تاریخ انتشار: ۱۶ آذر ۱۳۹۸ - ۱۰:۱۴

تهران- ایرنا- روز دانشجو برای دانشگاهیان همیشه نماد آرمانخواهی و مطالبه‌گری است. در این روز دانشجویان با هر گرایش سیاسی نشست‌های سیاسی برگزار می‌کنند تا صدای دانشگاه را به‌گوش مسئولان برسانند. گرچه در این سال‌ها دانشجویان روزهای پرفراز و نشیبی را پشت سر گذاشته‌اند اما نه ستاره دار شدنشان و نه برخی محدودیت‌های فضای دانشگاه نتوانست روحیه مطالبه‌گری را از آنها بگیرد.

در گزیده ای از گفت وگوی روزنامه ایران با فرهاد درویشی استاد علوم سیاسی،‌ می خوانیم: فرهاد درویشی، استاد علوم سیاسی دانشگاه بین‌المللی امام خمینی(ره) قزوین بر خلاف بسیاری از ناظران سوق پیدا کردن فعالیت‌های دانشجویی به سمت مسائل صنفی، فرهنگی و اجتماعی را امر مبارکی نمی‌داند. او در گفت‌وگو با «ایران» توضیح می‌دهد که اگر این اتفاق در کنار تقویت احزاب و جامعه مدنی در فضای خارج دانشگاه رخ داده بود می‌توانست نشانه توسعه سیاسی باشد اما در واقع وقتی این موقعیت حاصل تنگ‌تر شدن فضای دانشگاه و محدود کردن و هزینه دار کردن فعالیت سیاسی دانشجویی است، نباید آن را چیزی مشابه رفتار فضای دانشجویی در کشورها و نظام‌های پیشرفته دانست.


آیا شما هم مانند برخی از تحلیلگران بر این باور هستید که جنبش دانشجویی ما هر چند از سال‌های اصلاحات جلوتر آمدیم، رو به سمت تضعیف بیشتری پیش رفت یا اینکه معتقدید که این تضعیف جنبش دانشجویی نبوده بلکه نوعی دگردیسی بوده است؟
برای هر ناظر منصفی این واقعیت غیر قابل انکار وجود دارد که فضای دانشگاه در ابعاد سیاسی نسبت به فضایی که دو دهه قبل داشتیم با یک افت جدی مواجه شده است. یعنی پویایی جنبش دانشجویی در سالهای اصلاحات و قبل از آن با سال‌های بعدش در دولت‌های آقایان احمدی‌نژاد و روحانی اصلاً قابل قیاس نیست. این فرآیند یک فرآیند طبیعی غیرسیاسی شدن نبود بلکه یک فرآیند اجباری و دستوری سیاست زدایی از دانشگاه بود که باعث شد به یک باره بعد از پایان دولت اصلاحات ما با افت و کاهش چشمگیر و تغییر سریع فضای سیاسی دانشگاه مواجه باشیم.


یعنی اعتقاد دارید که ما در فضای دانشگاه با یک فرآیند برون زا و تحت تأثیر عوامل خارج از دانشگاه برای محدود شدن دایره امکان فعالیت‌های دانشجویی مواجه بودیم؟
من معتقدم که این فرآیند بیشتر فرآیندی برون زا بود تا درون زا، یعنی الزاماً این نبود که دانشگاه و قشر دانشجو در فلسفه زیستی و چیستی خودش به این نتیجه برسد که از سیاست فاصله بگیرد بلکه اینگونه بود که با فشار و تحکم این اتفاق افتاد و لذا ما شاهد هستیم که این تغییر خیلی سریع بود. اینکه فعالیت دانشجویی و جنبش دانشجویی در دوران قبل از دولت نهم و خصوصاً در اوج آن یعنی دوران اصلاحات خیلی با قدرت پیش می‌رفت به عوامل زیادی بر می‌گردد. یکی این بود که همان‌طور که فضای دانشگاه خودش بر جامعه تأثیر می‌گذارد، متأثر از جامعه هم هست. جامعه ایران در نیمه دوم دهه هفتاد با روی کار آمدن آقای خاتمی هم فضای خاصی پیدا کرد و هم تأثیر خاصی روی دانشگاه گذاشت.

