به گزارش گروه تحلیل، تفسیر و پژوهشهای خبری ایرنا، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم به عنوان یکی از ۲ تشکل بنیادین اصولگرایان که به طور سنتی در کنار «جامعه روحانیت مبارز» بر سیاستهای این جریان از جایگاهی مرجعگونه اثر میگذاشت، چند سالی است به موجب گسترده و متنوع شدن طیفهای اصولگرایی و همچنین اختلاف و شکافهای درونی، از مرکزیت و محوریت جریان راست سنتی افتاده است.
اگرچه کمرنگشدن مرجعیت سنتی و شیخوخیت را می توان به عنوان یک اپیدمی متاخر در همه جریانهای سیاسی کشور شناسایی کرد، ولی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم به عنوان یکی از ۲ بازوی جامعتین در جریان اصولگرایی بیش از دیگر تشکلهای سنتی از این پدیده تاثیر پذیرفته است.
شکلگیری و فعالیت سیاسی
شکلگیری جامعه مدرسین حوزه علمیه قم را میتوان در سالهای مبارزه با رژیم پهلوی ردیابی کرد. ضرورتهای سازمان دادن و هماهنگکردن روحانیون حوزه برای مبارزات انقلابی، زمینههای ایجاد جامعه مدرسین را فراهم کرد. به همت روحانیونی چون آیات ربانی شیرازی، هاشمی رفسنجانی، مصباح یزدی و احمد آذری قمی جامعه مدرسین در سالهای ابتدایی دهه ۴۰ تاسیس شد. این تشکل در پیشبرد مبارزات انقلابی روحانیون و بسیج سیاسی مردم و شکلگیری انقلاب نقشی موثر و فعال ایفا کرد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، این تشکل با بازبینی چندباره اساسنامه و تغییر ساختار، اهداف و دستورکارهای خود را بر مبنای دفاع از ولایت فقیه و نظام اسلامی و مشارکت و همکاری در استقرار این نظام تغییر داد.
این تشکل طی سالهای پس از انقلاب، به ویژه در برهههای حساس تاریخی در نهادهای تاثیرگذاری چون مجلس خبرگان رهبری نقشآفرینی کرد.
اگرچه تا سالهای پیش از دهه ۹۰، جامعه مدرسین در کنار جامعه روحانیت مبارز در جایگاه مرجعیت جریان راست سنتی، سیاستهای انتخاباتی اصولگرایان را از نظر ارشادی خود بهرهمند می کرد، ولی سالها است این تشکل به حاشیه راندهشده و در هدایت و تعیین راهبردهای سیاسی و انتخاباتی اصولگرایان چندان دستی بر آتش ندارد و از ورود مصداقی و شفاف به انتخابات خودداری می کند. برخی ناظران از تعبیر «سکوت انتخاباتی» برای حاشیهگزینی جامعه مدرسین استفاده می کنند.
ناظران در واکاوی دلایل کمرنگ شدن نقش ریشسفیدی جامعه مدرسین در سیاستگذاریهای اصولگرایانه، دلایل مختلفی را مطرح میکنند؛ دلایلی از کمرنگ و کموزن شدن شیخوخیت در جریانهای سیاسی تا اختلافات درونی این تشکل حوزوی.
فراز و فرودهای جامعه مدرسین
جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، مانند بسیاری از تشکلهای رسمی در سالهای میانی دهه ۶۰، از تاثیرپذیری از دوگانه اختلافافکن نحوه مدیریت اقتصادی کشور بر مبنای اقتصاد بازار و تصدیگری دولت مصون نماند؛ دوگانهای که نه تنها حزب جمهوری اسلامی، بلکه «جامعه روحانیت مبارز» را هم از خود متاثر کرد و زمینههای انشقاقهای درونی در جریان راست سنتی و زایش تشکلهای دیگر با رویکردهای متقابل را به وجود آورد.
