زمانی که در آفریقا مدیریت دانشکده اسلامی "یونیکو" را داشتم به عادت وظیفه به مدرسه های مختلف سر می زدم. در این مدارس، دانش آموزان در کنار زبان محلی، زبان انگلیسی نیز می آموختند و جالب اینکه تسلط این دانش آموزان به محاوره عمومی زبان و گفت وگو بود. این دانش آموزان به مهارت های عمومی در حد گفت وگوی عمومی و خواندن و درک ابتدایی متن مسلط می شدند.
غرض از طرح این مسئله بررسی موضوع زبان آموزی در مدارس ایران است. چگونه است که دانش آموزان ایرانی پس از ۶ سال آموزش، نمی توانند گفت وگوی ابتدایی کرده و درک مطلب شفاهی داشته باشند؟ و یا به اطلاعات عمومی در حد نیازمندی ها دست پیدا کنند؟ چیزی که به راحتی، پس از یک و یا دو ترم فشرده در آموزشگاه های خصوصی به دست می آید.
این مسئله و یا مشکل؛ منحصر در زبان انگلیسی نیست بلکه در زبان عربی با وجود قرابت و در هم تنیدگی با زبان فارسی، بیشتر به چشم می خورد، مسلم است که این آن چیزی نیست که از نظام تعلیم وتربیت انتظار می رود دور نیست اگر بگوییم این حداقل انتظارات از آموزش زبان هم نیست.
مبالغه آمیز نیست اگر بگوییم آنچه دانش آموزان را در درس های زبان و به خصوص انگلیسی در کنکور و سایر زمینهها تقویت می کند لزوما حاصل آموزش های کلاس و کتاب درسی نیست و شاید یکی از دلایل ورود مجلس به این قضیه فارغ از مباحث تربیتی، همین دغدغه باشد. ناتوانی آموزش وپرورش در آموزش مهارت و توانایی های زبانی، واقعیتی است که با وجود هزینهها و تلاشها، هنوز از حداقل های قابل قبولی برخوردار نیست.
حال اگر این هدف گذاریهای آموزش زبان درست باشد که البته براساس قانون اساسی و اهداف اسناد بالادستی درست است، باید دست به بررسی و چاره جویی بزنیم. به خصوص اگر واگذاری ها و خرید خدمت زبان هم به همان دلیلی که گفته شد، اقدام غیر تربیتی و حداقل خارج از اهداف سند تحول باشد. به نظر می رسد برای رهایی از این وضعیت، بازنگری در موضوع زبان آموزی و به خصوص زبان عربی، اهمیت خاصی داشته باشد.
باید هدف آموزش زبان های خارجی را بی تعارف و تکلف روشن کنیم. آیا هدف مفاهمه و ارتباط است و یا ترجمه و قواعد و... آیا مزیت های جانبی علمی، دینی، اقتصادی و فرهنگی در چرایی این زبان آموزیها موثر است؟ بهتر نیست سطح و میزان انتظارات از زبان آموزان مشخص و ارزشیابی بر اساس همان انتظارت تعریف شود؟ این در حالی است که آنچه به عنوان ارزشیابی دروس زبان انجام میگیرد با هدف گذاری ها فاصله زیادی دارد.
در موضوع زبان عربی نیز باید از تداخل هدف آموزشی پیشگیری کرده و انتظارات را از دانش آموزان زبان عربی مشخص کنیم. پیداست که آموزش درست زبان عربی به عنوان زبان؛ غیر مستقیم در فهم و تقویت قرآن و ادبیات فارسی نیز تاثیر خواهد گذاشت.
شاید برخی اعمال سلیقه ها در عنوان گذاریها و پسوندهای کتاب های عربی و نیز تغییرات در مثال ها و ناشیانه تر از همه، فارسی سازی عناوین قواعد عربی جز ایجاد واکنش منفی حاصلی نداشته باشد.
بهتر است به درس عربی به عنوان یک زبان با ده ها مزیت فرهنگی و اجتماعی نگریست و هدف گذاری ها را براساس آن تعریف کرد.