نکته دیگر هم این بود که نسلی که در آن زمان وارد دانشگاه شد یا در دانشگاه حضور داشت، نسلی بود متولد اواخر زمان پهلوی و اوایل انقلاب که جمعیت قابل توجهی بود و مطالبات جدیدی را به جامعه تزریق می‌کرد و از مطالبات تازه‌ای سخن می‌گفت. نکته سوم هم بحث نگاه دولت حاکم به دانشجو و فضای دانشگاه بود؛ اینکه دانشجو را برای جامعه و تحکیم جمهوریت نظام و دموکراسی فرصت می‌دانستند. البته بعدها با حوادثی که در رأس آنها حادثه کوی دانشگاه بود، نقطه آغاز فشار بر جنبش دانشجویی بود و مسائلی هم آغاز شد اما به هر حال فضای عمومی جامعه و همین‌طور رویکرد دولت و بخشی از سیاست رسمی در آن زمان باز هم سرچشمه‌ای برای تزریق انرژی و انگیزه به جنبش دانشجویی بود. سال ۸۴ اتفاقی که می‌افتد یکی تغییر نسل دانشجو است که به معنای تغییر مطالبات در این قشر و نسل است. اتفاق دیگر رویکرد جدید دولت آقای احمدی‌نژاد است به فضای دانشگاه که هم در بحث پذیرش دانشجو، هم جذب هیأت علمی و هم سیاست حاکم بر فضای دانشگاه به سمت بسته‌تر شدن این فضا پیش می‌رفتیم. خصوصاً بعد از سال ۸۸ این تشدید شد. 


چقدر فکر می‌کنید با افت یا به تعبیری تعلیق فعالیت‌های جنبش دانشجویی مواجه هستیم؟
الان هم در دانشگاه‌ها تشکل‌ها و مجامع سیاسی وجود دارند اما فعالیت بخشی از این تشکل‌ها بسیار راحت و با فراغ بال است و در مقابل گروه دیگری دچار مشکلات اساسی هستند. یعنی عملاً یک عدم توازن غیرطبیعی برای زمینه فعالیت دو نگاه سیاسی در دانشگاه‌ها را شاهد هستیم. مثلاً شما ببینید که در مراسم‌های مختلف جلوی برنامه‌ها و سخنرانی‌های کدام دسته از تشکیلات گرفته شده یا کدام جریان مراسم‌هایش لغو می‌شوند. یعنی ما در دانشگاه فعالیت سیاسی را می‌بینیم اما این فعالیت‌ها نامتوازن است. به همین دلیل هم شاهد هستیم که عمده تشکل‌هایی که گرایش اصلاح‌طلبی دارند و دانشجویانی که به این سمت تمایل دارند بیشتر به سوی فعالیت‌های فرهنگی، هنری و اجتماعی در دانشگاه رفته‌اند و از مسائل سیاسی فاصله گرفته‌اند.


اینها عوامل بیرونی فضای فعلی است و شما گفتید که بیشتر این فرآیند را برون زا می‌دانید. اما آیا فکر نمی‌کنید عوامل درون زایی مانند تغییر سبک زندگی قشر جوان هم در این وضعیت مؤثر بوده؟
بله این را هم من قبول دارم. نسلی که الان وارد دانشگاه می‌شود، خصوصاً در دوره کارشناسی نسلی هستند که متولدین اواخر دهه ۷۰ و اوایل ۸۰ هستند و اینها اساساً روحیات، سبک زندگی، توقعات و نگاه کاملاً متفاوتی دارند به نسبت نسل دهه ۶۰ و اواخر دهه ۵۰. این در حالی است که اساساً سبک زندگی کل جامعه هم تحت تأثیر عواملی مانند پیدایش شبکه‌های مجازی و پیشرفت تکنولوژی بشدت تغییر کرده است. از جمله همین فضای مجازی تا حدودی روحیه جمع‌گرایی یک جوان را ارضاء می‌کند و مثلاً می‌بینید به جای نشریات دانشجویی الان با پدیده کانال‌های خبری دانشجویی مواجه هستیم و در محتوا هم به جای آنکه مباحث سیاسی را ببینید با مسائل فرهنگی و هنری مواجه هستیم. ضمن اینکه وقتی فعالیت سیاسی هزینه‌اش در یک جامعه بالا برود، افراد را به این سمت سوق می‌دهد که به سمت فعالیت‌های جمعی دیگری بروند.

