در ابتدای این نشست، سیدصادق سجادی سخن گفت. او از تسلط بارتولد بر زبانهای فارسی، عربی و تُرکی و همچنین زبانهای اروپاییِ انگلیسی، آلمانی و فرانسوی یاد کرد و گفت: او سمتهای متعددی برعهده داشت که از مهمترین آنها، ریاست شعبه شرقی انجمن باستانشناسی روسیه، دبیری کمیته روسی برای مطالعه آسیای مرکزی و شرقی، ریاست هیأت شرقشناسان وابسته به موزه آسیایی و سردبیری سه فصلنامه دنیای اسلام، دنیای مسلمان و ایران را باید نام برد. او همچنین هفتاد کتاب و مقاله منتشرشده و همچنین دستنوشتههای متعدد منتشرنشده دارد. او در چاپ نخست دایرهالمعارف اسلام که در هلند منتشر شد نقش اساسی داشت و یکی از ویراستاران ارشد آن بود و از قضا بیشترین مقاله را هم نوشت که به حدود ۲۵۰ مقاله در حوزه آسیای مرکزی و شمال دریای مازندران میرسد.
سردبیر مجله نامه ایران و اسلام ادامه داد: با توجه به اینکه قسمت اعظم منابع در دوره او خطی بودند، او این نسخ را جستوجو کرده و مورد استفاده قرار داده که چنین کار دشواری، همت بالایی میطلبیده است، کاری که انعکاس آن در کتاب «ترکستاننامه» او مشهود است؛ اثری منبعشناسانه که او شرح و وصف کرده است. از آثار برجسته او جز این، کتاب «الغبیک و زمانه او»، «خلیفه و سلطان» و «جغرافیای تاریخی ایران» است که در چارچوب علمی تعریف شده و در باب جغرافیای تاریخی ایران است که حدود هفتاد سال پیش توسط حمزه سردار در ایران ترجمه شد.
او افزود: بارتولد بیشتر سرزمینهای شمالی و شرقی دریای مازندران را بررسی کرد و سلسلههای ترکنژاد و مغول را مورد توجه قرار داد. او اما چون سکهشناس هم بود، از این رو، مبهمات تاریخی بسیاری را گشود و اطلاعاتی را که تا پیش از این ناقص بود تکمیل کرد و با مطالعه سکهها و کتیبهها توانست سلسلههای این منطقه را روشن کند. او بر کتاب «طبقات سلاطین اسلام» اثر استانلی لین پول، شرقشناس انگلیسی و سکهشناس موزه بریتانیا - که در ایران هم توسط عباس اقبال آشتیانی ترجمه شد – تکملهای زد و ۶۵ سلسله را اضافه کرد و آن کتاب را هم به روسی ترجمه کرد. این کتاب توسط خلیل ادهم، پژوهشگر تُرک باز هم تکمیل شد و بر سلسلههای قفقاز و آسیای صغیر اضافه شد. سپس احمد سعید سلیمان به عربی ترجمه شد که من ضمن ترجمه آن و تطبیق با نسخه انگلسیسی و ترکی، ۳۹ سلسله دیگر بر آن افزودم که در مجموع به حدود ۲۷۰ سلسله در قلمرو اسلام رسید اما باید اعتراف کرد هنوز هم اطلاعات ما ناقص است.
این استاد تاریخ اسلام بیان کرد: تتبعات بارتولد گرچه بر آسیای مرکزی متمرکز است ولی درباره ایران هم مهم است. سرزمینهای شمالی و شرقی دریای مازندران در بیشتر عمر سیاسی خود جزو قلمرو سلسلههای ایران بوده و تحقیقات او میتواند موثر باشد. استباطهای بارتولد در مسائل تاریخی بسیار ارزشمند است اما ضعفهایی نیز در آن دیده میشود هرچند با توجه به حجم آثار او، بسیار اندک است و آنچه پدید آورد هنوز هم بینظیر است.