نگاه ویژه به زبان عربی، ضمن آشنایی دانش آموزان با دومین و پرمخاطب ترین زبان زنده و فعال دنیا ، زبان دین و قرآن و فهم ادبیات فارسی را نیز تقویت خواهد کرد.
بهتر است اعمال سلیقه در نقشه راه و نیز چارچوب های تدوین کتاب و راهنماهای جانبی، از نگاه هم افزایانه انجمنها و گروههای فعال عربی در دانشگاههای بزرگ کشور و حتی مشورت با صاحب نظران برخی کشورهای دیگر مثل ترکیه، مالزی، اندونزی و سنگاپور که تجربه های زیادی را اندوخته اند؛ محروم نباشد.
آموزش معلمان زبان و به خصوص عربی، از حلقه های مفقوده و نقدهای جدی سال های اخیر است. برخی از معلمان عربی نه تنها در عربی چندان سررشته ای ندارند، بلکه با کتابهای نونگاشت بیگانه اند.
تکلیف به آموزش کتابی که خود نیاز به آموزش دارد، امری ناپسند است. کم نیستند معلمان عربی که آموزش های لازم را برای آموزش کتابهای نونگاشت ندیده اند.
حال با این وضعیت که البته ناشی از ضعف بضاعت مالی و پاره ای از آموزش های ناموفق است؛ چیزی جز خسارت علمی و آموزشی ناشی از ضعف و ناتوانی های زبانی به دنبال ندارد.
شاید شایسته تر این است که برای آموزش و تقویت توان دبیران، از ظرفیت انجمن ها و گروه های فعال عربی در دانشگاه های مطرح کشور استفاده شده و در طرح برون سپاری کتابها و به ویژه چند تالیفی از ظرفیت اعضای علمی انجمن ها و گروه ها؛ در هم افزایی در تولید متون و محتوای مؤثر استفاده شود.
نکته مهم این است که فراموش نکنیم توجه به عوامل دخیل در زبان آموزی، به کششها و جذابیت های زبانی کمک میکند و انعکاس و نمود آن در کتابهای درسی تاثیری شگرف دارد. همچنین توجه به مزیت همجواری با ۱۰ کشور از ۲۰ کشور عرب زبان و حاشیه های اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی از جمله این جذابیت ها است.
آیا سفرهای زیارتی، تجاری و سیاحتی به کشورهای عربی و میزبانی صدها هزار گردشگر و بهخصوص سفرهای پرشمار عتبات و اربعین، بخشی از این مزیت های فرهنگی، اجتماعی و حتی اقتصادی نیست؟
توجه به کتاب درسی عربی، به عنوان کتاب با تنوع و نیازهای مختلف از جمله مطالبات مبتنی بر نیاز سنجی های کف مدرسه است. شاید لحاظ کردن نگاه و نیازهای ذینفعان در اقبال و علاقه مندی زبان آموزان مؤثر باشد.
زبان عربی بیش از هر درس دیگر مورد اعمال سلیقه واقع شده و کمترین توجه در ارزیابیهای تحلیلی و ارزشیابی های میدانی را به خود دیده است. عربی به عنوان زبانی مستقل و تأثیرگذار در فهم دریافتها، از رسانه های تکمیلی و جانبی، برخوردار نیست.
هنوز این زبان از راهنمای قوی آموزشی و حداقل مجله رشد معلم عربی برای بیش از ۴۰ هزار معلم عربی برخوردار نبوده و امید است با بازآرایی ساختار و تفکیک حوزه و دوره، زبان عربی هویت زبانی خود را بازیابد. و در شمار یکی از چند زبان مورد علاقه مخاطبان قرار گیرد.
بی شک تقویت زبان عربی حتی به عنوان یک زبان و افزایش جذابیت ها و مزیتها به فهم بهتر قرآن، معارف و دریافت عمیق مناسبات زبان عربی و ادبیات فارسی منجر خواهد شد./