الان بر خلاف دهه ۷۰ در دانشگاه‌ها، انتخابات تشکل‌های صنفی یا فرهنگی با استقبال بسیار بیشتری مواجه می‌شود تا انتخابات تشکل‌های سیاسی. همین می‌شود که شاید الان خیلی کمتر از ده درصد دانشجویان به سمت فعالیت سیاسی می‌روند و آنها هم عموماً به سمتی گرایش پیدا می‌کنند که بتوانند آینده خود را هم در قالب آن فعالیت تضمین کنند. بنابراین جایی می‌روند که همسو با گرایش‌های رسمی نظام باشد. خصوصاً با این موازی کاری که در ایجاد این دست تشکل‌ها با این گرایش‌ها می‌بینیم، این قضیه جدی‌تر هم می‌شود. مثلاً ما شاهد هستیم که چطور تشکل‌های اصلی این جریان با قدرت در دانشگاه اداره می‌شوند و نمونه‌های مشابه و موازی آنها هم ایجاد می‌گردد که به نظر من نوعی تکثر نمایشی است. چون در نهایت تقریباً فرقی بین این مجموعه‌های متعدد نیست.


موقعیت امر و کنش سیاسی در دانشگاه چگونه است؟ زمانی بود که دانشگاه میدان تقابل سیاسی بود و جریانات دانشجویی حتی در سطح سیاست کلان و رسمی کشور هم تأثیرگذار و تعیین‌کننده بودند. الان از این حیث، یعنی از نظر تأثیرگذاری دانشگاه در کنش و امر سیاسی وضعیت را چطور می‌بینید؟
من تصور می‌کنم با سیاست‌های انقباضی که در ۱۵ سال گذشته در دانشگاه شاهد بودیم و همین‌طور تحولاتی که در جامعه رخ داده از جمله روابط جامعه و حاکمیت، شرایط اقتصادی، تحریم‌های بیرونی و امثال اینها می‌توان گفت که تا اطلاع ثانوی سیاست در دانشگاه‌ها در حالت تعلیق است. ولی به نظر من تحولات اینقدر سریع است که معلوم نیست که چه زمانی این تعطیلی به پایان برسد؛ شاید فردا باشد و شاید سال‌ها بعد. اما این درست است که نه در دانشگاه رمقی برای فعالیت سیاسی مانده و نه در جامعه دیگر دانشجو و دانشگاه مرجعیت سابق خود را دارند.


