میرزا ابوالحسن حسینی نخستین معلم کهگیلویه و بویراحمد، از سال ۱۳۱۵ کار معلمی را در عشایر طایفه نگین تاجی بویراحمد به صورت ورد به ورد آغاز کرد و تا سال ۱۳۶۲ در این عرصه به آموزش شاگردان خود پرداخت و ۴۷ سال از عمر خود را صرف تعلیم و تربیت کرد.
او معلم روزگاری است که دولت در قبال تحصیل و تدریس عشایر مسئولیتی نداشت و حق الزحمه یک تومانی معلمان عشایری را هر ماه خانواده ها پرداخت می کردند پس هم آنهایی که به کلاس درس می آمدند با عشق می آمدند و هم آنهایی که با این شرایط حاضر به تدریس بودند با عشق درس می دادند.
اما میرزا ابوالحسن نه تنها به کودکان این دیار خدمت بزرگی کرد که زنان و دختران عشایر را از کنج عزلت بیرون کشید.او خوب می دانست دختران بویراحمدی به دلیل پاکی و عفتی که داشتند از درس خواندن نزد مردها خجالت می کشیدند پس برای نخستین بار موضوع استخدام معلم زن عشایری را که تا پیش از آن بی استفاده مانده بود، مطرح کرد و محمد بهمن بیگی مسئول آموزش عشایر ایران نیز به سبک خود توانست وزیر آموزش و پرورش و دولت را قانع کند تا این مطالبه اجرایی شود.
هم زنان از معلمی استقبال کردند و هم دختران برای ورود به کلاس های درس مشتاق شدند و این خدمت بزرگی به دختران و زنان عشایر بود.
۲۱ اردیبهشت سال ۱۳۳۱ توانست از امتحان سخت دکتر محمود حسابی در بویراحمد سربلند بیرون بیاید بعد هم بهمن بیگی او را به عنوان نماینده عشایر کشور در بویراحمد منصوب کرد و مدت دوسال با ۹۷ دانش آموز در پاتاوه و مدت چهار سال نیز در طایفه نگین تاجی به کار معلمی مشغول شد و پس از زحمات فراوان همه شاگردانش معلم شدند.
پس از آن با همراهی دکتر حسابی ۱۲ نفر را برای شغل معلمی شناسایی کردند. انتخاب ۱۲ نفر برای معلمی عشایری به نظر کار ساده ای می آید اما این اتفاقات مربوط به زمانی است که در شهر یاسوج حتی عکاسی هم وجود نداشت و معلمها برای تشکیل پرونده و ۱۲ قطعه عکس پرسنلی مجبور بودند به اردکان فارس بروند!
حسینی جایی گفته بود استان کهگیلویه و بویراحمد سالها از مدرسه و آموزش و پرورش محروم بود ولی با برنامه هایی که دکتر حسابی و بهمن بیگی اجرا کردند حق بزرگی بر گردن روستاها و عشایر دارند.
با این حال میرزا خودش هم کم حق به گردن جامعه عشایری ندارد. اگر چه سیاستهای کلان را بهمن بیگی و حسابی پایه گذاری می کردند و از دولت می خواستند، اما او در خط مقدم آموزش سیار و کوچرو را پایه گذاری کرد و بعداز انتخاب معلمان هم تفنگ بردوش و قطار بر کمر در میان مناطق عشایری کوچ می کرد تا مشکلاتشان را حل کند.
او معلم روزگاری بود که عشیره و طایفه و قبیله حرف اول را می زد و و معلم ها مجبور بودند در کنار تدریس به بچه ها روی فرهنگ جامعه عشایری کار کنند تا از تعصبات و اختلافات بی پایان پالایش شود.
میرزا ابوالحسن دانش آموز قرنی است که سوادشان را در کلاس زندگی می آموختند درس خواندن در فرهنگ و جامعه ای که تفنگ چین ها و جنگجوها تنها قهرمانانش بودند، کار هر کسی نبود.
اما او توانست از آن مرحله و از آن روزها و روزگاران سخت عبور کند و وارد قرنی شود که در هر روستا و ورد عشایری پرچم یک مدرسه بالاست و کمتر دانش آموزی می داند برای برپا شدن ستون این مدارس چه تلاشها که نشده است.
امروز ۲۷ آذرماه، آقا معلم پس از نیم قرن تلاش برای فرزندان این مرز و بوم، به دنیای ابدی کوچ کرد و نزدیک به یک قرن خاطره را با خود به گور برد.