به گزارش گروه اطلاعرسانی ایرنا، بردهداری را به عنوان سیستمی اقتصادی و اجتماعی میشناسند که در آن افرادی را با نام برده، کالا یا بخشی از اموال میدانند. این موضوع از دوران پیش از تاریخ وجود داشته است. در این سیستم مردان به اسارت برده میشدند یا به قتل میرسیدند. در واقع یکی از دلایل اصلی عقبماندگی قاره بزرگی همچون آفریقا، استفاده از بردهداری بود. در جریان تجارت برده افزون بر تاراج ثروتهای مادی و نیروی ساکنان، این قاره به جوامعی ناموزون و فاقد ساختار متعادل جمعیتی، فرهنگی و بیگانه با میراث تاریخی خویش بدل شد. برده دستمزدی در ازای کار دریافت نمیکند و حق ندارد از کار کنارهگیری کرده یا آن را انجام ندهد. از نظر تاریخی در دوران کلاسیک، یونان باستان پیشتاز بردهداری بود. برپایه اسناد در سده ششم و پنجم پیش از میلاد، ۸۰ هزار برده در یونان زندگی میکردهاند. امپراطوری رم، بردهداری دوران کلاسیک را به اوج رساند و تمام مردم سرزمین را به برده تبدیل کرد. به طوری که فیزیکدانان، ستارهشناسان و مهندسان نیز برده امپراطوری شدند.
کشورگشاییهای امپراطوریها باعث شد تا ملتها به بردگی درآیند. این مساله تا آنجایی ادامه داشت تا نخستین تلاشها برای لغو بردهداری صورت بگیرد. برپایه نظر برخی مورخان، نخستین تلاشها برای لغو بردهداری به سده سوم پیش از میلاد بازمیگردد که در حوزه امپراطوری موریا یا مائوریا اتفاق افتاده بود و در آن خرید و فروش برده ممنوع شد اما در تاریخنگاری مدرن، ۹۶۰ میلادی نخستین تاریخ لغو بردهداری است که در آن دوک ونیز پیترو کاندیانو چهارم ممنوعیت بردهداری را اعلام کرد. از آن پس در سراسر جهان حکومتها یکی پس از دیگری خرید و فروش برده و استثمار بردگان را ممنوع کردند. لغو بردگی تا جایی ادامه یافت که سازمان ملل متحد در ۱۹۴۹ میلادی دوم دسامبر را به نام روز جهانی لغو بردهداری اختصاص داد. تمرکز این روز جهانی بر ریشهکنسازی بردگی مدرن، مانند قاچاق انسان، بهرهکشی جنسی، ازدواج و استخدام اجباری کودکان است.
پژوهشگر گروه اطلاعرسانی ایرنا به مناسبت روز جهانی لغو بردگی در قسمت نخست این جُستار سعی دارد تا به تاریخچه و روند بردهداری اروپا از آفریقاییان بپردازد.
سرکوب و بردهداری ملتها به وسیله رومیان باستان
سرکوب ملتها و اجبار آنها به اشکال مختلف بردگی به وسیله رومیان به بروز جنگهای بردگی سه گانه روم منجر شد که سومین جنگ بردگی، مشهورترین آنها بود. در قرون وسطی، در انگلیس پس از فروپاشی امپراطوری رم، بردهداری ادامه یافت و شهرهای چستر و بریستول مقصد اصلی تجار برده برای فروش بردگان بودند. پیش از اکتشافات کریستوف کلمب در غرب و واسکوداگاما در شرق جهان، یکی از شاهزادگان پرتغالی به نام هنری در ۱۴۴۱ میلادی در زمان جست و جو برای یافتن راه دریایی هند به سواحل غربی قاره آفریقا رسید و چند مرد و زن را به اسارت گرفت. پس از بازگشت به پرتغال، هنری اسرای خود را در بازار لیسبون فروخت و معامله انسانها به عنوان کالا را در بازار لیسبون بنا نهاد. پس از این واقعه، چندصد آفریقایی از سرزمینهای خود به اسارت درآمدند و در بازار لیسبون خرید و فروش شدند. در اروپای اوایل قرون وسطی، بردهداری به قدری رایج شد که کلیسای کاتولیک نیز به این تجارت وارد شده بود. به این ترتیب تجارت برده در اروپا به عنوان یک حرفه قانونی به رسمیت شناخته شد. از منظر تاریخی باید ریشههای بردهداری سازمان یافته سده های ۱۷ و ۱۸ را در اقتصاد تازه متولد شده اروپائیان جست و جو کرد. در این سالها اقتصاد اروپا مبتنی بر کشاورزی در زمین های گسترده ای بود که در جریان کشف این قاره و استعمار آسیای شرقی و هند به دست آورده بودند. باید گفت که بردهداری در اروپا از سده ۱۵ میلادی به طور رسمی آغاز و به بخشی از اقتصاد این کشورها تبدیل شد و به تدریج حالت سازمان یافتهای به خود گرفت. در این تجارت، شبکهای از دلالان، ماجراجویان، شکارچیان و تاجران برده حضور داشتند که با همکاری یکدیگر، نیروی کار مورد نیاز برای کشاورزی در مراتع را تأمین می کردند.
