این پیمان را برای کشورشان پنهان کنند.

از جمله هایکو ماس وزیر خارجه آلمان انتقاد مکرون از ناتو را به منزله تخریب این پیمان نظامی ارزیابی و تاکید کرد: اروپا در سال‌های آینده نیز به وجود این پیمان نظامی نیاز دارد.

حال باید منتظر بمانیم و ببینم که اولا فرجام خودزنی مکرون و اظهارات وی درباره ناتو به کجا خواهد انجامید و آیا این سخنان می تواند زمینه سازی برای اضمحلال این پیمان در آینده نزدیک باشد، در ثانی آیا اروپائیان در چند سال آینده برنامه ای نظامی دارند که همانطور که هایکو ماس گفته، نیازمند ناتو هستند و یا شاید هم، ‌ برنامه ای برای استقلال از ناتو در چند سال آینده دارند که برای بقای آن چند سال فرصت خواسته اند، و دست آخر اینکه آیا کشورهای اروپایی عضو ناتو سرانجام خواهند توانست قبل از مرگ حتمی و نه مرگ مغزی که می تواند این پیمان را مدتی در کما فرو ببرد، ناتو با شریک آسیایی - اروپایی خود یعنی ترکیه صرف نظر از اختلافات ریشه ای به نوعی کنار بیاید؟ برای رسیدن به پاسخ این پرسش ها باید صبر کرد و تحولات این پیمان و به ویژه مواضع اعضای برجسته آن را در روزها و ماه های آینده از نزدیک دنبال کرد.