در سالهای بعد جدایی برخی از آیات عظام از جامعه مدرسین، به جامعیت این تشکل خدشه وارد کرد. به گفته آیتالله «علی اکبر مسعودی خمینی» از اعضای جامعه مدرسین، از روزی که جامعه مدرسین دو طبقه شدند و شکافی میان آنها ایجاد شد و آیات آذری قمی، مهدی روحانی، امینی، میانکی و جوادی آملی از جامعه مدرسین خارج شدند، جامعه مدرسین دیگر نتوانست آن جامعیت خود را حفظ کند، لذا در آراء نگاه های مختلفی شکل گرفت. در این میان برخی آرای شخصی خود را هم دخالت دادند.
ایجاد چنددستگی در جامعه مدرسین، در جریان ظهور نسل نوی اصولگرایان و ایجاد انشقاق درونی در جریان راست سیاسی در دهه ۸۰ بهصورت جدی انسجام درونی این تشکل روحانیمحور را از خود متاثر کرد تا جاییکه بسیاری بر این باورند که اختلاف بروز یافته میان اعضای این تشکل بر سر حمایت یا عدم حمایت از احمدینژاد، بیش از پیش جامعه مدرسین را از مرکزیت و مرجعیت در جریان اصولگرایی انداخت.
مساله حمایت یا عدم حمایت از احمدینژاد، چون کاتالیزوری در دهه ۸۰، انشقاق و اختلاف درونی میان طیفهای فکری مختلف جامعه مدرسین را سرعت بخشید.
واقعیت این است که جامعه مدرسین در سالهای پایانی دهه ۸۰ و در سالهای ابتدایی دهه ۹۰ ، در نتیجه یک روند واگرایانه، به طیف حامیان آیتالله «محمد یزدی»، حامیان آیتالله «محمدتقی مصباح یزدی» و طیفی دیگر از روحانیون اعتدالی تقسیم شدند.
طیف حامیان مصباح یزدی به ویژه در دوره نخست ریاست جمهوری احمدینژاد، از سیاستهای او بهطور تمامقد دفاع میکردند. تشکیک اصولگرایان در حمایت از احمدینژاد از سالهای میانی دوره دوم ریاست جمهوری او، طیف نزدیک به آیتالله یزدی را از مدافع بی چون و چرا به «منتقد» ولی همچنان «حامی ناگزیر» احمدینژاد تبدیل کرد. ناظران میگویند که طیف نزدیک به آیت الله یزدی از سر اقتضا و ضرورت ممانعت از واگرایی درونی، همچنان بر حمایت از احمدینژاد اصرار داشت.
در این میان، طیف میانهروی جامعه مدرسین رویکردی متفاوت از دو گروه دیگر در قبال رئیس جمهوری وقت داشت. این طیف همواره منتقد جدی سیاستهای احمدی نژاد به ویژه در دوره دوم ریاست جمهوری او بود.
این اختلافات که بر مبنای رویکردهای متفاوت طیفهای سهگانه در جامعه مدرسین ایجاد شدهبود، در جریان انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۲ بیش از پیش از پرده برون افتاد.
تا پیش از انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۲، تشتت در جامعه مدرسین تا این اندازه آشکار و در سیاستورزی این نهاد چندان تاثیرگذار نبود. شاهد این مساله، اظهارات آیتالله یزدی است، جایی که پس از برگزاری انتخابات گفت: «بنده به عنوان یکی از اعضای جامعه مدرسین وظیفه خود می دانستم که این تشکل گرفتار تجزیه و آن حالتی که برای جامعه روحانیت و مجمع روحانیون مبارز در تهران پیش آمد، نشود. خوب است طلاب محترم حوزه اطلاع داشته باشند و بدانند که کار تا مرز عملی شدن این تجزیه پیش رفت.»
اشاره آیتالله یزدی به طیف نزدیک به آیتالله مصباح بود که در این انتخابات، در جامعه مدرسین سازناکوک نواختند و برخلاف رویههای پیشین از نامزد دیگری که مورد نظر غالب اعضای جامعه مدرسین نبود حمایت کردند.
در جریان رقابتهای انتخاباتی ریاست جمهوری یازدهم، آیتالله مصباح و همفکران او در «جبهه پایداری»، از نامزدی «علیاکبر ولایتی» حمایت نکردند و به جای آن حمایت از «سعیدجلیلی» را در دستور کار خود قرار دادند. این در حالی بود که ولایتی نامزد مورد نظر مجموعه جامعه مدرسین بود.