در ادامه، منصور صفتگل برای حاضران صحبت کرد و از زاویهای دیگر به بارتولد نگاه کرد. او بارتولد را مورخ دوران گذار ارزیابی کرد و گفت: بارتولد محصول زمینهای است که در قرن نوزدهم و توسط امپراتوری روسیه تزاری شکل گرفت و اگر به سال درگذشت او یعنی ۱۹۳۰ توجه کنیم، درخواهیم یافت که سالهای پایانی عمر را در دوره شوروی گذراند. او محصول تربیت دوره روسیه تزاری بود و با تجربه عمیقی که از آن دوره به دست آورد و شاکله اصلی افکار علمیاش شکل گرفت، به دوره بلشویکی وارد شد. هر دو دوره را باید دوران برجستهسازی ناسیونالیسم روسی، هریک به شیوه خود تلقی کرد درنتیجه او را باید بهنحو خاصتری مورد تاکید قرار داد.
این استاد تاریخ دانشگاه تهران اضافه کرد: او خود را شرقشناس ـ مورخ میدانست که در دوره تزاری ترییتمیشود و میبالد و در دوره شوروی مورد احترام بلشویکها قرار میگیرد و حتی در زندگی او نشانهای مبنی بر گرفتاری علمی دیده نمیشود و محترم هم هست. اصطلاحشناسی آثار او نشان میدهد در دوره نخست علاقه شدید به روسیه تزاری داشت و در دوره بعد با بعضی مفاهیم جدید ازجمله مبارزه طبقاتی همراه میشود اگرچه نوشتههایش خصلت سوسیالیستی به خود نمیگیرند.
او خاطرنشان ساخت: او دانشمندی است میانه دو رژیم بزرگ و دانشمندانی چون او تغییرات سیاسی بر بینششان تاثیر میگذارد و متفاوت با کسانی هستند که در یک دوره زیست میکنند. آنچه گفته شد نشان از نبوغ بارتولد دارد و البته نمونه جذاب و ستایشبرانگیز خاورشناسانی است که پیش از این بسیاری از مورخان معاصر، مسائل آسیای مرکزی را گسترده میکند. آرای او پس از محصول سنت شرقشناسیِ روسی است که عناصر آن از قرن هجدهم کامل شدند و استقرار یافتند. بارتولد اما همزمان با این روند است و شاید اقبال او بلند بود که در چنین زمینه مساعدی قرار گرفت و به مطالعات ترکشناسی، قفقازشناسی و ایرانشناسی کمک کرد. او اگرچه به موضوعات شمال دریای مازندران بیعلاقه نبود اما بر ترکستان و آسیای مرکزی متمرکز شد
این تاریخنگار افزود: شرقشناسی روسی در قرن نوزدهم بهتدریج کوشش کرد تا به شرقشناسی اروپای شرقی نزدیک شود. زیرا روسها دیرتر از اروپای غربی وارد فرآیند مستعمراتی شدند. از این رو، شرقشناسی روسی نیاز به تئوری خاص داشت. در اروپای غربی، شرقشناسی ذیل تئوری بسط تمدن غربی شکل گرفت. وقتی روسها وارد این عرصه شدند، تلاش کردند تا این خلا برطرف شود و بر منظر روسی تاکید کردند. بارتولد هم عملا نشان میدهد بخشی از جریان مدنیتِ روسی مخصوصا در آسیای مرکزی و ایلات ترکستان است.
صفتگل بر همهجانبهنگر بودن بارتولد تاکید کرد و گفت: او درباره تاریخ ایران، دانش قابل توجهی داشت و مقدم بر مطالعات ترکشناسی خود قرار داد. او پس از سالها مطالعه اظهار میکند بررسی اقوام ترک مستلزم فهم تاریخ ایران است. او اگرچه مورخی بود که پژوهشهای میدانی علاقه داشت اما هیچگاه به ایران سفر نکرد و حتی اطلاعاتش درباره جغرافیای تاریخی ایران بهخصوص از قرن شانزدهم به بعد، متکی به منابع انگلیسی است و شگفتآور اینکه از منابع روسی کمتر صحبت میکند. هرچند به حجم انبوهی از متون خطیِ عربی، ترکی و فارسی دسترسی داشت و ضمن این، دانشش از منابع معاصر کمتر بود.
