دیپلماسی و مذاکره میان واحدهای دولتی و غیردولتی در ابعاد مختلف داخلی، منطقهای و جهانی، سابقهای به درازای عمر بشری دارد و همواره در طول تاریخ برقرار بوده است. طی دهههای اخیر به تبعِ گذار از نظم وستفالیایی به نظم پساوستفالیایی، بسیاری از قواعد، اصول و رویههای حاکم بر تعاملات کنشگران، دستخوش دگرگونیهای شگرفی شده است: از اوایل دهه ۹۰ میلادی، در نتیجه توسعه فناوریهای نوین اطلاعات و ارتباطات، عرصه سیاست بین الملل که مبتنی بر قدرت سخت بود، تغییر یافته و جای آن را عرصه سیاستِ اندیشهمندِ متکی بر قدرت نرم، گرفته است. شکلگیری این فضا موجب شده تا مولفههای کلاسیک که مبتنی بر قدرت سخت بود، دچار چالش شده و دیپلماسی نوین، مبتنی بر عرصه سیاست هنجاری و نرم تکوین یابد. در این میان مذاکره، به عنوان مهمترین و موثرترین ابزار دیپلماسی، نقشی بیبدیلی در تامین اهداف سیاست خارجی کشورها پیدا کرده است.
با تغییر محیط بینالملل و شکلگیری عرصه سیاستِ اندیشهمند، ماهیت دیپلماسی نیز دگرگون شده و روابط سلسله مراتبی گذشته به سمت سیالیت و پویایی سوق یافته است. از سوی دیگر تشدید ارتباطات بین المللی، عناصر قدرت نرم و افزایش هزینه استفاده از قدرت سخت، موجب اهمیت دیپلماسی، مذاکره و چانه زنی در روابط بین الملل شده است و به دلیل هزینههای نسبتا کم آن، نسبت به دیگر ابزارهای قدرت در عرصه سیاست خارجی در اولویت کشورها قرار گرفته است. بر این اساس تاکید بر مولفههای دیپلماسی نه به مثابه راه و سیاقی نو، بلکه بازتولید و بازتعریف سیاست تنشزدایی، گفت و گو و مفاهمه و همچنین پذیرفتن مقدورات و محذورات ملی و بین المللی است.
جملهای متواتر در این باره وجود دارد که هر وقت «پنجره دیپلماسی بسته شود، پنجره جنگ باز میشود» و به بیانی بهتر در سایه دیپلماسی و مذاکره میتوان به اهدافی رسید که هرگز با تندروی و جنگ طلبی به دست نمیآیند. نمونه بارز آن برجام و دستاوردهای آن است که نه تنها آثار و نتایج تندرویهای سالهای قبل از آن (قطعنامه های شورای امنیت سازمان ملل، پی. ام. دی، تحریمهای هسته ای، قرار داشتن ایران ذیل فصل هفتم منشور ملل متحد و اجماع امنیتی جهانی علیه ایران و ...) را از بین برد، بلکه ایران را به هدف خود (رسمیت یافتن غنی سازی اورانیوم و پیگیری برنامه صلح آمیز هسته ای) رساند. بنابراین اعتدال در حوزه سیاست خارجی، به معنی کنار زدن رهیافتهای افراطی در هدایت روابط خارجی جمهوری اسلامی ایران با دیگر کشورهاست. تهران در این چارچوب هم همواره در پی درک و تعامل موثر و سازنده با جهان خارج بوده و بر ایجاد اعتماد متقابل و تامین امنیت همدستانه با همسایگان و دیگر بازیگران منطقهای و بینالمللی متمرکز شده است.
رهیافت همکاری و نه دشمنی و خصومت، باید بر مبنای دیپلماسی مدنظر قرار گیرد و با تغییراتی که ناشی از مقتضیات امنیتی و سیاسی امروز کشور است، همخوانی داشته باشد و در نهایت روند مذاکراتی شکل گیرد، چرا که به هر حال باید این نکته را متذکر شد که دوران دیپلماسی پایان نیافته، بلکه برعکس نقش آن در سطوح مختلف جهانی رو به رشد فزاینده است.
دیپلماسی واجد منطق، شرایط و اصولی است که رعایت و پیروی از آنها میتواند به موفقیت منجر شود. پس در صورتی یکروند دیپلماتیک معطوف به کسب منافع، حلوفصل اختلافات، ارتقای مناسبات و یا کاهش منازعات به نتیجه مطلوب خواهد رسید که عمل در چارچوب شرایط و موازین دیپلماسی باشد. آنچه در میان شرایط و اصول دیپلماسی مربوط به داخل کشور است، علاوه بر هدایت امور دیپلماسی توسط افراد آگاه و حرفه ای، اعتماد و سپس حمایت از مردان دیپلماسی در صحنه ی بین المللی است. مردان دیپلماسی در صورتی موفق به پیشبرد اهداف مورد نظر خواهند بود که پشتیبانی کاملی از آنها صورت گیرد. نیروهای مختلف تاثیرگذار در داخل باید نقش هم افزایی داشته و نقش کمکرسانی به آنها را ایفا کنند. اگر اینگونه نباشد، کار برای مردان دیپلماسی یا مذاکره کننده، سخت خواهد. سختی کار زمانی تشدید خواهد شد که نیروهای داخلی نه تنها کمک رسانی نکنند، بلکه با اتخاذ مواضعی متفاوت یا متضاد با اهداف دیپلماسی، دیپلماتها را خلع سلاح کرده یا نتایج بدست آمده از طریق دیپلماسی را خنثی نمایند. بدترین نوع معامله با مردان دیپلماسی و مذاکره کننده، حمله به آنها و کارشکنیهای داخلی است که بطور کامل برخلاف منافع ملی، امنیت ملی و یکپارچگی سرزمینی است. امید است که نیروهای داخلی با یاری رساندن به دستگاه و سکاندار دیپلماسی کشور، موجب هم افزایی شده و موفقیت آنها را در عرصه ی بین الملل تضمین کنند.
کارشناس سیاسی