از سال ۱۹۸۱ روز ۲۵ نوامبر هر سال همزمان با چهارم آذرماه به عنوان روز جهانی رفع خشونت علیه زنان برگزیده شده‌ و فرصتی است برای یادآوری عزم همگانی برای مبارزه با خشونت علیه زنان و آثار فردی و اجتماعی گسترده و عمیقی که بر زنان، محیط خانواده و جامعه وارد می‌شود.

در این میان آنچه ضرورت دارد بیشتر به آن پرداخته شود زنانی هستند که به دلایل مختلف کمتر دیده می‌شوند و مسایل و مشکلات آنان نیز در این میان کمتر مورد توجه قرار می‌گیرد.

دنیای امروز در دهه های اخیر با شدت بیشتری درگیر تنش‌ها و مناقشات خشونت‌بار در سطح منطقه‌ای و جهانی است که سهم جمعیتی و فشارهای ناشی از آن بر زنان که یا مستقیم درگیر آن هستند یا غیرمستقیم، کمتر از جمعیت مردان نیست. در اینجا مراد، سهم ۵۸ درصدی زنان از میان ۷۰ میلیون انسانی است که در اقصی نقاط جهان آواره، مهاجر یا پناهنده شده‌اند و با انواع خشونت‌های فیزیکی، روانی، جنسی در خانه، جامعه میزبان، کمپ‌(اردوگاه)های پناهجویی، محل‌های کار، اشتغال و .... روبه‌رو هستند. خشونت های عمیقی که در بسیاری اوقات به خاطر محدودیت‌ها و موانع اجتماعی و قانونی ناگزیر به فروخوردن و سکوت است.

 این یادداشت کوتاه مجالی است تا اندکی از تجربه خود در کار با زنان مهاجر افغان به عنوان بزرگترین جمعیت مهاجر خارجی و پناهنده در ایران بنویسم. جمعیتی چندمیلیونی که هم به دلیل سیطره فرهنگ و سنت‌های اجتماعی جامعه پدری به‌شدت مردسالار و هم به دلیل عدم دسترسی‌های به‌هنگام به خدمات اجتماعی در جامعه میزبان از آسیب‌پذیری بالایی برخوردارند. حاکمیت فرهنگ و سنت‌های اجتماعی ازدواج‌های اجباری، کودک‌همسری، عدم دسترسی به حقوق فردی و اجتماعی همچون آموزش و بهداشت را تقویت نموده است و باوجود اصلاح نگرش‌ها و کم‌رنگ شدن ارزش‌های کهن اجتماعی در نتیجه تعامل تنگاتنگ با جامعه میزبان و افزایش سطح کنشگری زنان و دختران مهاجر افغان در ایران بخصوص نسل‌های دوم و سوم مهاجران، همچنان وجود شواهدی از انواع خشونت‌ها در این جامعه موجب نگرانی است.

سال ۱۳۹۰ به دلیل فراوانی گزارش‌های رسیده از خشونت های خانگی اعمال شده بر زنان مهاجر، مطالعه پژوهشی با جامعه آماری محدودی از زنان ساکن در مناطق حاشیه شهر تهران انجام شد که نتیجه آن حکایت از فراوانی خشونت و همسرآزاری جسمی و جنسی در میان زنان مهاجر داشت که به عنوان زنگ خطری برای آسیب‌هایی که این جمعیت خاموش در میان جامعه بزرگتر تحمل می‌کنند بود . فراوانی آثار این سطح از خشونت در میان زنان مهاجر به‌راحتی در خشونت‌های اعمال شده نسبت به کودکان در خانواده و نیز سایر آسیب‌های اجتماعی مانند فرار از منزل، طلاق عاطفی و واقعی، اعتیاد به مواد مخدر و .... قابل مشاهده بود. برخی از نتایج دیگری که در این طرح پژوهشی به دست آمد در ادامه عبارت بودند از:

- وضعیت تحصیلات در زنان مهاجر مورد بررسی  به ترتیب ۵۱ درصد بی‌سواد، ۴۵ درصد ابتدایی، ۲ درصد راهنمایی و ۲ درصد دبیرستان

- وضعیت تحصیلات در همسران زنان مهاجر مورد بررسی به ترتیب ۷۱ درصد بی‌سواد، ۲۸ درصد ابتدایی، یک درصد راهنمایی و صفر درصد دبیرستان

- وضعیت درآمد در زنان مهاجر مورد بررسی ۹۰ درصد بدون درآمد، ۳ درصد زیر ۵۰ هزار تومان و ۷ درصد بین ۱۰۰-۵۰ درآمد ماهانه