او اظهار کرد: او مورخی خوشاقبال است که در دورهای تحصیل و تحقیق کرد که امپراتوری تزاری در اوج قدرت و ثروت بود و او نه بیم جان داشت و نه غم نان. ناگهان مورخ دوره گذار میشود اما مورد اقبال حکومت شوروی هم قرار میگیرد. در این دوره هم او دوام آورد و تحقیق کرد و از ایدئولوژی این دوره تبعیت میکند اما سعی میکند از اصولش آکادمیکش فاصله نگیرد. او شرقشناسی زبده و باهوش است و معتقدم سالها پیش از ادوارد سعید، کار شرقشناسان و سنت شرقشناسی را نقد میکند.
غلامرضا امیرخانی، سخنران بعد بود. او گفت که اگر بزرگترین ایرانشناسان قرن گذشته را برشماریم، ادوارد براون در ادبیات و بارتولد در تاریخ در صدر هستند که هر دو حدود شصت سال (براون ۶۴ سال و بارتولد ۶۱ سال) عمر کردند و هر دو هم نزدیک به هم زیست کردند و درگذشتند (براون در ۱۹۲۶ و بارتولد در ۱۹۳۰)، و ادامه داد: اهمیت آثار بارتولد تا آنجاست که هنوز هم به زبانهای اروپایی ترجمه میشود. از مترجمان آثار او میتوان به کریم کشاورز به فارسی، بازیل نیکیتین به فرانسوی، هاملتون گیپ و دنیس راس به انگلیسی، صلاحالدین عثمان هاشم به عربی و زکی ولیدی طوغان به تُرکی اشاره کرد.
معاون پیشین کتابخانه ملی ایران افزود: برخی دنبال استحصال پانترکیسم از آثار بارتولد هستند اما در فحوای کلام او چنین چیزی استنباط نمیشود و حتی در کتاب «زندگانی سیاسی میرعلیشیر نوایی» میگوید ترکان آن روزگار تحتتاثیر فرهنگ ایرانی اسلامی بودند یا اینکه ایران را نماد شرق میداند. برخی آثار چون «تاریخ خیرات» از قرن نهم و یا «تاریخ شاهرخی» نوشته حافظ ابرو را او نخستین بار معرفی کرد و جز این، آثاری هم هستند که او اولین بار به آنها ارجاع داده است. ولادیمیر مینورسکی، ایرانشناس روس، در یک جمله او را مورخی مجهز به زبانهای شرقی معرفی کرده است.
سپس، گودرز رشتیانی، نکاتی از بارتولد بیان کرد. او این شرقشناس را نماینده مکتب ایرانشناسی روسیه دانست و گفت: طلیعه ایرانشناسی روسیه، سفر یک جهانگرد و تاجر است به ایران در خلال سالهای ۱۴۶۸ تا ۱۴۷۲ که قصد سفر به هند را داشت و از ایران گذر کرد و رسالهای درباره این سفر نوشت و این نخستین بار است که روسها به شکل عینی با ایران آشنا میشوند. در دوره صفویه عمده اطلاعات روسها از ایران به دیپلماتها، نمایندگان سیاسی و تجار برمیگردد که در پژوهشهای خود اطلاعاتی از آنها نداریم که باید به آن توجه شود. با آغاز حکومت پتر و گسترش ارضی روسیه، ایرانشناسی رسما متولد میشود. در سال ۱۷۱۳ فارسی توسط مهاجران آلمانی به روسها آموزش داده میشود و در همین ایام هم قرآن به روسی برگردانده میشود. دانشمندانی مامور شده و از روسیه به دریای مازندران میآیند و روی ویژگیهای جانوری و گیاهی آن مطالعه میکنند.
او اضافه کرد: دوره دوم ایرانشناسی در روسیه که پس از جنگهای ایران و روس آغاز میشود، وجه آکادمیک و روشمند به خود گرفت و سامان میگیرد. دوره سوم اما در حکومت شوروی شکل میگیرد. در این دوره بهنظرم آنگونه که گفته میشود چندان ایرانشناسی روسیه منبعث از جریان رسمی و دولتیِ مارکسیستی نیست و کمی اغراق شده ولی لازم است به بحث گذاشته شود. حتی اگر پتروشفسکی را ایدئولوژیکترین ایرانشناس بدانیم اما او آنقدر استخواندار هست و مثلا یکی از درخشانترین فصول تاریخ کمبریج را نوشته که این بحث چندان جدی به نظر نمیرسد. در دوره چهارم اما ایرانشناسی روسیه نحیف میشود.
