به گزارش گروه اطلاعرسانی ایرنا، تجارت برده در کشورهایی همچون آمریکا را بدترین نوع نقض حقوق بشر در تاریخ نامیدهاند که بیش از ۴۰۰ سال به طول انجامید و طی آن بیش از ۱۵ میلیون زن، مرد و کودک قربانی شدند. کشتیهایی مملو از سیاهپوستان آفریقایی که به اسارت گرفته شده بودند در سواحل آمریکا پهلو میگرفتند و نیروی کار مجانی را برای اقتصاد در حال شکل گیری آن به ارمغان میآوردند و موضوع بردهداری تا تصویب اصلاحیه ۱۳ متمم قانون اساسی آمریکا در ۱۸۶۵ میلادی که به معنای مالکیت، فروش، تجارت و بهرهبرداری از بردگان بود، به صورت قانونی اجرا میشد. در واقع تاریخ بردهداری، تاریخی فراتر از کشف آمریکا دارد و در این سرزمین مردمانی را به عنوان برده میآورند و از آنان هرگونه سوءاستفاده ای را میکردند. گرچه از قانون لغو بردهداری در آمریکا حدود ۱۵۶ سال میگذرد اما این موضوع با عناوین مختلفی، همچنان اجرا میشود.
پژوهشگر گروه اطلاع رسانی ایرنا به مناسبت روز جهانی لغو بردگی در قسمت دوم این نوشتار، سیر تاریخی بردهداری از آفریقاییان را به وسیله آمریکا بررسی میکند.
سواحل آمریکا محلی برای حراج بردگان آفریقایی
در سده ۱۶ میلادی کشتیهای باری که از سمت اروپا به سواحل آمریکا می آمدند، سیاه پوستان آفریقایی را به عنوان برده در آنجا پیاده می کردند و به نوعی آنان را به حراج می گذاشتند. فروش بردگان منوط به پرداخت بالاترین قیمت بود. اولادا اکیانو یکی از بردگانی است که در ۱۷۸۹ میلادی به بردگی درآمد. او تجربه های شخصی خود را به صورت دست نویس درآورده که در بخشی از نوشتههای او میخوانیم: طولی نکشید که مرا به زیر عرشه بردند. به محض پایینرفتن مشامم از بویی متعفن پر شد. این بو به حدی انزجاربرانگیز بود که هرگز در زندگی شبیهاش را تجربه نکرده بودم. تنها آرزویم این بود که مرگ، همانند آخرین دوست، به سراغم بیاید و مرا خلاص کند؛ اما خیلی زود و در نهایت تاثر ۲ مرد سفیدپوست با غذا به سراغم آمدند و وقتی که با امتناع من مواجه شدند، یکی از آنها دستهایم را محکم گرفت و مرا، فکر میکنم روی چرخ بادبان کشتی، خواباند و پاهایم را با طناب بست و دومی مرا به زیر ضربات شدید شلاق گرفت. این اولین بار بود که چنین قساوت بیرحمانهای را در میان انسانها میدیدم.
این پایان کار بردگان نبود، بلکه آنها به محض رسیدن به سواحل آمریکا باید هرکاری که اربابانشان میگفتند از کار زراعت در مزرعه گرفته تا مستخدمی در خانه از فراهم آوردن موجبات تفریح ارباب تا بزرگکردن کودک را انجام می دادند و اگر اربابی به هر دلیلی از یک برده راضی نبود، میتوانست از دادن غذا و آب به او امتناع کند، او را بهزور از خانوادهاش جدا کند و به خانواده خشنتری بفروشد یا مورد ضرب و شتم قرار دهد. گفتنی است تا ۱۸۶۰ میلادی چهارمیلیون برده در آمریکا زندگی میکردند که نزدیک به ۱۳ درصد جمعیت این کشور و حداقل ۵۰ درصد کل بردگان ساکن نیمکره غربی را تشکیل میدادند.
توافق برای الغای بردهداری
با رایج شدن بردهبرداری همواره افرادی در پی لغو آن بودند و طرحها و اعتراض هایی را برای لغو برده داری به گوش حاکمان و مسوولان می رساندند. البته این افراد تنها به لغو بردهداری می اندیشیدند و بر سرآینده ای که برای بردگی مدنظر داشتند، هیچ برنامه یا توافق نظری نداشتند. در این میان هواداران «خاک آزاد» مایل بودند که دامنه گسترش بردگی را محدود کنند تا بردهداری فراتر از مناطقی که در آنها رایج شده بود، نرود و اینگونه به نظر میرسید آنها قصد الغای کامل بردهداری را نداشتند. این گروه تصمیم گرفتند با تشکیل حزب سیاسی متشکل، نظریه لغو بردگی را به شیوهای منسجم پیش ببرند. در اواخر دهه ۱۸۵۰ میلادی و در آستانه جنگ داخلی در آمریکا، هدف اصلی جنبش الغای بردگی همانا لغو کامل بردگی و آزادکردن همه بردگان شده بود. آزمونهای حکومتی برای منع بردهداری در ۱۶۵۲ میلادی در رود آیلند آغاز شد که مالکیت مادامالعمر بردگان را غیرقانونی اعلام کرد اما شواهدی که دلالت بر اجرای این قانون داشته باشد در دست نیست. با شتابگرفتن تدریجی جنبش الغای بردگی، نقش این ایدهآلهای مذهبی پررنگتر شد و کمکم به نیروی پیشران این نهضت تبدیل شدند.