برخی معتقدند که جنبش سیاسی دانشجویی ما حاصل نبود احزاب قدرتمند و فراگیر در کشور است و در کشورهای پیشرفته به‌دلیل وجود همین دست احزاب، فعالیت‌های دانشجویی معطوف به مسائل مدنی، فرهنگی، صنفی و اجتماعی است. در واقع این عده می‌گویند به خاطر همین مشکل دانشجوی ما به اشتباه در مقاطعی تبدیل به یک بازیگر حرفه‌ای سیاست شده بود در حالی که تجربه و توان این کار را نداشت و الان که به هر دلیلی فعالیت‌های دانشجویی سمت و سوی صنفی و فرهنگی گرفته باید آن را امر مبارکی دانست. نظر شما در این رابطه چیست؟
نه من این اعتقاد را ندارم. دانشگاه هیچگاه جزیره‌ای جدا از مجمع الجزایر جامعه نیست و اصولاً یک جامعه نهادهای مختلفش در ارتباط با هم هستند. هر چقدر در جامعه  فعالیت احزاب سیاسی ماآزادانه، مبتنی بر رقابت و مبتنی بر اصول سیاست ورزی دموکراتیک باشد، فضای دانشگاه هم آزاد خواهد شد. ببینید مسأله این است که سوق پیدا کردن دانشگاه و فعالیت‌های دانشجویی به سمت کنش‌های صنفی، فرهنگی و اجتماعی به جای سیاسی صرفاً انتخاب خود دانشجو نبوده بلکه وضعیتی بوده که به او تحمیل شده. اگر جامعه دانشجویی ما خودش به‌صورت خود انگیخته این انتخاب را داشت ما می‌توانستیم چنین داوری داشته باشیم. نکته دیگر این است که ما در این عرصه عدم توازن و تعادل و عدالت را می‌بینیم؛ یک جریان سیاسی می‌تواند آزادانه کار کند و گروه دیگری خیر. اما مهمتر از همه اینها این است که سوق پیدا کردن فعالیت‌های دانشجویی از حوزه سیاسی به حوزه‌های دیگر ناشی از تقویت احزاب و افزایش نفوذ آنها نبوده. اگر این اتفاق در شرایطی رخ داده بود که ما شاهد قوی‌تر شدن احزاب می‌بودیم، حرف شما درست بود اما می‌بینیم که به موازات جنبش دانشجویی، احزاب ما هم نحیف و ضعیف شده‌اند. بنابراین اگر دانشجوی ما الان دارد در دانشگاه به جای کار سیاسی، کار فرهنگی یا صنفی یا اجتماعی می‌کند نباید ما را به اشتباه بیندازد که رفتار فضای دانشگاه ما دارد شبیه رفتار فضای دانشگاه در کشورهای پیشرفته می‌شود. چون این معادله بخش دیگری هم دارد و آن رفتار جامعه مدنی است و هنوز رفتار جامعه مدنی ما و نهادهای جامعه مدنی آن به هیچ عنوان مطابق با آنها نیست. بنابراین دانشگاهی که ما انتظار داشتیم در آن دانشجو در کنار درس خواندن مهارت زندگی اجتماعی هم بیاموزد، به سمتی رفته که بیشتر از قبل شبیه آموزش و پرورش ما می‌شود که تقریباً هیچ خبری از این مهارت‌ها در آن نیست. این باعث شده که دانشجوی ما بیش از آنکه خودش میدان دار باشد، متأثر می‌شود از فضای خارج از دانشگاه. بنابراین دگردیسی زیست و فعالیت دانشجویی را به نظر من جز در چارچوب تضعیف جنبش دانشجویی نمی‌توان تفسیر کرد و وضعیتی که الان در دانشگاه است را من حاصل نحیف شدن نهاد مدنی دانشگاه می‌دانم.

فعالان تشکل‌های دانشجویی در گفت و گو با «ایران» از مطالبات خود می‌گویند

دانشجویان هم بارها ثابت کرده‌اند که متفاوت فکر می‌کنند، متفاوت عمل می‌کنند و کسی هم نمی‌تواند جلوی جسارتشان را بگیرد. با اینکه در چند دهه گذشته جنب‌وجوش و فعالیت دانشجویی افتان و خیزان بسیاری داشته اما صدای دانشجو همچنان ماندگار است. با این حال در روز دانشجو برخی از فعالان صنفی و سیاسی دانشجویان از مطالباتشان گفتند. آنها بر این باورند که در دولت اعتدال با توجه به اینکه شرایط تغییر کرده است اما همچنان می‌خواهند بخشی از خواسته‌هایشان محقق شود.

دور شدن جریانات دانشجویی از آرمان‌های خود

محمد شهیدی دبیر شورای صنفی دانشگاه صنعتی شریف
به بهانه روز دانشجو بخشی از گزارش روزنامه اطلاعات را که در تاریخ ۱۶ آذر سال ۱۳۳۲ منتشر شده‌است مرور می‌کنیم: «مقارن ساعت ده و ربع بامداد امروز از طرف عده‌ای از دانشجویان تظاهراتی در دانشگاه علوم صورت گرفت که بلافاصله مأموران فرمانداری نظامی متظاهرین را متفرق ساختند و سیزده نفر از دانشجویان را دستگیر کردند. پس‌از آن در حوالی دانشکده فنی نیز از طرف چند نفر از دانشجویان منتسب به احزاب چپ تظاهراتی انجام شد و چون تظاهرکنندگان با اخطارهای مأموران انتظامی متفرق نشدند و در برابر مأموران مقاومت می‌کردند بر اثر تیراندازی مأموران ۳ نفر مجروح شدند و هفده نفر هم دستگیر شدند.»
به راستی نقش جریان دانشجویی در اتفاقات سیاسی و اجتماعی دهه اخیر کشور چه بوده‌ است؟ کدام جریان ملی و کدام پویش عدالت‌خواهانه که منجر به تغییر در ساختار یا عملکرد کلان کشور شده‌ باشد ریشه دانشجویی داشته یا حتی مورد پشتیبانی جمع کثیری از دانشجویان قرار گرفته‌ است؟ به‌نظر می‌رسد اشکال کاملاً بنیادین است. اخیراً جمعی از دانشجویان به‌عنوان نمایندگان انجمن‌های اسلامی دانشگاه‌ها به دیدار وزیر بهداشت و درمان رفته و در مقابل وزیر بیانیه خوانده‌اند و از وی انتقاد کرده‌اند.
 چرا این قبیل اقدامات از طرف دانشجویان به ندرت اتفاق افتاده و پس از وقوع تعجب افکار عمومی را به‌دنبال دارند؟ حقیقت این است که جریانات دانشجویی کشور از آرمان‌های خود دور شده‌اند و به‌همین دلیل از دید جامعه، اعتراض و انتقاد دانشجو و هزینه دادن او امری غیرعادی و غیرمعمول است. این مشکل، مشکل  بزرگی است.