این تحولات و بروز چند دستگی آشکار میان روحانیون برجسته جامعه مدرسین حوزه علمیه ، تاثیر منفی عمیقی روی این تشکل حوزوی گذاشت. اختلاف در اعلام حمایت از نامزدهای مختلف، اسباب کدورت درونی و تضعیف جایگاه مرجعیت جامعه مدرسین را فراهم کرد.
با پیروزی «حسن روحانی» در یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری و برگزاری جلسه هماندیشی میان آیتالله یزدی، آیتالله مصباح و آیتالله «محمدرضا مهدوی کنی»، اگرچه اختلافات عمیق و تب بحثهای اختلافافکن در جامعه مدرسین فروکش کرد، ولی ریشه این اختلافنظرها همچنان باقی ماند به طوری که از دید ناظران و ممکن است این تعارضات با وزیدن نسیم انتخاباتی بار دیگر از زیر خاکستر زبانه بکشند.
شاهد تداوم ریشههای اختلافی میان سه طیف جامعه مدرسین هم تفاوت دیدگاه آنها در قبال دولت روحانی است. امروز اگرچه طیف روحانیون میانهرو در جامعه از سیاستهای دولت حمایت میکنند، ولی طیفهای نزدیک به آیات عظام یزدی و مصباح، به سیاستها و رویههای دولت در اداره جامعه رویکرد انتقادی جدی دارند.
بههرحال همچنان سه طیف کلی را میتوان در جامعه مدرسین شناسایی کرد. اختلاف نظرهای این سه طیف با یکدیگر در مسایل مختلف دیده شده است چنانکه افرادی چون آیتالله «مسعودی خمینی» این اختلافات را قطعی و جدی خوانده و از نیاز جریان مدرسین به بازسازی میگوید.
چند ماه بیشتر تا برگزاری انتخابات مجلس یازدهم باقی نمانده و شواهد از احتمال بروز اختلافات میان طیفهای مختلف جامعه مدرسین حکایت دارد. چندی پیش بود که رسانهها از انتشار فهرستی سه نفره از نامزدهای مورد حمایت شورای اصولگرایان قم خبر دادند؛ فهرستی که گفته میشد مورد حمایت جامعه مدرسین قرار خواهد گرفت. این فهرست نام افراد نزدیک به جبهه پایداری را در خود گنجانده بود؛ «علیرضا زاکانی» نماینده سابق مجلس، «احمد امیرآبادی فراهانی» و «مجتبی ذوالنوری» نمایندگان فعلی قم.
پس از آن بود که شورای عالی جامعه مدرسین با تشکیل بیست و پنجمین جلسه خود به ریاست آیتالله یزدی به صراحت بر لزوم عدم ورود مصداقی این تشکل به انتخابات تاکید کرد.
پس از آن، افرادی چون آیت الله «عباس کعبی» عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، با تاکید بر نقش ارشادی و هدایتی جامعه مدرسین به عنوان یک نهاد برجسته حوزی در انتخابات، هدف این تشکل را تلاش برای تشکیل مجلسی انقلابی، اصولگرا و الهام بخش دانست و ایفای نقش حزبی از سوی این تشکل را رد کرد.
با این حال، ثبت نام زاکانی، امیرآبادی فراهانی و ذوالنوری برای شرکت از حوزه انتخابیه قم در انتخابات یازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی، بار دیگر گمانهزنیهایی را در خصوص اماواگرهای حمایت جامعه مدرسین از این نامزدهای احتمالی را بهوجود آوردهاست.
در مجموع، نظرکلی و اعلانی جامعه مدرسین بر عدم ورود «مصداقی» به انتخابات آتی مجلس و در عین حال ایفای نقش هدایتی و ارشادی در میان اصولگرایان مبتنی است. به نظر می رسد این تشکل که بر خلاف «جامعه روحانیت مبارز» هنوز ضرورتی را برای بازسازی تشکیلاتی به منظور احیای جایگاه مرجعیت خود احساس نکرده است، بیش از این از لوازم و ابزارهای لازم برای تاثیرگذاری بر سیاست های انتخاباتی اصولگرایانه در دست نداشته باشد.