برای کشاورزی در مراتع گسترده، نیروی کار فراوانی مورد نیاز بود و سوددهی این کار برای سرمایه داران منوط به استفاده از نیروی کار ارزان قیمت بود. به همین دلیل اروپائیان به بهره کشی از مردم کشورهای عقب افتاده در آفریقا روی آوردند. از طرفی، داشتن مستعمرات پهناور اما بدون سکنه با هدف اصلی اروپاییان برای کسب سرمایه هرچه بیشتر همسو نبود. به همین دلیل تلاش شد تا عدهای از سکنه کشورهای اروپایی را به این مناطق کوچ دهند، اما این اقدام ها نیز نتوانست دستیابی به اهداف را میسر کند. از این زمان بود که خریداری برده از قبایل عقب افتاده آفریقایی و انتقال آنها به سرزمینهای جدید در دستور کار قرار گرفت و بدین ترتیب، تجارت برده به یکی از نقاط اتکای اقتصاد غرب بدل شد. افزون بر بومیان آمریکای شمالی که از نژاد سرخپوستان بودند، بومیان هائیتی و سپس در سده ۱۹ بومیان تاسمانیا نیز به همین سرنوشت دچار شدند. بسیاری از متفکران و روشنفکران اروپایی در این جنایت همراه بودند. چارلز داروین در مورد فجایع تاسمانیا نوشته است: در دوره ای از آینده، نژادهای متمدن انسان قطعاً نسل نژادهای وحشی را از روی زمین برمی دارند و خود جایگزین آن ها می شوند.
با ورود انگلیس به تجارت برده این پدیده به اوج رسید. در سدههای ۱۷ و ۱۸ میلادی انگلیس تجارت برده را آغاز کرد و وارد شدن ناوگان عظیم دریایی این کشور به بردهداری باعث شد تا این تجارت ناگهان با رشدی بی سابقه مواجه شود، بنابراین در دوران چارلز دوم و در ۱۶۶۳ میلادی کمپانی سلطنتی آفریقایی بریتانیا به عنوان نهاد رسمی و سازمان یافته تجارت برده در آفریقا تشکیل شد. این کمپانی بردههای شکار شده را به مستعمرات انگلیس در قاره آمریکا صادر میکرد. به طوری که در سال های پایانی سده۱۸، ۳۰۰ هزار برده در ویرجینیا زندگی می کردند.
درک کرتن مورخ انگلیسی در این باره می نویسد: در سال ۱۶۸۰ تجار ثروتمند بریستول، لیورپول و لندن در سال ۱۵ هزار برده آفریقایی صادر می کردند. بعدها این رقم افزایش یافت. در فاصله سال های ۱۶۸۰ تا ۱۷۸۶ انگلستان به تنهایی بیش از ۲ میلیون برده را به اسارت گرفت، حمل کرد و فروخت. در سال ۱۷۹۱، ۴۰ ایستگاه انگلیسی شکار برده تنها در سواحل غربی آفریقا مستقر بود که نام دفتر تجاری را بر خود داشتند.
نیمی از تجارت برده اروپاییان با ناوگان دریایی و ریشههای عقبماندگی آفریقای معاصر
در اواخر سده ۱۸ میلادی تجار انگلیسی برده با در اختیار داشتن ناوگانی متشکل از ۲۰۰ کشتی با ظرفیت ۵۰ هزار برده، نیمی از تجارت برده را در اختیار داشتند. با انتقال بردگان آفریقایی به سرزمین های جدید، از آنها برای کار در معادن و مزارع ساخته شده در کشورهای خودشان نیز استفاده می شد. نیمه دوم سده ۱۹ سالهای اوج بردهداری در آفریقا بود. یکی از تاریخدانان معاصر مینویسد: در جریان تجارت برده نه تنها ثروت های مادی و نیروی انسانی قاره آفریقا به تاراج رفت، بلکه سکنه این قاره نیز به جوامعی ناموزون و فاقد ساختار متعادل جمعیتی و فرهنگی و بیگانه با میراث تاریخی خویش بدل شدند و بدینسان ساخت های سیاسی و اجتماعی آنان نیز منهدم شد. این فاجعه ای بزرگتر از کشتار و اسارت انسانی و تاراج ثروت های مادی است، زیرا امکان نوزایی قاره آفریقا را برای دورانی طولانی از میان برد.