این استاد تاریخ دانشگاه تهران سپس به سراغ بارتولد رفت و گفت: او هم مورخ دوره گذار است و هم محصول دوران تاسیس آکادمی علوم روسیه. اما آنچه عجیب بهنظر میرسد این است که عنوان ایران در آثار او کم دیده میشود. کمرنگ بودن نام ایران را نمیتوان ناشی از گرایش سیاسی دانست و باید مورد توجه قرار گیرد. زیرا از سویی دیگر، او زبانهای فارسی و ترکی را درهمآمیخته میداند و هیچ توجهی به پانترکیسم ندارد. با این حال او را باید پایهگذار مطالعات آسیای مرکزی در روسیه قلمداد کرد. همانطور که مینورسکی، مطالعات قفقازشناسی را بنیان نهاد. با این حال، او هیچگاه فرصت نیافت تا نظریهای جامع و فراگیر درباره تاریخ آسیای مرکزی دهد. افزون بر این، او بر فقهالغه ایرانی هم تسلط داشت و حتی معتقد است ایران از استانبول تا سین کیانگ و هر جایی که به فارسی صحبت میشود را باید شامل قلمرو ایران در نظر گرفت. بارتولد به باستانشناسی و شعر هم احاطه داشت و ثابت کرد ایران، منشا شرقیِ شعر حماسی است.
آخرین سخنران، پیتر تنی ینکو، وابسته فرهنگی سفارت فدراسیون روسیه در ایران، بود که گفت: امسال یکصدوپنجاهمین سالروز تولد این دانشمند برجسته را برگزار میکنیم. سهم وی در علم را امروز نیز نمیتوان ارج نهاد. واسیلی بارتولد در طول همه سالهای حیات خویش همواره در آوانگارد شرقشناسی بهسر میبرد. از سمتهای فراوانی که او در آنها اشتغال داشت میتوان شناخت وی در جامعه علمی را مورد قضاوت قرار داد. پروفسور دانشگاه پترزبورگ، دبیر کمیته مطالعه آسیای شرقی و میانه روسیه، خبرنگار آکادمی علوم (متعاقبا دانشمند ادبیات و تاریخ ملل آسیایی)، رئیس کالج شرقشناسان موزه آسیا (اکنون: انستیتو نسخ خطی شرقی آکادمی علوم روسیه)، مشاور شعبه شرقی کتابخانه عمومی لنینگراد، ویرایشگر نشریات شرقشناسی، سازماندهنده دفتر ترکولوژی – که این سمتها لیست کامل فعالیتهای وی نیست.
او افزود: در عین حال واسیلی بارتولد تنها یک نظریهپرداز نبود. آثار وی همیشه بر مشاهدات شخصی استوار بود، که در چارچوب سفرهای علمی حاصل شده بود. سهم این داشمند در فرآیند ساخت دولتی اتحاد جماهیر شوروی که پس از انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ به او وظیفه بسیار سخت و پرزحمت – ایجاد نوشتار برای ملتهای بدون نوشتار اتحاد شوروی – محول شده بود، شایان توجه ویژهای است.
این دیپلمات روس اظهار کرد: واسیلی بارتولد از بسیاری از کتابخانههای اتحاد شوروی و جهان، ازجمله انگلستان، آلمان، فرانسه، ترکیه دیدن کرد. هدف اصلی وی از سفر تحقیق مجموعه دستنوشتههای شرقی بود. کارهای بارتولد، دارای ارزش منحصری است زیرا گردش علمی آثار ناشناخته پیشین را ممکن ساختهاند.
او در پایان گفت: برای ما بسیار خوشایند است که نام این دانشمند بزرگ را در کشور فوقالعاده شما به یاد میسپارند و افتخار میکنند. این امر دال بر سهم عظیم او در توسعه ایرانشناسی است. اطمینان دارم که مطالعه آثار چنین دانشمندان برجستهای نظیر واسیلی بارتولد به درک بهتر فرهنگ روسیه و ایران کمک خواهد کرد و سبب ایجاد دوستی بزرگ میان دو کشور خواهد شد.