- وضعیت انتخاب همسر برای ازدواج را نشان می‌دهد که در زنان مهاجر مورد بررسی ۱۱ درصد انتخاب و علاقه خود، ۷۹ درصد انتخاب خانواده و ۱۰ درصد انتخاب همسر از سوی آشنایان

- واکنش زنان مهاجر  مورد بررسی در مقابل خشونت و بی‌احترامی شوهرانشان به ترتیب ۴۵ درصد سکوت، ۲۳ درصد تحمل و حل مساله، ۱۵ درصد ناراحت و ۱۷ درصد قهر

- جو روانشناختی در خانواده زنان مهاجر مورد بررسی قبل از ازدواج در خانواده پدری ۷۱ درصد سخت‌گیرانه، ۱۶ درصد آزاد و بی‌بندوبار و ۱۳ درصد اقتدارطلبانه

علاوه بر تمام موارد گفته شده ضعف آگاهی‌های آموزشی، بهداشتی و حقوقی از حق انسانی و زنانه خویش و محدودیت‌های مالی و اقتصادی در خانواده های مهاجر که بار آن نه تنها در قالب تامین معاش مناسب از سوی زنان بلکه در قالب تحمل تندخویی‌های مردان نیز بروز کرده بود ما را به چاره‌اندیشی افکند که اگر نمی‌توان فشارهای اقتصادی را از دوش مهاجران برداشت چگونه می‌توان زنان را در عرصه های تنگ و محدود موجود توانمند ساخت تا مهارت‌های مناسبی در برخورد با پدیده های نگران کننده بیاموزند، در برخورد با ناملایمات فردی، خانوادگی و اجتماعی مقاومت و ایستادگی نمایند و در عین حال نه تنها از دیوارهای بلند سنت و فرهنگ اجتماعی دیرینه عبور کنند که تاب‌آوری خود در برابر هر آنچه جنگ، مناقشات مسلحانه و مهاجرت های اجباری برایشان به ارمغان آورده است را ارتقا دهند.

از این رو طرح تقویت خانواده سالم برای کاهش خشونت خانگی در جامعه پناهندگان افغان مقیم ایران را در سال ۹۱ در چهار استان تهران، خراسان رضوی ، کرمان و قم که بیشترین تعداد مهاجر افغان را در خود جای داده بود به اجرا درآوردیم. در این طرح در کنار پرداختن به جامعه هدف و ارتقای توانایی‌ها و آگاهی‌های فردی آنها، توجه به ظرفیت‌سازی نیروهای محلی و بسیج اجتماعی جامعه پناهندگان و مهاجران از اهمیت قابل توجهی برخوردار بود تا از طریق جذب و جلب اعتماد کنشگران اجتماعی جامعه مهاجران که از شناخت و اعتبار بیشتری در میان گروه‌های همسان خود برخوردار بودند و آموزش تکمیلی آنها برای انتقال آموزش به سایر گروه‌های اجتماعی مرجع از جمله زنان، ریش‌سفیدان محلی، روحانیان مذهبی،‌ فرهیختگان فرهنگی و اجتماعی و ... بتوان برای اصلاح نگرش‌های اجتماعی و فرهنگی سنتی حاکم در جامعه مهاجران اقدام کرد.

به دنبال ۶ ماه آموزش فشرده ۲۰۰ دختر و پسر جوان مهاجر در چهار استان مذکور برای تربیت تسهیل‌گران اجتماعی مهاجر، سنگ بنای انتقال داده های مورد نیاز به بیش از ۱۵ هزار زن و مرد در گروه‌های محلی جامعه مهاجران شد. تسهیل‌گرانی که بیش از آموزش داده‌ها برای اصلاح نگرش‌های اجتماعی نسبت به جایگاه زنان در خانواده و آثار غیرقابل انکار خشونت نه تنها بر زنان بلکه بر کل محیط خانواده، به گروه‌های مرجعی تبدیل شدند که به رتق و فتق مسایل و مشکلات کوچک و بزرگ خانواده‌ها می‌پرداختند.

حضور موثر تسهیل‌گران اجتماعی در میان جامعه‌ای که مساله «زنان» و «خشونت علیه زنان» همواره یکی از تابوهای اجتماعی و سنتی آن به حساب می‌آمد به‌تدریج موجب شکسته شدن دیوارهای شیشه‌ای ضخیمی شد که زنان مهاجر را در خود حبس کرده بود.