با روند صنعتیشدن در آمریکا در ۱۷۹۰ میلادی، ایدهآل های مذهبی احیا شدند و اینجا نیاز بود تا قوانینی تصویب شود که زدودن گناه از زندگی به صورت یک شرط درآید. هواداران لغو بردگی در ایالات شمالی با توسل به این احیای مذهبی تلاش کردند که بردگی را از دیدگاه اخلاقی مورد سوال قرار دهند. گفتنی است، دیگر جنبشهای اجتماعی مطرح از جمله جنبش زنان برای کسب حق رأی و جنبش مخالفت با مصرف الکل نیز از همین اخلاقگرایی نوین نشات میگرفت.
در ۱۸۰۸ میلادی قانون فدرالی که واردات بردگان به آمریکا را منع میکرد، اجرایی شد و بدین ترتیب واردات برده با کشتی محدود شد اما در این قانون به دیگر ابعاد بردهداری پرداخته نشده بود. در همین برهه از زمان موضوع بردهبرداری به محوری در صحنه سیاسی آمریکا تبدیل شد. در واقع تا ۱۸۱۹ میلادی در آمریکا نسبت ایالتهایی که بردهداری را غیرقانونی اعلام کرده بودند با ایالتهایی که بردهداری را به صورت قانونی انجام میدادند، یکسان بود. اما این تمام ماجرا نبود و با وجود اینکه در دهههای نخست سده ۱۹ میلادی الغای بردگی توجه بسیاری را به خود جلب و مخاطبان بسیاری پیدا کرده بود، طرفداران استمرار بردهداری از قدرت سیاسی و اقتصادی قابلتوجهی برخوردار بودند.
طرفداران حفظ بردگی به دلایل متعدد سیاسی، اجتماعی و اقتصادی خواهان استمرار آن بودند، زیرا بردگان برای آنها منبع نیروی کار محسوب میشدند. آنان عقیده داشتند که در نبودِ بردهها محصولاتشان به فروش نخواهد رفت و این امر به فروپاشی اقتصادی در سطح گسترده منجر خواهد شد. آنها در واکنش به استدلالهای اخلاقگرایانه طرفداران الغای بردگی در موعظههای خود ادعا میکردند که پروردگار بردهداری را مقدر کرده و برای اثبات ادعایشان به روایاتی از انجیل متوسل میشدند. همه این استدلالها بر پایه نژادپرستی و باور به فرودستی سیاهپوستان و عدم ظرفیت آنها برای تربیتشدن استوار بود.
استفاده ابزاری از بردگی در سیاست
استفاده ابزاری از بردگی در سیاست، همچنان در آمریکا ادامه داشت تا اینکه در میان سالهای ۱۸۵۴ تا ۱۸۶۱ در مرز میان ۲ ایالت کانزاس و میسوری کار به خشونت کشید و در نهایت در ۱۸۶۱ به آغاز جنگ داخلی در آمریکا منجر شد. در حالی که خشونت خونین کانزاس در ایالات مرزی ادامه داشت، کشور در آستانه انتخابات ریاست جمهوری ۱۸۶۰ قرار گرفت و آبراهام لینکلن که از هواداران لغو بردگی بود به عنوان ریاست جمهوری برگزیده شد. جنگ داخلی تا ۱۸۶۵ میلادی در آمریکا ادامه داشت. سرانجام پس از آنکه بیش از ۷۵۰هزار تن جان خود را از دست دادند، ایالات متحده از جنگ داخلی پیروز بیرون آمدند و ایالات کنفدراسیون را بار دیگر به ایالات متحده آمریکا ضمیمه کردند. پیروزی ایالات شمالی لغو بردگی را تضمین کرد و با یک رشته اصلاحات در قانون اساسی به صورت قانون درآمد. در این قانون آمده است: بردهداری و به خدمتگرفتن یک فرد بدون رضایت او در ایالات متحده آمریکا و تمام سرزمینهایی که در حوزه قضایی این کشور واقع شده باشد، ممنوع است مگر آنکه به عنوان مجازات ارتکاب یک جرم به فردی تحمیل شود که در این صورت محکومیت مجرم باید مطابق قانون ثابت شده باشد. این اصلاحیه بردگی را لغو کرد اما به بردگانی که با تصویب آن اصلاحیه آزاد شدند، حقوقی اعطا نکرد. در سالهای بعد اصلاحیه هایی همچون حق شهروندی، آزادی و... به این قانون اضافه شد.