از ۱۷۶۰ میلادی شورش های بردگان در جاماییکا آغاز شد و تبدیل به موج گسترده ای از شورش ها شد. ساختار جوامع شهری اروپایی نیز در این سده تغییر کرد و دیگر دولت ها نمی توانستند بدون در نظر گرفتن افکار عمومی به فعالیت های خود ادامه دهند. از اواخر سده۱۸ میلادی جنبش هایی علیه برده داری در میان افکار عمومی غرب شکل گرفته بود که نقطه اوج این جنبش ها در انگلیس به تأسیس انجمن مبارزه برای الغاء تجارت برده در لندن منتهی شد. تا اینکه در ۱۸۰۷ میلادی خرید و فروش برده در انگلیس و آمریکا به طور رسمی ممنوع شد. بدین ترتیب می توان نیمه دوم سده ۱۹ را پایان دوره کلاسیک برده داری دانست اما پدیده برده داری به طور کامل از میان نرفت، بلکه تغییر شکل داد. اگرچه بردهداری امروزه غیرقانونی شناخته میشود اما تخمین ها نشان می دهد که در ۲۰۱۰ میلادی میان ۱۲ تا ۳۰ میلیون برده در جهان وجود داشته است.
شکل نوین بردهداری در جهان
امروز جهان با شکل نوینی از بردهداری مواجه است که بردهداری پنهان خوانده میشود. یکی از مهمترین جلوههای برده داری پنهان در دوران کنونی، بردهداری جنسی است. تمام آنچه گفته شد، بیانگر نقش اصلی و اساسی تجارت برده در پیشرفت و ترقی کشورهای اروپایی است. با این حال در سالهای پس از الغای بردهداری، تلاشهای گستردهای به وسیله مورخان غربی صورت گرفت تا هم از شدت و زنندگی اقدامات فجیع بردهداران کاسته شود و هم بردهداری اقدامی عادی در سطح جهانی معرفی شود. پاتریک مانینگ استاد تاریخ دانشگاه پیتزبورگ آمریکا در کتاب برده داری و زندگی افریقایی می نویسد: برده داری نهادی است که در همه یا اغلب جوامع بشری در طول تاریخ وجود داشته است. این افراد می کوشند تا با بهرهگیری از تاریخ یونان رم باستان، بردهداری را پدیده ای عادی و فراگیر جلوه دهند. عبدالله شهبازی مورخ در این باره می نویسد: در آثار برخی مورخان غربی، تجارت اروپایی در کنار تجارت اسلامی برده عنوان می شود. بدینسان، به جعل پدیده ای به نام بردهداری اسلامی در قاره آفریقا دست می زنند تا فاجعه اسارت و نابودی میلیون ها انسان را فرآیندی طبیعی نشان دهد.
رابرت هیل مورخ انگلیسی در کتاب مارکوس گاروی می نویسد: برده داری در انگلیس از ابتدای ایجاد این کشور وجود داشت. اهالی منطقه (سلت) توسط آنگلوساکسون ها به بردگی گرفته شدند. این تاریخ تاریک نشان می دهد که سیاه پوستان نباید در مورد این حقیقت که اجدادشان برده بوده اند شرمسار باشند. برده داری نظام سرکوب ضعیف ترها توسط قوی ترهاست و اولویت اصلی در آن قوای فیزیکی است، نه توانایی های اخلاقی. این برده داران هستند که باید در تاریخ شرمنده باشند. شرمنده به خاطر راحت طلبی ها و بی اخلاقی هایشان. کشورهای غربی افراد بی گناه را سرکوب و ثروت های ملی آن ها را غارت کردند و از انسان ها به عنوان نیروی کار رایگان بهره برداری کردند.
حقیقت امر این است که سیاهپوستان امروز فرزندان بردگان دیروز غرب هستند که اکنون به اتباع کشورهای غربی تبدیل شدهاند که در برخورد با چنین وضعیتی، تعدادی از نویسندگان و مورخان چارهای جز تحریف و برخی نیز راهی جز ابراز شرمساری از جنایاتی که در حق اجداد اتباع فعلی آنان شده است، ندارند.
منبع:
آندره بانزا، عصر اندیشه، شماره۶.