جنبش و جوششی که میان زنان مهاجر پس از دریافت آموزش‌های ترویجی و اقناعی ایجاد شد به شناخت نیازهای دیگری از این جامعه خاموش انجامید و آن عبارت بود از نیاز به دریافت مشاوره‌های تخصصی که نیازهای جدی‌تر آنان را پاسخگو باشد. زنانی که تا قبل از آموزش‌ها تصوری از حقوق بنیادین خود در خانواده نداشتند امروز با اشتیاق بیشتری نقش و جایگاه خود در خانواده را برای تحکیم بیشتر ستون‌های آن جست و جو می‌کردند.

نیازسنجی انجام شده ما را به فکر راه‌اندازی مراکز جامع خدمات اجتماعی برای زنان مهاجر در سه استان پرمخاطب خراسان رضوی ، قم و سمنان انداخت تا فضای مناسبی برای ارتقای آگاهی‌ها و توانمندی‌های زنان و نیز مامنی آرام به منظور حمایت از زنانی که خشونت دیده‌اند یا در معرض خشونت هستند تعبیه کنیم. مراکزی که با ارائه خدمات مشاوره‌ای، روان‌شناختی و مددکاری اجتماعی در پی ارائه راهکارهای بنیادی باهدف حفظ و تقویت بنیاد خانواده و از همه جدی‌تر حفظ کرامت زن در خانواده و مقابله با خشونت علیه زنان در خانواده بوده است. خدمات روان‌درمانگری و مشاوره‌ای به شکل فردی و گروهی، زمینه بازگشت عزت نفس قربانیان خشونت و اصلاح شیوه‌های زندگی را نیز در پی داشته است.

اگر بخواهیم تنها گزارشی کمی از اقدامات و فعالیت‌های مراکز جامع خدمات اجتماعی برای زنان پناهنده افغان در ۳ استان کشور از سال ۹۴ تاکنون را ارائه دهیم می‌توانیم به بالغ بر ۱۲ هزار و ۲۵۴ نفر از زنان و مردان مهاجری اشاره کرد که در طول مدت مذکور از خدمات آموزشی شامل آموزش‌های مربوط به سلامت و بهداشت خانواده، فرزندپروری مثبت، مبانی حقوق خانواده، مهارت‌های زندگی سالم و ... بهره برده‌اند. همچنین خدمات مشاوره در حوزه های روانشناسی، مددکاری اجتماعی و حقوقی که به بیش از ۱۰ هزار و ۹۱ نفر ارائه شده است.

آمار بالای خدمات آموزشی و بخصوص مشاوره‌ها، نشان از عمق و گستردگی مسایل ناگفته و پنهانی دارد که در میان جامعه زنان مهاجر فراوانی دارد و نیز از حسن اطمینان و اعتمادی می‌توان گفت که زنان مهاجر فارغ از هر دغدغه و پیرایه تبعیض‌آمیزی برای حل مشکلات و مسایل‌شان به مراکز حامی مراجعه کرده و می‌کنند.

تجربه راه‌اندازی و اداره مراکز خدمات جامع اجتماعی انجمن حامی برای ارتقای جایگاه و وضعیت زنان مهاجر و پاسخگویی به نیازهای فردی، خانوادگی و اجتماعی بخصوص در مسیر کاهش خشونت های خانگی، مبتنی بر پایه های شناخت اصولی و بنیادی از جامعه مهاجران و نیازسنجی‌های کارشناسی و علمی دقیقی بود که با ملاحظه تمامی ارزش های شناختی و باورهای سنتی و اعتقادی جامعه هدف به دست آمده بود. شناخت دقیق از جامعه هدف و برنامه ریزی های اجتماع محور با جلب مشارکت همه جانبه گروه‌های تاثیرگذار محلی، کلید طلایی موفقیت اجرای طرحی بود که گام به گام به تقویت نقش زنان در نهاد خانواده ختم می‌شد.

این حرکت پلکانی به طور طبیعی به افزایش نقش مشارکتی زنان به دلیل بالا رفتن اطمینان درونی و اعتمادبه نفس فردی و اجتماعی منجر می‌شود و کاهش نرخ خشونت های مبتنی بر جنسیت را در یک جامعه سنتی رقم می‌زند. مسیری طولانی و حساس که جز با حضور و مشارکت همه جانبه تمامی نقش آفرینان اعم از نقش آفرینان حقیقی که همان اجزای خانواده‌اند تا نقش آفرینان اجتماعی که شامل مجموعه گسترده‌ای از عوامل بیرونی و تاثیر گذار هستند ، رقم نمی‌خورد.