فعالیتهای جانبی
پیام هواداران الغای بردهداری در طول نهضت از مطالبه برای تحدید گسترش بردهداری به ریشهکن کردن صریح آن تغییر کرد. با رشد تدریجی این نهضت، شیوههایی که هوادارانش در حمایت از گزینههای موجود به آنها متوسل میشدند، نیز متحول و از تغییرات اجتماعی در سطح محلی به یک جنبش سیاسی وسیع مبدل شد. افرادی که علیه بردهداری موعظه میکردند، نقش برجستهای یافتند و نامشان بر سر زبانها افتاد. در واقع هواداران الغای بردگی با استفاده از تغییر اذهان عمومی نسبت به بردهداری، برای رساندن پیام خود به تودههای مردم و بیدارکردن وجدان آنها آغاز به بهرهبرداری از رسانههای عمومی و کارزارهای فرهنگی کردند. همزمان با این اتفاقات هنرمندان و نویسندگان موضوعاتی را که هواداران الغای بردگی به آنها میپرداختند در آثار خود منعکس کردند. هریت بیچرستو کتاب کلبهعموتام را نوشت که به موفقیت چشمگیری دست یافت و در آن از تجربیات منفی زندگی بردگی و سختیهای آن به تفصیل و آشکارا نوشته شده بود. تعدادی از هواداران الغای بردگی دست به انتشار روزنامههایی زدند که برخی از آنها در سراسر کشور توزیع میشد.
همچنین آبراهام لینکلن رییس جمهوری آمریکا با اشاره به رویدادهای خشونتبار، مخالفت خود را با بردهداری عنوان کرد. او در سخنرانی معروفی که در ۱۸۵۴ میلادی ایراد کرد و طبق گفته مورخان به مطرحشدن او به عنوان یک سیاستمدار در سطح ملی کمک کرد با استناد به اصول اخلاقی بردهداری را اکیدا مردود شمرد و گفت: این اظهار بیتفاوتی، که باید بگویم در عمق آن، همانا اشتیاق پنهان و واقعی به گسترش بردهداری نهفته است، مورد انزجار من است. از آن بیزارم چون بردهداری در نفس یک ظلم اهریمنی است؛ از آن بیزارم زیرا جمهوری ما را به عنوان یک مدل از تاثیر بجایی که بر دنیا دارد، محروم میکند؛ به دشمنان نهادهای آزاد فرصت میدهد تا به طور موجه ریاکاری ما را ملامت کنند؛ موجب میشود که دوستان واقعی آزادی نسبت به صداقت ما تردید کنند و بهخصوص برای اینکه بسیاری از مردان نیکسرشت را در میان ما به جنگ علنی با اصول بسیار بنیادی آزادی مدنی برمیانگیزد تا از اعلامیه استقلال انتقاد کنند و اصرار ورزند که تنها اصل درستی که میتواند مبنای عمل قرار گیرد، همانا منافع فردی است.
میراث جنبش الغای بردهداری و پایان کار
پایان جنگ داخلی و تصویب اصلاحیههای ۱۳ و ۱۵ متمم قانون اساسی، پایان تبعیض نژادی را در آمریکا در پی نداشت. پیامدهای مستقیم بردگی بیش از ۱۰۰ سال پس از الغای بردهداری در آمریکا ادامه یافت و بسیاری از آن آثار کماکان ادامه دارد. لغو قانونیِ بردهداری در آمریکا به معنای دستیابی بیدرنگ بردگان آزادشده به برابری و حقوق مدنی نبود. نابرابریهای گسترده اقتصادی، اجتماعی و سیاسی که همه ریشه در نژادپرستی داشت، کماکان بیش از ۱۰۰ سال به طور گستردهای در ایالات جنوبی ادامه یافت. تنها پس از دهه ۷۰ میلادی و به دنبال جنبش حقوق مدنی بود که شهروندان سیاهپوست در بسیاری از ایالات از حقوق یکسان با شهروندان سفیدپوست برخوردار شدند از جمله این حقوق حق برخورداری یکسان از نظام آموزشی و تعلیم و تربیت دولتی، حق غذاخوردن در یک رستوران و نوشیدن آب از یک آبخنککن و حق ورود به سالنهای سینما از یک درب ورودی بود.
تنها پس از تصویب قانون حق رأی مصوب ۱۹۶۵میلادی، یعنی یک سده بعد از الغای بردهداری، قدرت سیاسی سیاهپوستان به طور عملی تحت حمایت قانون قرار گرفت. با وجود آنکه در ۲۰۰۸ میلادی یک آمریکایی ِآفریقاییتبار به سمت ریاست جمهوری انتخاب شد، موانع اقتصادی و اجتماعی که ریشه در تبعیض نژادی دارند، هنوز عامل نابرابری در این کشور به شمار میروند. با این حال، آمریکا کماکان با پشتکار و جدیت در اصلاح خود میکوشد. نشنال جئوگرافی نیز در مقاله بردهداری؛ مسأله سیاه و سفید که در اکتبر ۲۰۱۰ میلادی منتشر شد نوشت: تردیدی نیست که در آمریکا با بردگان سیاه به شکلی کاملاً غیرانسانی برخورد میشد. بردهداری در آمریکا مسألهای نژادمحور است و نه تنها باعث سلب آزادی سیاهان شد، بلکه دکترین برتری سفیدپوستان نسبت به سیاه پوستان را نیز ایجاد کرد.