یکی از عوامل تأثیرگذار بر اوضاع فعلی، حرکت سیستم آموزش عالی به‌سمت پولی شدن نظام آموزش است. اولین مواجهه نوجوانان با این سیستم پولی شده در زمان کنکور است. امتحانی که پایه همه ناعدالتی‌ها در توزیع منابع آموزشی در کشور است. پس‌از آن در دانشگاه‌ها با رواج جذب دانشجویان شهریه‌ای و نوبت دوم و همچنین اخذ هزینه به عناوین مختلف از دانشجوهای روزانه مواجه می‌شوند. متأسفانه این روند در دانشگاه‌های جریان ساز و رده اول کشور با سرعت بیشتری در حال انجام است به‌طوری که یکی از دغدغه‌های اصلی شوراهای صنفی کشور همین مورد است. در واقع زمانی که طبقه محروم جامعه توانایی حضور در دانشگاه را نداشته باشند و دانشگاه‌ها توسط قشر مرفه پر شده باشد، انگیزه‌ای برای مبارزه با فساد و ناعدالتی در دانشگاه وجود نخواهد داشت.

دانشگاه مروج اندیشه مداری

مهرداد پولادی دبیر انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران و علوم‌ پزشکی تهران
سال ۱۲۸۵هجری شمسی تاریخی که گمان می‌رفت پایان خودکامگی حکام ایران باشد ولی آغازِ راهی شد که مصلحان اجتماعی و دگراندیشان برای رسیدن به تمام و کمال آنچه فریاد می‌زدند هزینه دادند. مردم سالاری و حکومت قانون، مشروط کردن پادشاه به متنی که حق مردمان و تکلیف حاکمان را ترسیم می‌کرد، خواست همگان شد. راه و رسمی که اروپای متجدد  مطابق نظریات تکامل یافته قرارداد اجتماعی بدان پایبند شده بود.
۱.مجلس در عصر قاجار تهدیدی برای بنیادگرای مطلق و فردی بود که دست شستن از قدرت برایش مناسبات جدیدی را رقم می‌زد. دیگر، فلان الدوله‌ها یا فلان السلطنه‌ها مسئول صادرات چغندر و واردات چای در قبال تأمین «پولِ جیب» شاه و فرزندان رنگ و وارنگ او با عناوین هدایای مردمی نبودند. نهضت قانون‌گرایی در ایران با خون دل‌ها همراه بود. مجلس در نهایت تهدیدی برای خودکامگی و بنیادگرایان بود چون «قانون» خیلی چیزها را از دست آنها می‌گرفت. پارلمان؛ نهاد محدودکننده‌ای بود که نمی‌گذاشت هرکس هرکاری می‌خواهد بکند. چنانکه در این نهضت بعد از پیروزی انقلاب اسلامی هم به بیان بنیانگذار جمهوری اسلامی «مجلس در رأس امور بود» خواست همگان برای سپردن حکومت به مردم با تئوری نمایندگی محقق شده بود و این می‌توانست پایانی دیگر بر خودکامگی باشد.


۲. دانشگاه بعد از مجلس دومین نهاد آسیب پذیر در فرآیند مردم سالاری ایرانی است. رجوع به آرای مردم در سال‌های پیروزی انقلاب، دوم خرداد ۱۳۷۶، خرداد ۱۳۸۸ و در نهایت مجلس و ریاست جمهوری در دهه ۹۰ همه محصول دانشگاهی است که تحول‌خواهان را دور هم‌ جمع کرده است. اندیشه ورزی در دانشگاه، خوراک فکری برای شناخت و بازشناخت مفاهیم جدید حقوقی و سیاسی، فریادهای حق طلبانه تحصیلکرده‌های اجتماع و... همه تهدیدی است برای آنها که در عصر بازشناخت و بازتعریف مفاهیم حقوق مدنی و سیاسی و مناسبات سیاسی‌شان به هم می‌ریزد و همین می‌شود مبنای برخوردهایی که هرچند سال یک بار هر چند بدون اصالت دانشگاهی در صحن دانشگاه صورت می‌گیرد. 


اینجاست که پیوند مجلس با دانشگاه از ۱۲۸۵ تا ۱۳۹۸ پیوندی مبنایی است. هرچند سنگ بنای دموکراسی و حکومت قانون را پارلمان گذاشته است منتها دانشگاه مروج اندیشه مداری این عرصه است که از دید بنیادگرایانِ چپ و راست همواره اولین و آخرین هدف مقابله بوده است. در نهایت هنر آنها می‌شود پیوند نهاد شکل دهنده مردم‌سالاری و نهاد گسترش دهنده مردم‌سالاری هرچند در این مسیر ثبات مجلس پذیرفته شده است که آن هم هزار اما و اگر دارد ولی همچنان دانشگاه به‌عنوان نهاد اندیشه ورز این عرصه در مضیقه قرار می‌گیرد. امید می‌رود در تمام سطوح به این خواست تاریخی توجه شود.



سیطره رسانه‌ای جریان محافظه کار بر جنبش دانشجویی

علی جلالی عضو شورای مرکزی جنبش عدالتخواه دانشجویی
دانشجو به‌علت اینکه هنوز به‌طور جدی با مسائل معیشتی و تشکیل خانواده برخورد نکــــرده اســــت از یـــک حریـــت خاصی برخوردار است که به او اجازه موضعگیری‌های سیاسی بدون مصلحت اندیشی را می‌دهد و در پی آن با خردورزی و نقادی می‌تواند باعث رشد نظام و اصلاح ساختارها و عملکردها شود. اگر بخواهیم در باب جریان دانشجویی در ایران صحبت کنیم باید یک نگاهی به گذشته و سابقه جریان دانشجویی در ایران بیندازیم. بعد از ملی شدن نفت، کودتای ۲۸ مرداد اتفاق می‌افتد. خیلی‌ها احساس یأس و نومیدی می‌کنند و بتدریج زمینه برای سلطه تمام عیار استکبار جهانی فراهم می‌شود. در چنین فضایی در ۱۶ آذر ۱۳۳۲ با یک خیزش خودجوش و اولین جریان جنبش گونه روبه‌رو هستیم. به مرور زمان صبغه مذهبی جریان دانشجویی بیشتر می‌شود و شاهد آن هستیم که جنبش دانشجویی بعد از ۱۵خرداد یک رونق تازه‌ای پیدا می‌کند و آن این است که مبارزات استکبارستیزانه دانشجویان با مبارزات دینی و مذهبی مردم پیوند می‌خورد و به‌دلیل پیوند این جریان با روحانیت از پشتوانه مردمی نیز برخوردار می‌شود. در ۱۳ آبان سال ۵۸ دومین جنبش دانشجویی شکل می‌گیرد.
مؤلفه اصلی این جنبش دانشجویی استکبارستیزی است و از ۱۳ آبان ۵۸ تا ۷۶ چندان با حرکت درخشانی در عرصه جریان دانشجویی روبه‌رو نیستیم اما پس از آن با رخنه جریان لیبرال به بدنه حرکت‌ها و تشکل‌های دانشجویی روح استکبار ستیزی و عدالت خواهی آن را تضعیف و به انحراف کشاندند اما در اوایل دهه ۸۰ با ظهور جریان دانشجویی‌ای روبه‌رو هستیم که با تشخیص خلأ نقادی جمهوری اسلامی و جلوگیری از فاصله‌گیری آن از ارکان و مبانی انقلاب اسلامی اعلام موجودیت می‌کند و در ادامه تا به امروز تلاش کرده است تا با دیدگاه روشنفکری و از منظر انقلاب اسلامی با فاصله‌گیری جمهوری اسلامی از ماهیت آن مقابله کند اما متأسفانه در سال‌های اخیر جریان دانشجویی به چند علت دچار یک سکون و تنبلی و همچنین عدم تحلیل از شرایط موجود شده است.
یکی از این دلایل را باید سیطره رسانه‌ای جریان محافظه کار بر جنبش دانشجویی دانست که با در اختیار گرفتن ذهن دانشجویان آنها را از تحلیلگربودن و شناگر بودن به تحلیلگیر بودن و شناور بودن تبدیل کرده است که در مواقع حساس و مهم امکان تصمیم‌گیری مستقل ندارد و چشم به تحلیل‌ها و نظرات این جریان در رسانه‌ها دوخته است.


جای خالی برخی نقدها در کرسی‌های آزاداندیشی

مقصود درودی دبیر تبیین مواضع بسیج دانشجویی کشور
ایـــــــن روزهــــــا دانشجویان درگیر موضوعات کلان کشـــــور و نگران شـــرایط زنــــدگی مـــردم هســـتند. فضای دانشگاه‌ها و دانشـــــــجویان هم همچون فضای زندگی مردم بی‌تاب و ناملایم است. باید بگویم که در فضای دانشگاهی یک ناامیدی رسوخ کرده است و دانشجویان تشکل‌های دانشجویی مخصوصاً جنبش‌های طرفدار انقلاب هم برای انجام فعالیت سیاسی با مشکلاتی مواجهند. متأسفانه در شرایطی که باید حرف‌های دانشجویان شنیده شود برخی از مسئولان دانشگاه‌ها اجازه بیان و مطالبه گری را به دانشجویان نمی‌دهند.
سال‌های سال است که موضوع کرسی‌های آزاد اندیشی در دانشگاه‌ها مطرح شده است و باید تأکید کنم که کرسی‌های آزاداندیشی در راستای منویات رهبر معظم انقلاب به‌منظور تقویت روحیه حقیقت‌جویی، آزادگی و قانون‌گرایی، ایجاد فضای مناسب برای طرح و بیان اندیشه‌های نو و نهادینه‌سازی آزادی بیان و تضارب‌آرا در دانشگاه‌ها برگزار می‌شود. اما چند وقتی است که اجازه طرح برخی از موضوعات را در کرسی‌ها نداریم. ما نمی‌توانیم رفتار دولت را در این نشست‌ها نقد کنیم و اگر موضوعی هم مطرح کنیم دانشگاه به راحتی اجازه برگزاری نشست را نمی‌دهد و بارها سنگ‌اندازی می‌کنند.
این درحالی است که بسیج دانشجویی هدفش در این نشست‌ها ارتقای شرایط اجتماعی و اقتصادی جامعه است. متأسفانه قوانین کرسی‌های آزاداندیشی سختگیرانه شده است. 

دانشگاه استقلال می خواهد

سهراب فرزان‌پور  دبیر انجمن اسلامی دانشگاه شهید بهشتی
یکی از خواسته‌های اصلی دانشجویان بحث استقلال دانشگاه‌ها است. دانشگاهیان انتظار دارند برای آنکه با دقت و سرعت بیشتر وظایف خود را انجام دهند اختیارات بیشتری در دانشگاه داشته باشنداما این استقلال همواره از سوی جریانات خاص مورد هجمه قرار گرفته و متأسفانه برخی از نهادهای موازی هم برای دانشگاهیان تصمیم‌گیری می‌کنند.
موضوع دیگر که مورد مطالبه جریانات دانشجویی است بحث پولی‌سازی دانشگاه است که مسائل و مشکلات زیادی برای دانشجویان به‌وجود آورده است. علاوه بر این مجوز گرفتن برای برگزاری مراسم‌ها و مناظرات دانشگاهی بسیار سخت شده است. در طول سال فقط یک روز و آن هم ۱۶ آذر را داریم که می‌خواهیم که برنامه خاص و پرسرو صدایی در دانشگاه برگزار کنیم ولی برای گرفتن مجوز این مراسم هم سختگیری شد. حتی برخی از چهره‌های سیاسی که در سال‌های گذشته تأیید شده بودند امسال رد شد.

منبع: روزنامه ایران